درد دلی با صاحب الزمان(حضرت مهدی عج)

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز


خدا کند که مرا با خدا کنی آقا

ز قید و بند معاصی رها کنی آقا

دعای ما به در بسته میخورد ای کاش

خودت برای ظهورت دعا کنی آقا

 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می دانی "تو" تنها کسی هستی که اشک های گرمم برای دیدنت بی قراری می کنند...
بی هوا دلم را سبک می کنند همین که نامت مهمان ذهنم می شود...
ممنون که آرام دل من هستی...
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز


مولاي من وقت آمدنت دير شد بيا
اين دل در انتظار تو پير شد بيا

اين جمعه هم گذشت،وليکن نيامدي
آيات غربتم همه تفسير شد بيا

گفتي که پاک کن دلت از هر چه غير ماست
قلبم به احترام تو تطهير شد بيا

در دفترم به ياد تو نرگس کشيده ام
نرگس هم از فراق تو دلگير شد بيا
 

bahargoli

عضو جدید
ابا صالح التماس دعا
هرکجا رفتی یاد ما هم باش
نماز حاجت که میخوانی از برای فرج یاد ما هم باش
:gol:
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
در اضطراب چه شب‌ها که صبح شان گم شد
چـه روزهـا کــــه گـرفـتـــــار روز هـفــــتـم شد



چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسید
و جـمـعــــه روز تـفــــرّج بـــــرای مـــــردم شـد!



چه قــدر شنبـه و یـک شنبـه و دوشنـبه رسید
ولی همـیشه و هـر هـفـتـه جـمـعـه ‌هـا گم شد



چه هفته‌ها که رسید و چه هفته‌ها که گذشت
شمـارشی کــه خلاصـه بـه چـنـد و چـنـدم شد



و هـفـتـه‌ای که فـقـط ریـشه در گذشتن داشت
بـرای شعـله کـشیـدن بـه خـویـش هـیـزم شد



نـه شنـبـه و نـه بـه جـمـعـه، نـه هیـچ روز دگر
در انتــظار تـو قـلـبـی پـــر از تـلاطـــــم شد !؟



کـــدام جــمـعـه‌ مـــوعـــود می‌زنـی لـبـخـنـد
بـه این جـهـان کـه پـر از قـحطی تبسم شد؟



بــرای آمــدنـت جـــمــعــه‌ای مـعـــیــن کـــن
کـه هـفتـه‌ها همـه‌شـان خـالی از تـرنـم شد



 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست
طاقت بار فراق این همه ایامم نیست
خالی از ذکر تو عضوی چه حکایت باشد


سر مویی به غلط در همه اندامم نیست
میل آن دانه خالم نظری بیش نبود


چون بدیدم ره بیرون شدن از دامم نیست
شب بر آنم که مگر روز نخواهد بودن


بامدادت که نبینم طمع شامم نیست
چشم از آن روز که برکردم و رویت دیدم


به همین دیده سر دیدن اقوامم نیست
نازنینا مکن آن جور که کافر نکند


ور جهودی بکنم بهره در اسلامم نیست
گو همه شهر به جنگم به درآیند و خلاف


من که در خلوت خاصم خبر از عامم نیست
نه به زرق آمده‌ام تا به ملامت بروم


بندگی لازم اگر عزت و اکرامم نیست
به خدا و به سراپای تو کز دوستیت


خبر از دشمن و اندیشه ز دشنامم نیست
دوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنی


به دو چشم تو که چشم از تو به انعامم نیست
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز




سالها، هجری و شمسی همه بی خورشیدند




سیرتقویم جلالی به جمال توخوش است




فصلها راهمه با فاصله ات سنجیدند




تو بیایی همه ساعتها، ثانیه ها




از همین روز همین لحظه همین دم عیدند




اللهم عجل لولیک الفرج
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
صبرم از کاسه دگر لبریز است

اگر این جمعــــه نیاید چه کنم؟

آنقدر من خجل از کار خودم

اگر این جمعــــه بیاید چه کنم ......؟
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا بقیة الله

تو خود می دانی که ما با نیم نگاهی هم راضی می شویم
پس جان مادرت از ما دریغ نکن نور نگاهت را.

یا بقیة الله... یا بقیة الله...
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز


مهدی جان !
فصل ها پشت سر هم می آیند


و می روند و تمام می شوند


اما تمام شدنی نیست



فصلِ غیبت تو و تنهاییِ من ...


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز

بسم الله النور




کاشکی زخم تو در جان داشتم

پای در کوه و بیابان داشتم

تا بپویم وسعت عشق تو را

مرکبی از نسل طوفان داشتم


دیدن روی تو آسان نیست آه

کاشکی من داغ هجران داشتم


آه از فصل خزان ای کاش من

از تو باغی در بهاران داشتم


تا بیفشانم به‌ پایت سر به ره

کاشکی جان فراوان داشتم

بعد از آن مثل شقایق های سرخ

خلوتی در باغ باران داشتم

یک غزل بس نیست در اوصاف تو

کاش صدها شعر دیوان داشتم




اللهم عجل لسیدنا المظلوم الفرج


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز


آقا اجازه؟
دل زده ام از تمام شهر...بی تو دلم گرفته از این ازدحام شهر...


آقا اجازه؟ دست خودم نیست, خسته ام...

در دست عشق, من صف آخر نشسته ام...

در این کلاس, عاطفه معنا نمیدهد...

اینجا کسی برای تو بر پا نمیدهد...



اللهم عجل لولیک الفرج
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل را پر از طراوت عطر حضور کن
آقا تو را به حضرت زهرا ظهور کن



آخر کجایی ای گل خوشبوی فاطمه

برگرد و شهر را پر از مواج نور کن

شب های جمعه یاد تو بیداد می کند
آدینه ای زکوچه دنیا عبور کن


آقا چقدر فاصله اندوه انتظار
فکری برای این سفر راه دور کن


زین کن سمند حادثه را تکسوار عشق
جان را پر از شراره غوغا و شور کن


آقا چقدر ضجه زنیم و دعا کنیم
یا بازگرد یا دل ما را صبور کن




 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقای من..

قرار نیست فقط غروبهای پنجشنبه تا غروب جمعه

سراغت را بگیریم..

قرار نیست فقط جمعه ها انتظار ظهورت را بکشیم..

آری..

شنبه هم میشود از دوریت ناله سر داد..

یکشنبه هم میشود انتظارت را کشید..

دوشنبه هم میشود دنبال گمشده گشت..

سه شنبه هم میشود با آقا درد دل کرد..

چهارشنبه هم میشود به خاطر آقا گناه نکرد..

یا بن الحسن

دوریت درد بی درمان است

ای پسر فاطمه

امروز جمعه نیست اما دلم برایت تنگ است..
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز


السلــــام علیڪ یــــا صـــاحب الزمـــاטּ



ببخشید آقــــــا جسارت نشود

اما جمــعہ ها تا لنـــــــــــگ ظهر خوابیم

با آمدنت خــــراب نڪن..

این یڪ روز تعطــــیلمان را..

از شنبــــہ بہ بعد..

مے توانے حســـاب بــاز ڪنے ..

روے مـــــا....





جهت تعجــــیل در فــرج امــــام زماטּ

صــــلوات هم نہ..

باید ڪمے تعجـــیل کنیم در آدم شــــــــــدنماטּ...

 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز




آه مــی کشـــم تــو را بــا تمـــام انتظـــــار . . .

پـــرشکـــوفــه کـــن مـــرا، ای کــــرامـت بهــــار. . .

در رهــت بــه انتظـــار، صـف بـه صـف نشــسته انـد

کــاروانـی از شهـیــد، کـــاروانــی از بهــــار . . .
 

TOM-CAT

عضو جدید
کاربر ممتاز
بسم الله الرحمن الرحیم

با همه‌ی لحن خوش‌آوائیم

در به‌در کوچه‌ی تنهایی‌ام
ای دو سه تا کوچه زما دورتر
نغمه‌ی تو از همه پرشورتر
کاش که این فاصله را کم کنی
محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایه‌ی ما می‌شدی
مایه‌ی آسایه‌ی ما می‌شدی
هر که به دیدار تو نائل شود
یک‌شبه حلّال مسائل شود
دوش مرا حال خوشی دست داد
سینه‌ی ما را عطشی دست داد
نام تو بردم، لبم آتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامه‌ی جان من است
نامه‌ی تو خطّ امان من است
ای نگهت خواستگه آفتاب
بر من ظلمت‌زده یک شب بتاب
پرده برانداز ز چشم ترم

تا بتوانم به رخت بنگرم

ای نفست یار و مددکار ما
کی و کجا وعده‌ی دیدار ما…
دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد
به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد
به مکّه آمدم ای عشق تا تو را بینم
تویی که نقطه‌ی عطفی به اوج آیینم
کدام گوشه‌ی مشعر، کدام کنج منا
به شوق وصل تو در انتظار بنشینم
روا مباد که بر بنده‌ات نظر نکنی
روا مباد که ارباب جز تو بگزینم
چو رو کنی به رهت، درد و رنج نشناسیم
ز لطف روی تو دست از ترنج نشناسیم
 

Similar threads

بالا