کمی بوی نا گرفته دلتنگی هایم،
زیادی روی هم ریختم شان
در دل کوچکم...
زیادی روی هم ریختم شان
در دل کوچکم...
عالیاز این دنیا و آدماش یاد گرفتم ... یاد گرفتم حتی اگه عاشق شدم به رومم نیارم که اصلا" کسی هست که من عاشقش شدم... یاد گرفتم اگر کسی باهام نامهربونی کرد خیلی زود فراموشش کنم... یاد گرفتم اگر کسی دلمو شکوند، من دل کسی رو نشکونم... یاد گرفتم نزارم کسی اشکهامو ببینه... یاد گرفتم نزارم کسی بفهمه تو دلم چی میگذره و بخواد برام دل بسوزنه... یاد گرفتم تو این دنیا به جز خودمو خدام به کسی تکیه نکنم... یاد گرفتم راز دلمو به هیچکس نگم بجاش رازدار خوبی باشم... یاد گرفتم غرور کسی رو زیر پاهام له نکنم، نزارم کسی غرورمو بشکونه... یاد گرفتم هیچ وقت التماس کسی نکنم جز همونی که بالا سرمه... یاد گرفتم که برای رسیدن به هدفم دیگران را بازیچه قرار ندم... یاد گرفتم دوستی یک حادثه است و جدایی قانون... یاد گرفتم هر گناهی که کردم ولی حرمت دل کسی رو نشکنم... یاد گرفتم دنیا برام هرچی رقم زد قبول کنم و دم نزنم... یاد گرفتم که همیشه همه ی اینا یادم باشه... یاد گرفتم اینا همش درس های دنیاس... آره دنیا به آدماش درس میده و بعضی وقتا این دنیا چه پست و زشته... "
برای تو که یک عمر قبیله ای عاشق شدی
نمی ارزد از عشق
چیزی جز لت و پارگی بند بند روحت را بفهمی..
و
برای من... می دانی
من از حال و هوای آغوش تو خوب درک کرده ام
که دست آموز تنهایی بودن
شرف دارد به شکستن غرور آغوشم
میان بوسه های شاخداری
که هر شب به خورد زهر خنده هایم می دادی..
تمام زندگی ام را
از حصار آغوشت جمع می کنم و
خودم را به کوچه علی چپ تنهایی می زنم..
معشوق که تو باشی
ارزش خداحافظی هم نداری..،
چه برسد به طعم بوسه هایی
که فقط خستگی هایش را مزه می کردم..
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
معماری با مصالحی از جنس دل | ادبیات | 18262 | |
![]() |
گریه کن ای دل.......... | ادبیات | 427 | |
![]() |
دل نوشتههاي عرفاني | ادبیات | 430 | |
![]() |
*****حرف دل***** | ادبیات | 117 | |
![]() |
۩ ۞ ۩ جایی برای حرفهای دل فیدل ۩ ۞ ۩ | ادبیات | 13 |