دل نامه یا نامه دل
- شروع کننده موضوع MAHDI.VALVE
- تاریخ شروع
- وضعیت
از صبح کنار پنجره بودم
شاید...
از روی اتفاق
گذر کنی از کوچه
شب شد و نیامدی
این پنجره و من...
به انتظار فرداییم...
شاید...
از روی اتفاق
گذر کنی از کوچه
شب شد و نیامدی
این پنجره و من...
به انتظار فرداییم...
آدم ها می آیند...
خودشان را نشان می دهند...
وقتی که برایت مهم نیست...
اصرار می کنند!
اصرار برای اثبات وجودشان،
برای اثبات بودنشان...
و ماندنشان!
اصرار می کنند که تو نیز باشی همراهشان...
همان آدم ها،
وقتی که پذیرفتی بودنشان را،
ماندنشان را...
وقتی که باورشان کردی...
می روند!
به بهانه های پوچ!
به بی بهانگی!
به سادگی!
می روند...
می روند...
و تو می مانی با باوری که...!"
خودشان را نشان می دهند...
وقتی که برایت مهم نیست...
اصرار می کنند!
اصرار برای اثبات وجودشان،
برای اثبات بودنشان...
و ماندنشان!
اصرار می کنند که تو نیز باشی همراهشان...
همان آدم ها،
وقتی که پذیرفتی بودنشان را،
ماندنشان را...
وقتی که باورشان کردی...
می روند!
به بهانه های پوچ!
به بی بهانگی!
به سادگی!
می روند...
می روند...
و تو می مانی با باوری که...!"
من خسته ام از اینکه هر روز فقط باشم
از اینکه عده ای سیب های یک درخت را به تاراج ببرند ولی من هنوز سیب سرخ بالای درخت را حتی بو هم نکره ام
باور نمیکنید دستانم را بو کنید
بوی سیب نمیدهد
بوی نم دارد
نم باران دیروز است...
از اینکه عده ای سیب های یک درخت را به تاراج ببرند ولی من هنوز سیب سرخ بالای درخت را حتی بو هم نکره ام
باور نمیکنید دستانم را بو کنید
بوی سیب نمیدهد
بوی نم دارد
نم باران دیروز است...
هیـچ وقت نباید به اجبار خندید ..
گاهی باید تا نهایــــــــت آرامـش گـریه کـرد ..
تبسم بعد از گـریه ..
از رنگین کمـان بعد از باران هم زیبـاتر است ..!
گاهی باید تا نهایــــــــت آرامـش گـریه کـرد ..
تبسم بعد از گـریه ..
از رنگین کمـان بعد از باران هم زیبـاتر است ..!
آن شادروان را هم دیگران پس از مرگ به نام ِ ما وصل می کنند
اگر دست ما بود که هر روز حلوای این دل را شهر به شهر پخته بودیم و خیر کرده بودیم!
smart student
آرامم
آرام
مثل اشکی که به لبها میرسه
مثل رودی که به دریا میرسه
مثل خوابی که به رویا میرسه . . .
در من شوق رسیدن به هیچکس موج نمیزند
من تمنای دیدن هیچکس را ندارم
فقط آرامم
من قرابتی با هیچکس ندارم
شاید
قلبم مرده است
شاید هم روحم
اما هرچه هست
آرامم
آرام ! ! !
مثل یک مرده . . .
آرام
مثل اشکی که به لبها میرسه
مثل رودی که به دریا میرسه
مثل خوابی که به رویا میرسه . . .
در من شوق رسیدن به هیچکس موج نمیزند
من تمنای دیدن هیچکس را ندارم
فقط آرامم
من قرابتی با هیچکس ندارم
شاید
قلبم مرده است
شاید هم روحم
اما هرچه هست
آرامم
آرام ! ! !
مثل یک مرده . . .
من که به روی خودم نمی آورم٬
گاهی به جای همه ی تنهایی ها
لبخند تلخی می زنم که مثلاْ‌خدا هست و...
لابد اتفاقی خواهد افتاد...
انگار نه انگار که اتفاقها
سالهاست که فریبت داده اند
انگار نه انگار که ترانه های «دوستت دارم»٬
تنها لبخندی گذرا شده است
بر دهان کسانی که می خواهند چیز های دیگری بشنوند.
همان بهتر
که خودت را
به کوچه ی روزهای نیامده بزنی
ثانیه ها را تا انتهای تنهایی بشمری
و به خواب عمیق دوست داشتن بروی...
