تفسیر و حفظ روزانه یک آیه از قرآن کریم

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام خدمت همه دوستان عزیز :gol:

در این تاپیک دور هم جمع می شیم تا سوره های قرآن کریم رو حفظ کنیم ولی به خاطر مشغله زیاد و استفاده از نور هدایت این کتاب ارزشمند یک سوره را پیگیری می کنیم و روزانه یک آیه رو باهم می خوانیم ، تفسیر می کنیم و حفظ می کنیم .


امیدوارم خداوند به همگی کمک کنه تا از معارف این کتاب ارزشمند حداکثر بهره رو ببریم :gol:
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره مبارکه علق

سوره مبارکه علق

تفسير نمونه جلد 27 صفحه 153


شاءن نزول :
همانگونه كه در شرح محتواى سوره نيز اشاره كرديم به اعتقاد اكثر مفسران اين سوره نخستين سوره اى است كه بر پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نازل شده است ، بلكه به گفته بعضى پنج آيه فوق به اتفاق همه مفسران در آغاز وحى بر رسول اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نازل شده ، مضمون آن نيز مؤ يد اين معنى است .
در روايات آمده است كه پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به كوه حرا رفته بود جبرئيل آمد و گفت : اى محمد بخوان ! پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: من قرائت كننده نيستم .
جبرئيل او را در آغوش گرفت و فشرد، و بار ديگر گفت : بخوان ! پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) همان جواب را تكرار كرد، بار دوم نيز جبرئيل اين كار را كرد، و همان جواب را شنيد، و در سومين بار گفت : اقراء باسم ربك الذى خلق ... (تا آخر آيات پنجگانه ).
اين سخن را گفت و از ديده پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) پنهان شد.
رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كه با دريافت نخستين اشعه وحى سخت خسته شده بود به سراغ خديجه آمد، و فرمود: زملونى و دثرونى : مرا بپوشانيد و جامهاى بر من بيفكنيد تا استراحت كنم .
((طبرسى )) در مجمع البيان نيز نقل مى كند كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به خديجه فرمود هنگامى كه تنها مى شوم ندائى مى شنوم (و نگرانم !).
خديجه عرض كرد: خداوند جز خير در باره تو كارى نخواهد كرد، چرا كه به خدا سوگند تو امانت را ادا مى كنى ، صله رحم بجا مى آورى ، در سخن گفتن راستگو هستى .
خديجه مى گويد: بعد از اين ماجرا ما به سراغ ورقة بن نوفل رفتيم (او از آگاهان عرب و عموزاده خديجه بود) رسول الله (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آنچه را ديده بود براى ((ورقه )) بيان كرد، ((ورقه )) گفت : هنگامى كه آن منادى به سراغ تو مى آيد دقت كن ببين چه مى شنوى ؟ سپس براى من نقل كن .
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در خلوتگاه خود اين را شنيد كه مى گويد: اى محمد بگو: بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين - تا - و لا الضالين ، و بگو: لا اله الا الله ، سپس حضرت به سراغ ورقه آمد و مطلب را براى او بازگو كرد. ورقه گفت : بشارت بر تو، باز هم بشارت بر تو، من گواهى مى دهم تو همان هستى كه عيسى بن مريم بشارت داده است ! و تو شريعتى همچون موسى دارى تو پيامبر مرسلى ، و به زودى بعد از اين روز ماءمور به جهاد مى شوى و اگر من آن روز را درك كنم در كنار تو جهاد خواهم كرد!.
هنگامى كه ورقه از دنيا رفت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: من اين روحانى را در بهشت (بهشت برزخى ) ديدم در حالى كه لباس حرير بر تن داشت ، زيرا او به من ايمان آورد و مرا تصديق كرد.
البته در بعضى از كلمات مفسرين ، يا كتب تاريخ ، مطالب ناموزونى در باره اين فصل از زندگى پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به چشم مى خورد كه مسلما از احاديث مجعول و اسرائيليات است ، مثل اينكه پيغمبر بعد از ماجراى نخستين نزول وحى بسيار ناراحت شد و از اين ترسيد كه القاآت شيطانى باشد! يا چند بار تصميم گرفت خود را از كوه به زير پرتاب كند! و امثال اين لاطائلات كه نه با مقام شامخ نبوت سازگار است ، نه با آنچه در تاريخ از عقل و درايت فوق العاده پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و مديريت و شكيبائى و تسلط بر نفس و اعتماد او ثبت شده است .
به نظر مى رسد اينگونه روايات ضعيف و ركيك ساخته و پرداخته دشمنان اسلام است و خواسته اند هم اسلام را زير سؤ ال برند و هم شخص پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را با توجه به آنچه گفته شد به سراغ تفسير آيات مى رويم .​
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
آیه 1

آیه 1

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ


اقْرَأْ بِاسمِ رَبِّك الَّذِى خَلَقَ(1)

1 - بخوان به نام پروردگارت كه جهان را آفريد.



تفسير :



تفسير نمونه جلد 27 صفحه 155

بخوان به نام پروردگارت
در نخستين آيه پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را مخاطب ساخته مى گويد: بخوان بنام پروردگارت كه جهان را آفريد (اقراء باسم ربك الذى خلق ).
بعضى گفته اند، مفعول در جمله بالا محذوف است و در اصل چنين بود اقراء القرآن باسم ربك : ((قرآن را با نام پروردگارت بخوان )) و به همين جهت بعضى اين آيه را دليل بر آن گرفته اند كه بسم الله جزء سوره هاى قرآن است . و بعضى با را زائده دانسته ، و گفته اند: منظور اين است كه نام پروردگارت را بخوان ، ولى اين تفسير بعيد به نظر مى رسد، چرا كه مناسب اين است گفته شود نام پروردگارت را به يادآور.
قابل توجه اينكه در اينجا قبل از هر چيز تكيه روى مساءله ربوبيت پروردگار شده است ، و مى دانيم ((رب )) به معنى ((مالك مصلح )) است كسى كه هم صاحب چيزى است و هم به اصلاح و تربيت آن مى پردازد.
سپس براى اثبات ربوبيت پروردگار روى مساءله خلقت و آفرينش ‍ جهان هستى تكيه شده ، چرا كه بهترين دليل بر ربوبيت او خالقيت او است ، كسى عالم را تدبير مى كند كه آفريننده آن است .

اين در حقيقت پاسخى است به مشركان عرب كه خالقيت خدا را پذيرفته بودند، اما ربوبيت و تدبير را براى بتها قائل بودند! به علاوه ربوبيت خداوند و تدبير او در نظام هستى بهترين دليل بر اثبات ذات مقدس او است .​
 

مورگان

اخراجی موقت
یک سوال :
دوست عزیز ؛ شما که تصمیم به این کار بزرگ گرفتی آیا میدونی معنای قرآن چیست؟

كلمه قران از قراءت آمده است وبه معناي خواندن وكتاب قران براي خواندن وفهميدن وعمل كردن است
 

Erfan_K

عضو جدید
کاربر ممتاز
شامل سه چيزي است :
احكام
عقايد
اخلاق
هريك از اين گزينه ها مفصل بايد درباره اش صحبت كرد كه در اين مجال فرصتش نيست
نگفتم که شامل چه چیزهایی میشه . گفتم معنای کلمه ی قرآن فقط همونه که گفتید؟
پس اگه فقط یه کتاب خوندنیه پس فرقش با یک کتاب داستان چیه؟!
سوال رو دقت کنید
 

m s

عضو جدید
سلام
این کار خیلی کاره قشنگیه امیدوارم خداوند به شما بیشتر توفیق بده
سخنی هم با erfan:
شاید این چیزی که شما به اون اشاره کردید مهم باشه ولی اگه توجه کنی اولش سند مطالب ارائه شده رو آورد:smile:
 
آخرین ویرایش:

Erfan_K

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
این کار خیلی کاره قشنگیه امیدوارم خداوند به شما بیشتر توفیق بده
سخنی هم با erfan:
شاید این چیزی که شما به اون اشاره کردید مهم باشه ولی اگه توجه کنی اولش سند مطالب ارائه شده رو آورد:smile:
من یک سوال پرسیدم ؛ معنای کلمه ی قرآن چیست ؟
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
در ابتدا از دوست خوبم Sahbanet به خاطر طرح قشنگشون تشکر می کنم امیدوارم ناراحت نشده باشن که من تاپیک رو زدم ;)


به امید خدا سوره علق رو به عنوان اولین سوره با هم شروع می کنیم .


اختیار داری عزیزم.
امیدوارم این تاپیک هم مثل بقیه تاپیک ها شلوغ بشه.
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
آیه 2

آیه 2

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

خَلَقَ الانسنَ من علق (2)


2 - همان كس كه انسان را از خون بسته اى خلق كرد.



