پروانه:مرا دوست ميداري؟
شمع:مگو که آب ميشوم
پروانه:نمي خواهي مرا؟
شمع:مگو که آهي نکشم
پروانه:پس زمن دور بمان
شمع:مگر تو نمي خواهي مرا؟ زمن بيزاري؟
بوسه يي ميخواهم ازلبت خوارم مکن
پروانه:بوسه بگير
شمع:چرا؟
پروانه: کنون نزديکم به تو
شمع:من نمي خواهم بوسه ي فقط بامن بمان
پروانه:کنون کاري زدستم بر نمي آيد خدا حافظ
گر دوستم ميداري پس بسوز آب شو .گر مرا ميخواهي بخند وخواب شو.گر ميخواهي دستم بگيري پس بگير و مگو که بد کردم........!))
شمع:مگو که آب ميشوم
پروانه:نمي خواهي مرا؟
شمع:مگو که آهي نکشم
پروانه:پس زمن دور بمان
شمع:مگر تو نمي خواهي مرا؟ زمن بيزاري؟
بوسه يي ميخواهم ازلبت خوارم مکن
پروانه:بوسه بگير
شمع:چرا؟
پروانه: کنون نزديکم به تو
شمع:من نمي خواهم بوسه ي فقط بامن بمان
پروانه:کنون کاري زدستم بر نمي آيد خدا حافظ
گر دوستم ميداري پس بسوز آب شو .گر مرا ميخواهي بخند وخواب شو.گر ميخواهي دستم بگيري پس بگير و مگو که بد کردم........!))