دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گــاه مــے انـכیشـــم

خبــر مـــرگ مـــرا بــا تــــو چـﮧ ڪـ؟ـس مــے گــویـــכ!
آن زمـــاטּ ڪـﮧ خبــر مــرگ مــرا از ڪـωــے مــے شنـوے،
روےِ تـــو را ڪـاش مــے כیـכم…!
شــانـﮧ بـالـا زכنـﭞْ را؛ بــے قـیـــכ…!
و تڪـاטּ כاכטּِ כωــﭡـﭞْ ڪـﮧ؛ مـهــــم نیـωــﭞْ زیــــاכ!
و تڪــاטּ כاכטּِ ωــر را ڪـﮧ؛ عـجب(!) عـاقبـﭞْ مُـــرכ…؟!
افــωـــوس…!
ڪــاش مــے כیـכم…
مـטּ بــا خـــوכ مــے گــویــــم…
چـﮧ ڪـωــے بـاور ڪـرכ،
جنگـل جــاטּ مـرا؛
آتـشِ عـشـق تــــو خـاڪـωــﭡـــر ڪـرכ…!



 

maryam**n

عضو جدید
این روزها...
بغض دارم! گریه دارم!
تا دلت بخواهد...
آه دارم...
ولی بازیگر خوبی شده ام... می خندم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلــم یه اتفــــاق می خـــواد

که بعـــد از اون "همــــه چیـــز " عـــــوض بشــه ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ميدوني چرا خدا از همه چيز دوتا بهت داده بجز بيني و دهان و قلب؟

چون مي خواسته خودت يه هم نفس،

يه هم زبون و يه هم دل واسه خودت پيدا کني


 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حالا دیگر دلم نه عشق میخواهد
نه دروغ های قشنگ!
نه ادعاهای بزرگ
نه بزرگ های پر ادعا!
دلم یك فنجان قهوه داغ می خواهد و یك دوست
كه بشود با او حرف زد و پشیمان نشد...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی دلم میخواهد
کسی بی ادعا کنارم بنشیند
و مرا در اغوش بگیرد
و انگاه که
بغضم را فرو میدهم
ارام بگوید
لیانی ابی بیاورم تا بغضت را فرو دهی
تا بگویم
اری
ولی در دلم بگویم
کاش
در دستت خنجری نباشد تا بتوانم
بی ترس
در اغوشت بغضم را
بشکنم
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در زلال شب
شب هایم بارانی است
روزهایم می گذرد
من باران اشک می خواهم
آنقدر باران می خواهم تا بتوانم تمام دلتنگی هایم را در آن زلال کنم.........
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی شک آغوش تو

از عجایب دنیاست

واردش که می شوم زمان بی معنا می شود

هیچ بعدی ندارد

بی آنکه نفس بکشم ،روحم تازه می شود
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من بودم ، تو و یک عالمه حرف

و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد !

کاش بودی و می فهمیدی وقت دلتنگی ، یک آه چقدر وزن دارد
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگاهت!

نگاهت چه رنج عظیمی ‌است،

وقتی به یادم می‌آورد

که چه چیزهای فراوانی را

هنوز به تو نگفته‌ام ...!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دل تنگی زیباست
انگاه که بخاطر توست
دلواپسی خواستنی میشود
انگاه که بخاطر توست
سر بر شانه ات گذاشتن
زیباست وقتی
صدای قلبم تند میشود
 

محدثه یوسفی

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ای آشنای من برخیز و با بهار سفر کرده بازگرد


تا پر کنیم جام تهی از شراب را
وز خوشه های روشن انگورهای سبز
در خم بیفشریم می آفتاب را
برخیز و با بهار سفرکرده بازگرد
تا چون شکوفه های پر افشان سیبها
گلبرگ لب به بوسه ی خورشید وا کنیم
وانگه چو باد صبح
در عطر بوته های بهاری شنا کنیم
برخیز و بازگرد
با عطر صبحگاهی نارنجهای سرخ
از دور از دهانه ی دهلیز تاکها
چون باد خوش.غبار برانگیز و بازگرد
یک صبح خنده رو
وقتی که با بهار گل افشان فرارسی
در باز کن.به کلبه ی خاموش من بیا
بگذار تا نسیم که در جستجوی توست
از هرکه در ره است.بپرسد نشانه هایت
آنگاه با هزار هوس با هزار ناز
برچین دو زلف خویش
آغاز رقص کن
بگذار تا به خنده فرود آید آِفتاب
بر صبح شانه هایت
ای آشنای من!
برخیز و با بهار سفرکرده بازگرد
تا چون به شوق دیدن من بال و پر زنند
بر شاخه ی لبان تو
مرغان بوسه ها
لب بر لبم نهی
تا با نشاط خویش مرا آشنا کنی
تا با امید خویش مرا آشتی دهی نادر نادرپور
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
این روزها
یاد گرفته ام
دیگر
با کسی
حرف نزنم
به هر کسی
میرسم
میگویم
روزگارم عالیست
پس به رسم تازه زندگیم
روزگارم عالیست
 

M@TI$A

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
کهکشان ها، کو زمینم؟!
زمین، کو وطنم؟!

وطن، کو خانه ام؟!

خانه، کو مادرم؟!

مادر، کو کبوترانم؟!

معنای این همه سکوت چیست؟

من گم شده ام در تو... یا تو گم شده ای در من... ای زمان؟!

کاش هرگز آن روز از درخت انجیر پایین نیامده بودم ...
کـــاش ...
!



 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دل تنگ که میشوم
مینویسم
حرف نمیزنم
فقط مینویسم
گاهی حتی حوصله حرف زدن با کسی را هم ندارم
شاید سکوت تنها
راهیست که
یاد گرفتم
اری سکوت را از خودت فرا گرفته ام
من نیز
میخواهم
بشوم خود تو
میخواهم
سکوت کنم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دل تنگت هستم
انقدر که دیگر نمیدانم کجا بروم چه کنم
کاش میدانستم
چه کنم
دیگر توان بلند شدن را ندارم
زندگیم سرد و یخ شده
کسی چه میفهمد تمام وجودم
سرد سرد هست
کسی چه میفهمد
اشکهایم تنها گرمایست که
بر چهره ام حس میکنم
چقدر پر از غم شده ام
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کدوم خواستن کدوم جون کدوم عشق
شاید خیلی از این حرفا دروغه
تا وقتی باهمیم از عشق میگیم
نباشیم حتی قولمون دروغه
از این عشقایی که زنجیر میشه
هوس هایی که دامن گیر میشه
میترسم چون دلم بی اعتماده
به احساسی که بی تاثیره
نه اینکه عاشقی حال خوشی نیست
نه اینکه زندگی بی عشق میشه
فقط کاش بین حسای مبهم
بفهمن اخرش چی عشق میشه
مثل حرفی که نگاهیی که نمیگفته و میگفته
اتفاقی که گاهی نمیافته و میافته
حس یخ زدن تو اتیش حال ساختن تو سرما
تو بیداری خیالت یه حقیقت تورویا
تو فکرش نیستیمو پیداش میشه
ولی وقتی باسد باشه میره
به حال و روز ما کاری نداری
همیشه براش یا زود یا دیره
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ديـــــوار را دوستـــ دارم ؛

به خـــاطــر نقطـــه هايـــش..

همـــان ها كه ساعتـــ هــــا بشـــان زل ميـــزنمــ

و تو را خـــاطـــره خـــاطــــره مــــــرور ميــــكـــنــــم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ایـــن روزهـــــــا

انــســـان هــا تـــنـــهـــــــــایـــی ات را پـــر نـمـیـکـنــنــد !!

فــقـــط خــلــــوتــتــــــــــــ ـ را مـیـشـکـنــنـــد …
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دم دنیـــا گـــرم

بـدون گــارانتـی داره مــا رو ســرویـس میکنــه ..!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفته بودی با احساسی!!

اما من فراموش کرده بودم که تنفر هم یک حسه!!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دلت که
گرفت
ارام
سر بر شانه خاطراتت بگذار
و تماشایش کن
میدانی تک تک خاطرات را
در اغوش بگیر
شاید روزی
به وصال رسیدی اما
در لحظات دلتنگی
همین خاطرات
مرهمیست
 

محدثه یوسفی

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
عشق یعنی خاطرات بی غبار
دفتری از شعر و از عطر بهار
عشق یعنی یك تمنا , یك نیاز
زمزمه از عاشقی با سوز و ساز
عشق یعنی چشم خیس مست او
زیر باران دست تو در دست او
عشق یعنی ماتهب از یك نگاه
غرق در گلبوسه تا وقت پگاه
عشق یعنی عطر خجلت ....شور عشق
گرمی دست تو در آغوش عشق
عشق یعنی "بی تو هرگز ...پس بمان"
تا سحر از عاشقی با او بخوان
عشق یعنی هر چه داری نیم كن
از برایش قلب خود تقدیم كن

 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نیازو تو خودم کشتم که هرگز تا نشه پشتم
زدم بر چهره ام سیلی که هرگز وا نشه مشتم

من آن خنجر به پهلویم که دردم را نمیگویم
به زیر ضرب پای درد نیوفتد خم به ابرویم
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا