دلم برای جمکرانش تنگ شده است...
انجا که وقتی نفس میکشی وجود امامت را حس میکنی
انجا که وقتی باران میبارد یاد اشک های اومیفتی
انجا که غروب جمعه هایش یادت می اندازت غربت او را
خلاصه دلم برای جمکران که اری اما...
بیشتر برای او تنگ شده است...
برای او که درمیان گناهانمان گم شده است...
من که هر شام و سحر پرسش حال تو کنم چه شود گر نفسی سیر جمال تو کنم ای شفای دل غمدیده غبار غم تو پاک از این آینه کی گرد ملال تو کنم دوست دارم که شود هستی من یک سر چشم به امیدی که تماشای جمال تو کنم دوست دارم که شوم قطرهی اشکی شاید هاشمی طلعت من، تکیه به خال تو کنم بی خود از خود شدم آن قدر که در فصل بهار گل اگر خنده کند گریه به حال تو کنم گرچه پر سوختهام من، به خدا خواستهام کـه طواف حـرم کعبه بـه بال تو کنم ای به توصیف تو سیپارهی قرآن گویا من بیمایه کجا وصف کمال تو کنم؟
بده در راه خدا، من به خدا محتاجم / من به بخشندگی آل عبا محتاجم /از قنوت سحر مادرتان جاماندم/پسر حضرت زهرا به دعا محتاجم/ دود این شهر مرا ازنفس انداخته است / به هوای حرم کرب و بلا محتاجم / سلامتی و تعجیل در فرج صلواتهزاران گل تقدیم تو باد
مهدی جان ! ویرانه نه آنست که جمشید بنا کرد
نه آنست که فرهاد فرو ریخت
ویرانه دل ماست که هر جمعه به یادت صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت
♥ اللهمـ عجلـ لولیکـ الفرجـ ♥