نارون آبي
عضو جدید
دوست دارم مزارم را در جایگاه بلندی مقابل دیدگان ستمگر تو قرار دهند
و تمامی سنگ های روی گورم را سیاه کنند تا که نشان از دل سوخته ی من نیابی.
دوست دارم روی مزارم آزاد باشد تا برف و باران دل شکسته ام را نوازش کنند
و روزهای گرم تابستان آفتاب داغ بر مزارم بتابد و اندکی دل سرد و خاموش مرا گرم نماید
شاید دوستانم سنگ های قبر مرا جمع کنند و شاخه های گل سرخی بر مزارم بنهند
وتو هم ای جفا پیشه شاید هنگام گذر چشمانت به گور من بیفتد
آن گاه به نوشته های من فکر کن اما هیچ گاه نمی دانی اگر خاک گورم را لمس کنی
دستهایت می سوزد و نمی دانی که چرا سنگ مزارم آنقدر سخت است که نرمی دستان ترا می آزارد
اما بدان که سنگ مزارم از قلب سرد تو سخت تر نیست.
و تمامی سنگ های روی گورم را سیاه کنند تا که نشان از دل سوخته ی من نیابی.
دوست دارم روی مزارم آزاد باشد تا برف و باران دل شکسته ام را نوازش کنند
و روزهای گرم تابستان آفتاب داغ بر مزارم بتابد و اندکی دل سرد و خاموش مرا گرم نماید
شاید دوستانم سنگ های قبر مرا جمع کنند و شاخه های گل سرخی بر مزارم بنهند
وتو هم ای جفا پیشه شاید هنگام گذر چشمانت به گور من بیفتد
آن گاه به نوشته های من فکر کن اما هیچ گاه نمی دانی اگر خاک گورم را لمس کنی
دستهایت می سوزد و نمی دانی که چرا سنگ مزارم آنقدر سخت است که نرمی دستان ترا می آزارد
اما بدان که سنگ مزارم از قلب سرد تو سخت تر نیست.