آه اي اميد آبي مشرق نيامدي
از اين غروب خسته عاشق نيامدي
گفتم مي آيي ، عقربه ها سرد مي شوند
فرقي نكرد حجم دقايق نيامدي
گفتم بيا ، تمام غزلهام مال تو
اما نبود اين هم لايق ،نيامدي
آيا غزل رسالت خود را ادا نكرد
يك عمر زد لگد به علايق نيامدي
ديگر به درد فاصله لبخند مي زنم
چون از قفاي اين همه هق هق نيامدي
مشتي بهار بي نخست آمد و گذشت
حتي براي سوگ شقايق نيامدي
عمري غزل ميان سكوتم مرور شد
اما تو مثل جمعه سابق نيامدي...
از اين غروب خسته عاشق نيامدي
گفتم مي آيي ، عقربه ها سرد مي شوند
فرقي نكرد حجم دقايق نيامدي
گفتم بيا ، تمام غزلهام مال تو
اما نبود اين هم لايق ،نيامدي
آيا غزل رسالت خود را ادا نكرد
يك عمر زد لگد به علايق نيامدي
ديگر به درد فاصله لبخند مي زنم
چون از قفاي اين همه هق هق نيامدي
مشتي بهار بي نخست آمد و گذشت
حتي براي سوگ شقايق نيامدي
عمري غزل ميان سكوتم مرور شد
اما تو مثل جمعه سابق نيامدي...