و من خرسندم از تمام مهرم به تو ای یار!
که چقدر مرا با ناشناخته ها آشنا کرده ای
و چقدر در کهکشان ها سر گردان؟!
و چقدر مرا با معنای چشمک ستارگان آشنا ساخته ای
و چگون عمیق عمق معنای عبور از نگاه را نشانم داده ای
گاه مرا چقدر محکم در جایم نشانده ای
و حتی حتی گاه با آن سکوت پر معنایت چقدر کاری به زمینم زده ای
و من هر بار لنگان لنگان
باز هم به در کوی ِ خیالت کشانده ام خود را!
و باز برایت سروده ام که دوستت دارم ای یار!!
همین کافی است برای جبران تمام به زمین نهادنت ای یار
!تو می دانی از چه می گویم!!
تنها تو می دانی ای یار!
که من چقدر عجیب دوستت دارم!