دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو فیلم 40سالگی یه دیالوگ هست که میگه:
3 تا کلمه ای رو که بهت میگم هیچ وقت یادت نره
عشق... ایمان... مرگ...
این 3تا چیزیه که هرکس به تنهایی بهشون میرسه

فکر کردم شمام بدونین!
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که میبینم بد آهنگ است
بیا ره توشه بردازیم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینم آسمان هرکجا آیا همین رنگ است.....؟
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آموخته ام ...... بهترين كلاس درس دنيا كلاسي است كه زير پاي پير ترين فرد دنياست .

آ‌موخته ام ...... وقتي كه عاشق هستيد عشق شما در ظاهر نيز نمايان مي شود.

آموخته ام ...... تنها كسي كه مرا در زندگي شاد مي كند كسي است كه به من مي گويد : تومرا

شاد كردي .

آموخته ام ...... داشتن كودكي كه در آغوش شما به خواب رفته زيباترين حسي است كه در دنيا
وجود دارد .


آموخته ام ...... كه هرگز نبايد به هديه اي از طرف كودكي ( نه ) گفت .


آموخته ام ...... كه هميشه براي كسي كه به هيچ عنوان قادر به كمك كردنش نيستم دعا كنم .

آموخته ام ...... كه مهم نيست كه زندگي تا چه حد از شما جدي بودن را انتظار دارد ،‌ همه ما احتياج
به دوستي داريم كه لحظه اي با وي به دور از جدي بودن باشيم .


آموخته ام ...... كه زندگي مثل يك دستمال لوله اي است هر چه به انتهايش نزديكتر مي شويم

سريعتر حركت مي كند .

آموخته ام ...... كه پول شخصيت نمي خرد .

آموخته ام ...... كه تنها اتفاقات كوچك روزانه است كه زندگي را تماشايي مي كند.

آموخته ام ...... كه چشم پوشي از حقايق آنها را تغيير نمي دهد .

آموخته ام ...... كه اين عشق است كه زخمها را شفا مي دهد نه زمان .

آموخته ام ...... كه وقتي با كسي روبرو مي شويم انتظار لبخندي از سوي ما را دارد .

آموخته ام ...... كه هيچ كس در نظر ما كامل نيست تا زماني كه عاشق بشويم.

آموخته ام ...... كه زندگي دشوار است اما من از او سخت ترم .

آموخته ام ...... كه فرصتها هيچگاه از بين نمي روند ،‌ بلكه شخص ديگري فرصت از دست داده
ما را تصاحب خواهد كرد.

آموخته ام ...... كه لبخند ارزانترين راهي است كه مي شود با آن نگاه را وسعت داد.

آموخته ام ...... كه نمي توانم احساسم را انتخاب كنم اما مي توانم نحوه بر خورد با آنرا انتخاب كنم.

آموخته ام ...... كه همه مي خواهند روي قله كوه زندگي كنند ، اما تمام شادي ها و پيشرفتها وقتي

رخ مي دهد كه در حال بالا رفتن از كوه هستيد.


آموخته ام ...... بهترين موقعيت براي نصيحت در دو زمان است : وقتي كه از شما خواسته مي شود ،

‌ و زماني كه درس زندگي دادن فرا مي رسد .


آموخته ام ...... كه گاهي تمام چيزهايي كه يك نفر مي خواهد فقط دستي است براي گرفتن

دست اوست و قلبي است براي فهميدن وي
یاسی کی وقت کردی اینهمه چیز بیاموزی ؟ زکاتشو باید پرداخت کنی
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شاید در این بازی قلبت بشه رازی
ما رو شکستی
در عالم خوبی تو چیزی کم نداشتی:heart:
مشکل فقط همین بود دوسم نداشتی
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو که به غنچه کردن گلای باغچه دل خوشی
از عمق خاکستر شب چگونه شعله میکشی
فرصت بده گریه کنم که بی نهایت عاشقم
فکر گریز از شب و طوفان این دقایقم
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز انگار صد ساله که رفتی.... امروز انگار تنهام... تنهای تنها
بعضی وقتا دیگه یادم میره که چند روزه که نیستی.. دوباره از اول میشمارم روزا رو
پیش خودم فکر میکنم حتما از دیروز تا الان 7 یا 8 روزی میشه
وقتی به روزای نبودنت فقط یکی اضافه میشه تازه میفهمم که چه سخته نبودنت.........
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم
با دوست بگوییم
که او محرم راز است
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و این ها به زکاتم دادند
 

majid.ph

عضو جدید
نقل قول

نقل قول

دلم تنگ است دلم تنگ است دلم اندازه حجم قفس تنگ است سکوت از کوچه لبریز است

صدایم خیس و بارانی است نمی دانم چرا در قلب من پاییز طولانی است
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تصورهای باطل نقش زد آینده ما را
به تصویری مجازی خط کشید آیینه ما را
رفاقتها،محبتها چرا زیبا سرابی بود
گذشته لحظه‌های عشق ما آشفته خوابی بود
 

hamed6336

عضو جدید
چرا حس می کنم هستی در کنارم:gol:

چرا این رفتن و باور ندارم:gol:

چرا کم می کنم روز و شبامو:gol:

چرا حس می کنم داری هوامو:gol:

چرا هستی میون خواب و رویا:gol:
:(
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بهر

بهر

من از چشمان خود آموختم رسم محبت را که هر عضوی به درد آید به جایش دیده می گرید
هر کس که گفت بهر تو مردم دروغ گفت من راست گفتم که برای تو زنده ام
 

Lillian

عضو جدید
می‌ترسم، مضطربم
و با آن که می‌ترسم و مضطربم
باز با تو تا آخرِ دنيا هستم
می‌آيم کنار گفتگويی ساده
تمام روياهايت را بيدار می‌کنم
و آهسته زير لب می‌گويم
برايت آب آورده‌ام، تشنه نيستی؟
فردا به احتمال قوی باران خواهد آمد.
تو پيش‌بينی کرده بودی که باد نمی‌آيد
با اين همه ... ديروز
پی صدائی ساده که گفته بود بيا، رفتم،
تمام رازِ سفر فقط خوابِ يک ستاره بود!


خسته‌ام ری‌را!
می‌آيی همسفرم شوی؟
گفتگوی ميان راه بهتر از تماشای باران است
توی راه از پوزش پروانه سخن می‌گوئيم
توی راه خوابهامان را برای بابونه‌های درّه‌ای دور تعريف می‌کنيم
باران هم که بيايد
هی خيس از خنده‌های دور از آدمی، می‌خنديم،
بعد هم به راهی می‌رويم
که سهم ترانه و تبسم است
مشکلی پيش نمی‌آيد
کاری به کار ما ندارند ری‌را،
نه کِرمِ شبتاب و نه کژدمِ زرد.


وقتی دستمان به آسمان برسد
وقتی که بر آن بلندیِ بنفش بنشينيم
ديگر دست کسی هم به ما نخواهد رسيد
می‌نشينيم برای خودمان قصه می‌گوئيم
تا کبوترانِ کوهی از دامنه‌ی روياها به لانه برگردند.


غروب است
با آن که می‌ترسم
با آن که سخت مضطربم،
باز با تو تا آخر دنيا خواهم آمد.

:gol::gol::gol:
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در خون و در ستاره و در باد ، روز و شب
دنبال شعر گمشده خود دویده ام
بر هر کلوخ پاره ی این راه پیچ پیچ
نقشی زشعر گمشده خویش کشیده ام
 

turquoise

عضو جدید
کاربر ممتاز
مي ترســــــــــــــــــــم ...




من زندگي را دوست دارم ،
ولي از زندگي دوباره مي ترسم !!!


دين را دوست دارم ،
ولي از کشيش ها مي ترسم !!!


قانون را دوست دارم ،
ولي از پاسبان ها مي ترسم !!!


عشق را دوست دارم ،
ولي ازعاقبتش مي ترسم !!!


کودکان را دوست دارم ،
ولي از آئينه مي ترسم !!!


سلام را دوست دارم ،
ولي از زبانم مي ترسم !!!


من مي ترسم ،
پس هستم !
اين چنين مي گذرد روز و روزگار من !!!


من روز را دوست دارم ،
ولي از روزگار مي ترسم !!!



براي اعتراف به مسجد مي روم ،
رو در روي علف هاي روييده بر ديوار كهنه مي ايستم
و همه ي گناهان خود را يكجا اعتراف مي كنم.
بخـشيـده خـواهـم شــــد ،
به يقيــــــن ................
عـلـف ها بي واسطه با خـــــــدا سـخن مي گويند !!!!!!!!



 

turquoise

عضو جدید
کاربر ممتاز
همیشه ،
آب نطلبیده ،
مراد نیست !
گاهی ننوش !
شاید که قربانیت کنند ...:w20:
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
 

مهسا 1366

عضو جدید
کاربر ممتاز
لحظه دیدار نزدیک است

باز من دیوارنه ام مستم
باز میلرزد دلم دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
آی نخراشی به غفلت صورتم را تیغ
آی نفروشی صفای ظلمتم را دست
آبرویم را نریزی دل
لحظه دیدار نزدیک است.......
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا