درد دلی با صاحب الزمان(حضرت مهدی عج)

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[h=1]فقط در هوای تو[/h]
امشب ز خواب های پریشان که بگذریم این نیمه را به نیمه شعبان که بگذریمبُن بست شهر را بپریم و سپس کمی این کوچه را به سمت خیابان که بگذریماز کثرتی که هست فراری شویم و بعد از جاده های خلوت ایمان که بگذریممجنون برای دیدن لیلا گذشت و ما این شهر را به سمت بیابان که بگذریم مانند ابرهای ترک خورده ی فراق از گریه ها به مقصد باران که بگذریم بر جانماز خشک و کویری دهیم آب آنگاه مثل رود خروشان که بگذریم دریا همیشه مقصد هر رودخانه نیست پس ما شبیه موج سواران که بگذریم با همرهی سیصد و سیزده سوار عشق از مکه و مدینه ایمان که بگذریمزیباترین یقین به خدا پیش روی ماستبا یوسفی که یکسره در آرزوی ماست طرحی دوباره می کشم از ابتدای تو طرحی که حرف می زند از ماجرای تو طرحی که من نبوده ام اما تو بوده ای طرحی که رسم می شود از ماورای تو طرحی مرکّب از تو و سیزده سوار عرش طرحی که نور می دهد از روشنای تو طرحی که آفریده شما را امام من طرحی که آفریده مرا هم برای تو دسته به دسته آینه ها هم نشسته اند در زیر لفظ گفتن یک ربّنای تو پس انبیا کبوتر نامه بر توأند وقتی که می پرند فقط در هوای تو بگذار تا غزل بزند حرف خویش را عمری نشسته ام که بیفتم به پای توما گرد و خاک پای تو را جمکران کنیمیک گوشه از نگاه تو را آسمان کنیم امشب سبد سبد گل امید می برند ما را به هر کجا که شمائید، می برند این رسم انبیاست که در جشن آفتاب یک آینه به رسم شب عید می برند امشب به یمن تو همه ی انبیاء را تا ماورای عالم تجرید می برند هرکس غبار کوچه ی دلدار می شود او را به سمت چشمه ی خورشید می برند از چشمهای آینه ایَش برای ما ایمان می آورند و تردید می برند این برگه های روزی بکساله ی مرا امشب برای فرصت تمدید می برند امشب جواز کرب و بلای دوباره را پیش شما به نیّت تأیید می برندروزی کنید پر زدنم را به کربلاتا که زیارتم بشود نذری شما منظومه ساخت تا که تو را کهکشان کند مجموعه ی تمامی پیغمبران کند یعقوب انتظار تو را میکشید تا عمری توّسلی به امام زمان کند آدم به خاک پای تو افتاد بر زمین یعنی تو را به روی سرش آسمان کند می خواست پشت ابر بتابی بر این جهان تا مردمان شب زده را امتحان کند مستضعفان چشم تو بودند انبیاء قرآن نخواست بیشتر از این بیان کند یک عده را به یمن زیارت بیارد و ... ...یک عده را کبوتر نامه رسان کند عصر سه شنبه بوی وصال تو می دهد وقتی دلی هوای شب جمکران کندما ندبه خوان جمعه ی موعود مانده ایمناز تو را به شیوه ی خود، عشق خوانده ایم گاهی نسیم میشوی و زود میرسی گاهی به شکل رایحه ی عود می رسی گاهی به نیمه های شب است و نیاز ما با یک سبد ستاره ی موعود می رسی گاهی برای این که تو ؛ ویرانمان کنی از چشممان می آیی و چون رود می رسی گاهی به گوش پاک مناجاتیان شب با سوز و ساز نغمه ی داوود می رسی ما التماس روز ظهور توأیم لیک هر وقت، هر زمان که دلت بود می رسی روزی تو می رسی و علی شاد می شود بغض گلوی فاطمه آزاد می شود
 

میلیشیا

عضو جدید
کاربر ممتاز



روزی یکی از نیروهای شیطان رو به او کرد و گفت:
فرمانده چرا این همه خوشحالی...مگر گمراه کردن این ها چه فایده ای دارد؟
شیطان جواب داد:
امام این ها بیاید عمر ما تمام میشود..اینها را غافل کنیم امامشان دیر تر میاید..
دوباره پرسید آیا ما موفق بوده ایم؟
شیطان خنده ای کردو گفت:
مگر صدای گریه ی امامشان را نمیشنوی .....
مگر صدای طلب استغفار او را نمیشنوی...


اللهم عجل لولیک الفرج
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای امیر عرفه،
بی تو صفا نیست که نیست
بی تو اندر عرفه عشق و وفا نیست که نیست
یوسف زهرا، مهدی جان ،
حاجتی به غیر ظهورت نیست که نیست
....اللهم عجل لولیک الفرج....



جهت نمایش تصویر با اندازه اصلی 907x680 پیکسل کلیک کنید
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
چشمم به انتظار تو تر شد نیامدی ـ اشکم شبیه خون جگر شد نیامدی


گفتم غروب جمعه تو از راه میرسی ـ عمرم در این قرار به سر شد نیامدی


تا خواستم به جاده ی وصل تو روکنم - غفلت مرا رفیق سفر شد نیامدی



در هیئتیم و طاعت هر جمعه شغل ماست - بی قبله هر نماز به سر شد نیامدی



این نفس بد مرام مرا خوار و زار کرد - روز و شبم به لغو سپر شد نیامدی


رسوایی گدای تو از حد گذشته است - عمرم به هر گناه هدر شد نیامدی



خسران زده کسیست که از یار غافل است - بی تو دعا بدون اثر شد نیامدی



از ما که منفعت نرسیده برای تو
- هر چه ز ما رسیده ضرر شد نیامدی

 

Eshgh Khoodayi

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقا جوون

آقا جوون

سلام اقاجون

دردت بجونم امیدم تنهاامید من​
خوبی؟​
اقا جان ازت میخوام مشکل همه رو رفع کنی​
امدن تو مساوی با رفع همه ی مشکلا
بیا نفس مریم
داروندارم فدات عشق ابدی من​
اقاجون بیا توگوشت ی چیزی بگم




منبع:
وبلاگ گروهي عشق خدايي
پانزده تا نويسنده
آقا 9 تا
خانم 6 تا
EshghKhoodayi.Blogfa.Com
نويسنده:تنهاامید

 

mojdeh-eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقا اجازه! خسته ام از اینهمه فریب
از های و هوی مردم این شهر نانجیب
آقا اجازه! گندم و حوا بهانه بود!
آدم نمی شوند...! بیا: ماجرای سیب..

و باز برای اویی که ورای دیگران است:

آقا اجازه! این دو سه خط را خودت بخوان!
قبل از هجوم سرزنش و حرف دیگران

آقا اجازه! پشت به من کرده قلبتان
دیگر نمی دهد به دلم روی خوش نشان!

قصدم گلایه نیست، اجازه! نه به خدا!
»اصلا به این نوشته بگویید «داستان

من خسته ام فقط از «خاک»، از زمین
از طعنه های «آتش» و از آخرالزمان!

آقا اجازه! سیر شد از ما خدای عشق
از بس به جای داغ تو خوردیم حرص نان!

آقا اجازه! سنگ شدم، مانده در کویر
باران بگو که باز ببارد از آسمان

اهل بهشت یا که جهنم؟ خودت بگو؟
! آقا اجازه هست؟! نه در این و نه در آن

«یک پای در جهنم و یک پای در بهشت»
در زیر دستهای نجیبت بده امان!

آقا اجازه................................!
...........................................!

باشد! صبور می شوم اما تو لا اقل
دستی برای من بده از دورها تکان...
سروده:خانم دكتر عباسلو
 

$marziyeh67$

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من از تراب غدیرم............

من از تراب غدیرم............

بسم الله النور

تو ای صفای ضمیرم! چرا نمی آیی؟

چرا بهانه نگیرم؟ چرا نمی آیی؟

اگر حجاب ظهورت وجود تار من است

خدا کند که بمیرم! چرا نمی آیی؟

تو امر کن سر خود را بدست می گیرم

ببین چقدر دلیرم چرا نمی آیی؟

میان خلقت من با گل تو رابطه ای است

من از تراب غدیرم، چرا نمی آیی؟

هوای دیدن سرداب غیبتت دارم

به این رواق اسیرم، چرا نمی آیی؟

اگر چه نیست مرا قوتی چنان گردو

به صرف نان و پنیرم چرا نمی آیی؟


اللهم عجل لمولانا الغریب الفرج

نثار ارواح شهیدان میثمی صلوات
 

$marziyeh67$

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش سینه‌مان صندوق صدقه‌ای شود و قلب‌مان سکه‌ای نذر سلامتت!

کاش سینه‌مان صندوق صدقه‌ای شود و قلب‌مان سکه‌ای نذر سلامتت!

از احوالات پسر فاطمه(س) بی‌خبر نباشید!

بر او سلام بفرستید!
با او صحبت کنید، می‌شنود!
سلام بر تو ای پسر فاطمه(س)
سلام بر تو ای همنشین زمان‌های دلسوز
سلام بر تو ای شاه بی‌لشگر
سلام بر تو ای صاحب غدیر ظهور
مولای من! باز آی، به خدا دلهایی تنگ دیدار توست....
یابن الزهرا(س)؛ آقاجانم:غدیر در راه است...
با طلوع خورشید ولایت در غدیر ؛شیطان فریاد
نا امیدی کشید!
آقاجان در کدام غدیر با ظهورت ؛
مرگ شیطان را میرسانی...!!!
کاش گفتن و شنیدن از تو سهم همه ثانیه‌ها باشد!
کاش سینه‌مان صندوق صدقه‌ای شود و قلب‌مان سکه‌ای نذر سلامتت!
و یاد‌آوریت همه دقایق را پر کند و خدمت به تو انگیزه همه حرکت‌ها شود!
کاش دردمان همیشه با توسل به تو آرام گیرد و دستمان جز به دعا برای تو به آسمان نرود!
کاش بسان عاشورا که ضجه میزنیم به مظلومیت امام شهیدمان، بگرییم هر روز و شب بر غریبی و مظلومی امام زنده خویش!
کاش در اصرار دعا به امور دنیوی، برای آن وجود نازنین هم زود دست از دعا بر نمی‌داشتیم!
کاش محض وجود خود حضرت، نه برای حوائج خویش ندبه کنیم!
کاش حال و هوای همیشه دلمان به رنگ سحر جمعه باشد!
کاش انتظار تو رنگی باشد که از نافرمانیت بازمان دارد!
کاش بیایی... ..
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
هیچ داری از دل مهدی خبر؟
گریه های هر شبش را تا سحر؟
او که ارباب تمام عالم است،
من بمیرم،
سر به زانوی غم است،
شیعیان!
مهدی غریب و بی کس است،
جان مولا معصیت دیگر بس است،
شیعیان!
بس نیست غفلت هایمان؟
غربت وتنهایی مولایمان؟
ما عبید و عبد دنیا گشته ایم،
غافل از مهدی زهرا گشته ایم،
من که دارم ادعای شیعه گی،
چه بگویم من به جز شرمندگی...؟
(( اللهم عجل لولیک الفرج ))
 

میلیشیا

عضو جدید
کاربر ممتاز
من بگویم کجاست؟؟؟؟

شاید در بیابانی است و سر به سجده اشک میریزد و ما را دعا میکند

شاید سرش را چون علی در چاه کرده و با چاه درددل میکند

شاید هم اکنون در کربلا است و در بین الحرمین

نگاهی به پرچم سقا میکند و از آن طرف نگاهی بر سیدالشهداء

شاید هم اکنون در بقیع است سر خاک مادری که یکتا ترین مادر بود

اما مزارش را هیچکس ندانست که کجاست

شاید در نجف رفته به دیدار پدر و نگاه میکند بر آسمان مظلومیت پدرش

شاید در مدینه است رفته بر سر مزار پدرانش

و یا سری بزند بر گنبد سبز جدش رسول الله

شاید در کاظمین است و شاید درسامرا

و هزاران شاید دیگر

اما این را میدانم که نزد ما نیست

میدانید چرا ؟؟؟؟چون خودمان نخواستیم

چون لیاقت میخواهد داشتنش

شاید ما هنوز کوفی مانده ایم....
 

mojdeh-eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
جمعه ها را همه از بس که شمردم بی تو
بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو
بس که هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد
دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو
تا به این جا که به درد تو نخوردم آقا
هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی تو
چاره ای کن، گره افتاده به کار دل من
راهی از کار دلمپیش نبردم بی تو
سال ها می شود از خویش سؤالی دارم
من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو
با حساب دل خود هر چه نوشتم دیدم
من از این زندگیم سود نبردم بی تو
گذری کن به مزارم به خدا محتاجم
من اگر سر به دل خاک سپردم بی تو



 

لیمویی

عضو جدید
کاربر ممتاز
از شما که پنهان نیست. به وضوح صبح ...​

می دانید ...!!

وقت‌هایی هم هست که دیگر همه‌ی وجودم شوق نیست؛

بی‌قراری نیست. آرزوی رسیدن به شما نیست،

« یالیتنی ... » گفتن،نیست. آن افق‌های روشن نیست.

تاریکی‌ست وترس ...

از خودم فرار می‌کنم.

وقت‌هایی که نمی‌دانم دارم شما را، یا نه ...

اصلن اگر هم داشته باشم ...

دارم ؛داشتنِ شما را، دوست‌داشتنِ شما را به چه می‌فروشم؟!

این زمینگیر شدن را دوست ندارم:cry::cry::cry::cry::cry::cry:




http://hasrat91.blogfa.com/ منبع:


 

لیمویی

عضو جدید
کاربر ممتاز
ميدانــی...!!

دَرديــ... دارد عجيب!!


با لبخنديـــ ... كه بغض پس پرده اشــ... به " آتش " ميـ ك شَد ...دلتـــــــــ ... را !!


«تو همان دوری هستی که از ما دور نیست»
:cry:بعد، همین جمله


از شدت استیصال و تناقض و ابهام، اشک آدم را درمی‎آورد.


انت من نازح ما نزح عنّا...

باید " ندبهـ " خوانده باشی تا بفهمی چه می گویم...؟!




http://hasrat91.blogfa.com/

 

لیمویی

عضو جدید
کاربر ممتاز

صد بار زنده گشتم و مردم نیامدی
از صفر تا هزار شمردم نیامدی
مانند شمعدانی افسرده از عطش
تنها کنار پنجره مردم نیامدی
گفتم حدیث درد بگویم ولی نشد
یک عمر حرف دل همه خوردم نیامدی
جامی شوم میان دو تا دست بسته ات
از بس بیقرار فشردم نیامدی
میگفت یک نفر که یکی جمعه می رسی
دل را به روز جمعه سپردم نیامدی
پایان گرفت قصه ی تنهایی و گذشت
آقا در انتظار تو مُردم نیامدی...

http://hasrat91.blogfa.com/category/5
 

لیمویی

عضو جدید
کاربر ممتاز
می دانی ...!من دلم از این روزهایِ ابریِ‌ مدام، گرفتهـــ ... سردم شدهــ

من خورشیدِ پشتِ ابر نمی‌خواهم


من خورشید را با منتهایِ نور و گرماش، وسطِ آسمان می‌خواهم


آن‌قدر که این چشم‌های تار من هم ببیندش


من ...


خسته ام از این در به دری ... خانه ی امامم را می‌خواهم
:cry:

http://hasrat91.blogfa.com/category/5

 

mojdeh-eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم برای جمکرانش تنگ شده است...
انجا که وقتی نفس میکشی وجود امامت را حس میکنی
انجا که وقتی باران میبارد یاد اشک های اومیفتی
انجا که غروب جمعه هایش یادت می اندازت غربت او را
خلاصه دلم برای جمکران که اری اما...
بیشتر برای او تنگ شده است...
برای او که درمیان گناهانمان گم شده است.

emam-zaman_www.shabhayetanhayi.ir (10).jpg

اللّهم عجّل لولیّک الفرج

 

Vahidrezaii

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
آقا جان،

من منتظر نیستم و کارم فقط تاخیر در ظهور شماست

با گناهان بی شمارم،

اما بچه ها .................. منتظر شمایند،

به عشق شما روزشان را با ندبه به شب می رسانند؛

آقا جان،بیا که غربت شیعه،چشم ها را کم سو و قلب ها را شکسته

است؛...آقا جان،راستی غدیر هم گذشت .

چرا نیامدی؟؟؟؟
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
می نویسم برای عزيزمردی که شش گوشه قلبش شکسته است می نویسم برای ابرمردی كه تنها و غريب است؛

تا شايد به فرق شكافته
علی (ع)، یا به پهلوی شكسته زهرا (س), و يا به دل غمديده زينب (س)

پا بر فرق ما بگذارد و بيايد...
بيايد و اين كهنه زخم ها را مرهم نهد و اين شب های سرد و تلخ فراق را به پايان رساند خدا كند كه زودتر بيايد ... خدا كند ...

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
این جمعه هم گذشت، تو اما نیامدی

پایانِ سبز قصه دنیا، نیامدی

مانده ست دل اسیر هزاران سؤال تلخ

ای پاسخ هر آنچه معمّا، نیامدی

کِز کرده اند پنجره ها در غبار خویش

ای آفتاب روشنِ فردا، نیامدی

افسرده دل به دامن تفتیده کویر

ای روح آسمانی دریا، نیامدی

ای حسّ پاکِ گم شده روح روزگار

زیباترین بهانه دنیا نیامدی

ای از تبار آینه ها، ای حضورسبز

ای آخرین ذخیره طاها نیامدی

این جمعه هم گذشت و غزل ناتمام ماند

این است قسمتِ دلِ من، تا نیامدی

حسن یعقوبی





 

Similar threads

بالا