پایان شبهای بلند انتظاری
آیا برای آمدن میلی نداری
من نذر کردم خاک پایت را ببوسم
آیا سر این بنده منت می گذاری
من قبل از اینها اینهمه میزان نبودم
آباد بود این خانه ی ما روزگاری
من دل ندادم تا که روزی پس بگیرم
می خواستم پیشت بماند یادگاری
تا اینکه دلها بوی سجاده بگیرند
باید بیایی و کمی تربت بیاری
یک روز می آیی وتا روز قیامت
ما را به آقای محرم می سپاری
یک هفته دیگر دل آواره ی من
باید بسازد با فقیری با نداری
سروده ی علی اکبر لطیفیان