دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
پروانه:مرا دوست ميداري؟
شمع:مگو که آب ميشوم
پروانه:نمي خواهي مرا؟
شمع:مگو که آهي نکشم
پروانه:پس زمن دور بمان
شمع:مگر تو نمي خواهي مرا؟ زمن بيزاري؟
بوسه يي ميخواهم ازلبت خوارم مکن
پروانه:بوسه بگير
شمع:چرا؟
پروانه: کنون نزديکم به تو

شمع:من نمي خواهم بوسه ي فقط بامن بمان
پروانه:کنون کاري زدستم بر نمي آيد خدا حافظ
گر دوستم ميداري پس بسوز آب شو .گر مرا ميخواهي بخند وخواب شو.گر ميخواهي دستم بگيري پس بگير و مگو که بد کردم........!))

 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خستم از لبخند اجباری
خستم از حرفای تکراری
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست
امتحان ریشه است
ریشه هم هرگز اسیر باد نیست
زندگی چون پیچکیست
انتهایش میرسد پیش
خدا.........
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
عاشقی روی نامه اش نوشت دوست من،
خط زد نوشت محبت عزیزم، خط زد نوشت عشق من،
خط زد دو، سه بار خط زد نوشت عشق بی
سرانجام من اینبار خط خطی کرد، پاره کرد نوشت
بهار من، خنده اش گرفت نوشت جوانی من،
اخمش گرفت و ابرو درهم کشید هر دو را خط زد،
هم بهار و هم جوانی را نوشت دنیای من،
های های گریست
نوشت مولود من
و
روی نامه جان داد

 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
من امشب بغض تلخ درداورم را فروخواهم خورد
وسر به آسمان می گیرم

چشمم از ازدحام اشک می سوزد و چون لبالب گشت
ا ز چشمان داغم می گریزد و پناه به گونه های یخزده ام
می برد

من دست های بغل کرده از سرما را رها می کنم
تا باد هرچه می خواهد بتازد.من پایدارم! پایدار می مانم.......

هجوم سرد بی کسی را حس می کنم و چون چشمانم
را می بندم تنهاترین می شوم که حتی ستارگان را
هم دیگر ندارم.

باد مهربانانه با موهایم بازی می کند و من آغوش
می گشایم برای باد.وباد خودخواهانه می آید

وتو را نمی آورد.تنها خاطره ات است که
آزارم می دهد.ما مدتهاست از چشمان هم گریخته ایم.
این تنها خاطره است........
 

mahsa.mahsa

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا بسپار در یادت/به وقت بارش باران/نگاهت گر به ان بالاست/و در حال دعا هستی/خدا انجاست/دعایم کن.................
 

mahsa.mahsa

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای کشتن پروانه او را له نکن/بالهایش را بچین/خاطرات پرواز او را میکشد
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]از وقتی تنهایی دوباره آمد سراغم٫ [/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]کوچ کردم به خلوتگاه تنهاییام٫[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]با هر شب پر از غم و غصه اش ٫[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]یک برگ از دفتر خاطرات دلم را٫ زنده کردم و [/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]به یاد لحظه لحظه ی خاطراتم با تو ٫[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]خیس از اشک شدم ... [/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]وقتی رسیدم به روزهای بارونی٫ [/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]انگار آسمونم دلش گرفت٫ [/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دلش گرفت و همراه من٫[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] مثل همون روزا عاشقانه بارید٫[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]خیسی قطره های دل آسمون٫[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] روی دل شیشه ای من ٫[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]خاطرات اون روزا و برام تازه تر از همیشه کرد ٫[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]انگار دوباره کنارم بودی... [/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]وقتی به خودم آمدم ٫[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]بیشتر از همیشه جای خالی تو کنارم احساس کردم...[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]​
 

عیدی امین

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز






[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اين [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif] روزا برزخی ام ، خیلی خرابم ، داش آکل
یه چیزایی می بینم ، انگاری خوابم ، داش آکل
[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]
قیصر اون روزا به خونخواهی فرمون میومد
خود فرمون شده اب منگلی امروز، داش آکل
[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
اونیکه اون قدیما ، یه تهرونو سیا میکرد
سر چارراه ، شده امروز ، حاجی فیروز، داش آکل
[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
ادما مشتی بودن ، ناکس و نا لوطی نبود
ولی امروز ، لوطی بازی توی قصه اس ، داش آکل
[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
زیر بازارچه تا چارسوق و تموم سنگلج
اسم تو، تو همه جا ، ورد زبون بود ، داش آکل
[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
پای هم ادما وا میستادن و مشتی بودن
معرفت ، تو رفقا ، خیلی کلون بود ، داش آکل
[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
اونروزا سید ما واسه خودش قدرتی بود
حالا قدرت ، شده پول و سکه و زر ، داش آکل
[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
مرد و مردونگی رو جدی نگیر که قصه بود
توی طوقی ، تو گوزنا ، توی قیصر داش آکل
[/FONT]


 

عیدی امین

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
معشوقه به سامان شد،تا باد چنین بادا
کفرش همه ایمان شد،تا باد چنین بادا

ملکی که پریشان شد،از شومی شیطان شد
باز آن سلیمان شد،تا باد چنین بادا

یاری که دلم خستی،در بر رخ ما بستی
غمخواره ی یارن شد،تا باد چنین بادا

هم باده جدا خوردی،هم عیش جدا کردی
نک سرده مهمان شد،تا باد چنین بادا

زان طلعت شاهانه،زان مشعله ی خانه
هر گوشه چو میدان شد،تا باد چنین بادا

زان خشم دروغینش،زان شیوه ی شیرینش
عالم شکرستان شد،تا باد چنین بادا

شب رفت صبوح آمد،غم رفت فتوح آمد
خورشید درخشان شد،تا باد چنین بادا

از دولت محزونان،وز همت مجنونان
آن سلسله جنبان شد،تا باد چنین بادا

عید آمد و عید آمد،یاری که رمید آمد
عیدانه فراوان شد،تا باد چنین بادا

ای مطرب صاحبدل،در زیر مکن منزل
کان زهره به میزان شد،تا باد چنین بادا

درویش فریدون شد،هم کیسه ی قارون شد
هم کاسه ی سلطان شد،تا باد چنین بادا

آن باد هوا را بین،ز افسون لب شیرین
با نای در افغان شد،تا باد چنین بادا

فرعون بدان سختی،با آن همه بدبختی
تک موسی عمران شد،تا باد چنین بادا

آن گرگ بدان زشتی،با جهل و فرامشتی
تک یوسف کنعان شد،باد چنین بادا

شمس الحق تبریزی،از بس که درآمیزی
تبریز خراسان شد،تا باد چنین بادا

از اسلم شیطانی،شد نفس تو ربّانی
ابلیس مسلمان شد،تا باد چنین بادا

آن ماه چو تابان شد،کونین گلستان شد
اشخاص همه جان شد،تا باد چنین بادا


بر روح افزودی،تا بود چنین بودی
فرّ تو فروزان شد،تا باد چنین بادا

از کاخ چه رنگستش؟!وز شاخ چه تنگستش؟!
این گاو چو قربان شد،تا باد چنین بادا

ارضی چو سمایی شد،مقصود سنایی شد
این بود همه آن شد،تا باد چنین بادا

خاموش که سرمستم،بربست کسی دستم
اندیشه پریشان شد،تا باد چنین بادا
(سایت دختر مجنون


 

majid373750

عضو جدید
زندگی کن به شیوه ای که آزاد باشی
حال آزادی را در چه می دانید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
همیشه عمق را ببین،بدون توجه به شکست نور........................
خوش باشید دوستان عزیز
 
آخرین ویرایش:

عیدی امین

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منکه نمیدونم راز ورمز این تاپیک چیه

ولی از اینکه اومد و حرف بچه ها رو زمین نموند خوشحالم
فک کنم بدونید پیدا کردن این تاپیک بین اینهمه حتی برای مدیر هم سخت بوده از صمیم قلب از بابک که پیداش کرد ممنونم
البته باهاش کمی قهرم چون بی خداحافظی و خبر رفت و بی خبر اومد ولی باز ممنون بابک ...نگی منت کشی کرده ....چون پروف و پ خ روهم بسته بود ترکیدیم از دلهره ....
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ممنون از همه دوستان
از مدیریت گرفته تا بقیه دوستان گلم

ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا
به وصل خود دوایی کن دل دیوانه‌ی ما را
علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد
مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را
گرت پروای غمگینان نخواهد بود و مسکینان
نبایستی نمود اول به ما آن روی زیبا را
چو بنمودی و بربودی ثبات از عقل و صبر از دل
بباید چاره‌ای کردن کنون آن ناشکیبا را
چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که از دوری
برآید از دلم آهی بسوزد هفت دریا را
مراد ما وصال تست از دنیا و از عقبی
وگرنه بی‌شما قدری ندارد دین و دنیا را
بیا تا یک زمان امروز خوش باشیم در خلوت
که در عالم نمی‌داند کسی احوال فردا را
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
معشوق من بگشوده در روی گدای خانه اش
تا سرکشم من جرعه ای از ساغر و پیمانه اش
مجنون بوی لیلی ام ، در کوی او جایم کنید
همچون غلام خانه اش زنجیر در پایم کنید​
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با این آرزویی که بی تو محاله
یه شب خواب آروم فقط یک خیاله
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دلم تنگ است
ميدانم
اما
سکوت مي کنم
لب از لب بگشايم
خيلي چيزها ميشکند
سکوتم
بغض سنگينم
غرور بلورينمان......
اينها که بشکنند
تو هم مي شکني
تويي که اسطوره‌اي
تويي که اکنون بيش از پيش شکننده‌اي
اين راز سنگين را
بر روي شانه‌هاي نازک و لرزان دلم مي نهم
و آنرا تنهايي به دوش مي کشم
تنهاي تنها
تا بغضم نشکند
تا تو نشکني
تا ما نشکنيم
سکوتي ميکنم سنگين تر از مرگ
به درازاي زندگي
چيزي از من نپرس
اين غم سراپاي دلم را فرا گرفته است
اما
از آن من نيست
امانت است
بر دوش دلم
گيجم و ساکت
همين........
فقط نپرس چرا......
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
اکنون مستم
نه از شراب
که از حضور گرم تو
اکنون مستم
نه از شادي
که از غم عشق فراوانت
اکنون مستم
مست تو، مست دل، مست عشق،
مست تر از هر شراب نابي
با شراب محسور کننده‌ي عاشقانه‌هايت
حرفي بزن
مست ترم کن
تا اوج بگيرم
تا به‌ پرواز درآيم
تا ببيني که عشقت به کدامين آسمانم ميبرد
تا ببيني که درون دشت رويا چه سبکبال مي دوم
مي دوم و مي خوانم
براي تو
براي عشقت
براي دلم
براي دلت
حرفي بزن ، مستم کن
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
قلبم صدايت ميزند بشنو تو آواي دلم
با شعر خواهم گويمت بانگ تمناي دلم
اين دل فداي عشق توست وز شوق تو مي آرمد
گر اندکي دوست داريش، مشکن تو ميناي دلم
سر بر درون خاک غم ، افتاده‌ بود او گوشه‌اي
محزون و تنها و ملول، افسرده بود شيدا دلم
تا آمدي و قطره‌اي مهر و محبت داديش
سر برآورد از گل و چون گل جوانه زد دلم
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خودت دنیام و پیدا کن ببین من باورت کردم
جز حسی که بهت دارم پی چیزی نمیگردم
خودت اروم راهی شو همون سمتی که من میرم
تو که نزدیک من میشی چقد اروم میگیرم
ندیده بودمت ای کاش بهت عادت نمیکردم
به سمت من قدم بردار که بی تو بر نمیگردم
نمیدونی چقد سخته همیشه منتظر بودن که دستاتو فقط یک بار بذاری توی دسته من بذار این فاصله رد شه بذار تو لحظه هات جا شم بذار حتی شده یک بار به تو نزدیکتر باشم.....
میخوام ارامشم باشی کنارم توی این خونه از این احساس تنهایی کسی چیزی نمیدونه.....
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
نالانم و شاید پشیمان
هیچ گاه حتی رویای این لحظات را هم تصور نمی کردم
به تقدیر ناسزا نمی گویم ، چون خود کور بودم !
ولی من می دیدم ... دیده های من همه رویا بود ؟ یا خیالی خام ؟
من اینجا هستم ولی تو را نمی بینم
راه رفته را برگشتن سخت است ؛
یا شاید گاهی محال !
نمی دانم !
 

نارون آبي

عضو جدید

دوست دارم مزارم را در جایگاه بلندی مقابل دیدگان ستمگر تو قرار دهند
و تمامی سنگ های روی گورم را سیاه کنند تا که نشان از دل سوخته ی من نیابی.
دوست دارم روی مزارم آزاد باشد تا برف و باران دل شکسته ام را نوازش کنند
و روزهای گرم تابستان آفتاب داغ بر مزارم بتابد و اندکی دل سرد و خاموش مرا گرم نماید
شاید دوستانم سنگ های قبر مرا جمع کنند و شاخه های گل سرخی بر مزارم بنهند
وتو هم ای جفا پیشه شاید هنگام گذر چشمانت به گور من بیفتد
آن گاه به نوشته های من فکر کن اما هیچ گاه نمی دانی اگر خاک گورم را لمس کنی
دستهایت می سوزد و نمی دانی که چرا سنگ مزارم آنقدر سخت است که نرمی دستان ترا می آزارد
اما بدان که سنگ مزارم از قلب سرد تو سخت تر نیست.​
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا