" زندگي با من كينه داشت/ من به زندگي لبخند زدم/ خاك با من دشمن بود/ من بر خاك خفتم(چرا كه زندگي , سياهي نيست)/ چرا كه خاك , خوب است / من بد بودم اما بدي نبودم/ از بدي گريختم/ و دنيا مرا نفرين كرد / و سال بد در رسيد/ سال اشك پوري, سال خون مرتضا/ سال تاريكي./ و من ستاره ام را يافتم , من خوبي را يافتم/ و به خوبي رسيدم/ و شكوفه كردم ./ تو خوبي/ و اين همه اعترافهاست / من راست گفته ام و گريسته ام/ و اين بار راست مي گويم تا بخندم/ زيرا آخرين اشك من نخستين لبخندم بود/ تو خوبي/ من بدي نبودم./ تو را شناختم تو را يافتم تو را دريافتم و حرفهايم همه شعر شد سبك شد./ عقده هايم شعر شد سنگيني ها همه شعر شد/ بدي شعر شد سنگ شعر شد علف شعر شد دشمني شعر شد/ همه شعرها خوبي شد/ آسمان نغمه اش را خواند مرغ نغمه اش را خواند آب نغمه اش را خواند/ به تو گفتم : " گنجشك كوچك من باش / تا در بهار تو من درختي پر شكوفه شوم."/ و برف آب شد شكوفه رقصيد آفتاب در آمد/ من به خوبي ها نگاه كردم و عوض شدم/ من به خوبي ها نگاه كردم / چرا كه تو خوبي و اين همه اقرارهاست , بزرگترين اقرار هاست / من به اقرارهايم نگاه كردم / سال بد رفت و من زنده شدم / تو لبخند زدي و من برخاستم ./ دلم مي خواهد خوب باشم/ دلم مي خواهد تو باشم و براي همين راست مي گويم/ نگاه كن: با من بمان!/