خسته يعني صفر! نه !يعني تنهاي بي نهايت...
خسته يعني سكوت كن
خسته يعني من!
وقتي كه تو نيستي.
و من در منهاي بي نهايتم....
گاهی به جای همه ی تنهایی ها
لبخند تلخی می زنم که مثلاْ‌خدا هست و...
لابد اتفاقی خواهد افتاد...
انگار نه انگار که اتفاقها
سالهاست که فریبت داده اند
انگار نه انگار که ترانه های «دوستت دارم»٬
تنها لبخندی گذرا شده است
بر دهان کسانی که می خواهند چیز های دیگری بشنوند.
همان بهتر
که خودت را
به کوچه ی روزهای نیامده بزنی
ثانیه ها را تا انتهای تنهایی بشمری
و به خواب عمیق دوست داشتن بروی...
خسته يعني صفر! نه !يعني تنهاي بي نهايت...
خسته يعني سكوت كن
خسته يعني من!
وقتي كه تو نيستي.
و من در منهاي بي نهايتم....
پنــجـــره بــــاران خـــورده اتـــ را بـــاز كنـــ .....
قطـــراتـــ بـــــاران را روی گـــونه هایتـــ لمــــس خـــواهی كـــرد
بـــه خـــاطر بسپــار دلـــی زیـــر بـــاران بـــه یــاد تـــوستـــ
و بــا دلی تنگـــ بــرایتـــ ، دعـــا می كنـــد ....!
دعـــــا .....
قطـــراتـــ بـــــاران را روی گـــونه هایتـــ لمــــس خـــواهی كـــرد
بـــه خـــاطر بسپــار دلـــی زیـــر بـــاران بـــه یــاد تـــوستـــ
و بــا دلی تنگـــ بــرایتـــ ، دعـــا می كنـــد ....!
دعـــــا .....
برای دیدن چشمانت
برای لمس دستانت
برای با تو بودن
تا قیامت صبر خواهم کرد
فرقی نمی کند امروز باشد یا در فرداها
یقین در من موج می زند که روزی با تو خواهم بود...
برای لمس دستانت
برای با تو بودن
تا قیامت صبر خواهم کرد
فرقی نمی کند امروز باشد یا در فرداها
یقین در من موج می زند که روزی با تو خواهم بود...
دلــــــم ميـــخـــواد کــــــولـــمـــو بـــبــــندم، مستـــقيم برم گـــردنـــه حـــيران
بعـــد بشـــينم يـــه گوشـــه، کولـــمو بـــزارم بغـــلم، بگـــم ســـلــام آقـــاي گـــردنه،
شـــما حيـــرانيـــد؟
بگـــه : بـــلـــي
بگــــــم منـــم هـــميــــــنطور،
خـــوشـــبخـــتم ...!!!
بعـــد بشـــينم يـــه گوشـــه، کولـــمو بـــزارم بغـــلم، بگـــم ســـلــام آقـــاي گـــردنه،
شـــما حيـــرانيـــد؟
بگـــه : بـــلـــي
بگــــــم منـــم هـــميــــــنطور،
خـــوشـــبخـــتم ...!!!
خـــيلي از آدم هـــايـــي که دوســـت دارن با شـــما باشنــــــد ؛
از روي عـــلاقـــه به شـــمـــا نيـــســـت ،
صـــرفاً به خـــاطـــر اين که چشـــم ندارند شـــما را با کـــسِ ديگـــري ببـــينـــند !
آن زمـــانـــي که مطـــمــــــئن شــــــدند تـــنـــها هســـتيـــد
تنــــــهـــا يـــتان مي گـــذارنــــــد ... !!.
از روي عـــلاقـــه به شـــمـــا نيـــســـت ،
صـــرفاً به خـــاطـــر اين که چشـــم ندارند شـــما را با کـــسِ ديگـــري ببـــينـــند !
آن زمـــانـــي که مطـــمــــــئن شــــــدند تـــنـــها هســـتيـــد
تنــــــهـــا يـــتان مي گـــذارنــــــد ... !!.
- وضعیت
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
معماری با مصالحی از جنس دل | ادبیات | 18261 | |
|
گریه کن ای دل.......... | ادبیات | 427 | |
|
دل نوشته‌هاي عرفاني | ادبیات | 430 | |
|
|
*****حرف دل***** | ادبیات | 117 | |
|
۩ ۞ ۩ جایی برای حرفهای دل فیدل ۩ ۞ ۩ | ادبیات | 13 |