تفسير :



تفسير نمونه جلد 27

سـپـس از مـيـان مـخـلوقـات روى مـهـمـتـريـن پـديـده جـهـان خـلقـت و گـل سـرسـبـد آفرينش يعنى (انسان ) تكيه كرده ، و آفرينش او را يادآور شده ، و مى فرمايد: همان خدائى كه انسان را از خون بسته اى خلق كرد (خلق الانسان من علق ).
(مـن عـلق ) در اصـل به معنى چسبيدن به چيزى است ، و لذا به خون بسته و همچنين به زالو كـه براى مكيدن خون به بدن مى چسبد (علق ) گفته اند و از آنجا كه نطفه بعد از گـذرانـدن دوران نـخـسـتـيـن را در عـالم جـنـيـن ، بـه شـكـل قـطـعـه خـون بـسـتـه چـسـبـنده اى در مى آيد كه در ظاهر بسيار كم ارزش است ، مبداء آفـريـنـش انـسـان را در ايـن آيـه هـمـيـن مـوجـود نـاچـيـز مـى شـمرد، تا قدرت نمائى عظيم پروردگار روشن شود كه از موجودى چنان ارزش مخلوقى چنين پر ارزش آفريده است .
بـعـضـى نـيـز گـفـتـه انـد: مـنـظـور از عـلق در ايـنـجـا گـل آدم است كه آن هم حالت چسبندگى داشت ، بديهى است خدائى كه اين مخلوق عجيب را از آن قطعه گل چسبنده به وجود آورد، شايسته هر گونه ستايش است .
گـاه (عـلق ) را بـه مـعـنـى موجود (صاحب علاقه ) دانسته اند كه اشاره اى است به روح اجـتـمـاعـى انـسـان ، و عـلقـه آنـهـا بـه يـكـديـگـر كـه در حـقـيـقـت پـايـه اصـلى تكامل بشر و پيشرفت تمدنها را تشكيل مى دهد.
بـعـضـى نـيـز (علق ) را اشاره به (نطفه نر) (اسپر) ميدانند كه شباهت زيادى به زالو دارد، اين موجود ذره بينى در آب نطفه شناور است ، و به سوى نطفه زن در رحم پيش مـى رود، و بـه آن مـى چـسـبـد، و از تـركـيـب آن دو نـطـفـه كامل انسان به وجود مى آيد.
درسـت است كه در آن زمان اينگونه مسائل هنوز شناخته نشده بود، ولى قرآن مجيد از طريق اعجاز علمى پرده از روى آن برداشته است .
از ميان اين تفسيرهاى چهارگانه تفسير اول روشن تر به نظر مى رسد، هر چند جمع ميان چهار تفسير نيز بى مانع است .
از آنـچه گفتيم روشن شد كه انسان بر طبق يك تفسير به معنى حضرت آدم و بر طبق سه تفسير ديگر به معنى مطلق انسانها است .

 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:
خیلی کار خوبی التماس دعا دارم


امیدوارم حضورتون سرسبز و همیشگی باشه:gol:


چرا اين تاپيك هوادار زيادي ندارد وچندي براي مدت اندكي بالا مي آيد .چرا ؟

این تاپیک هنوز دو روزه راه افتاده و ایشالا هوادار پیدا می کنه:gol:

سلام
این کار خیلی کاره قشنگیه امیدوارم خداوند به شما بیشتر توفیق بده

با حضور شما.:gol:

این کار خیلی کاره قشنگیه

ممنون:gol:

سلام ممنون.
بیسته.

شمام بیسته بیستی
 

مهرایران

عضو جدید
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اقْرَأْ بِاسمِ رَبِّك الَّذِى خَلَقَ(1) خَلَقَ الانسنَ مِنْ عَلَقٍ(2) اقْرَأْ وَ رَبُّك الاَكْرَمُ(3) الَّذِى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ(4) عَلَّمَ الانسنَ مَا لَمْ يَعْلَمْ(5)
ترجمه :
بنام خداوند بخشنده مهربان
1 - بخوان به نام پروردگارت كه جهان را آفريد.
2 - همان كس كه انسان را از خون بسته اى خلق كرد.
3 - بخوان كه پروردگارت از همه بزرگوارتر است .
4 - همان كسى كه به وسيله قلم تعليم نمود.
5 - و به انسان آنچه را نمى دانست ياد داد.
 

مهرایران

عضو جدید
شاءن نزول :

همانگونه كه در شرح محتواى سوره نيز اشاره كرديم به اعتقاد اكثر مفسران اين سوره نخستين سوره اى است كه بر پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نازل شده است ، بلكه به گفته بعضى پنج آيه فوق به اتفاق همه مفسران در آغاز وحى بر رسول اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نازل شده ، مضمون آن نيز مؤ يد اين معنى است .
در روايات آمده است كه پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به كوه حرا رفته بود جبرئيل آمد و گفت : اى محمد بخوان ! پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: من قرائت كننده نيستم .
جبرئيل او را در آغوش گرفت و فشرد، و بار ديگر گفت : بخوان ! پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) همان جواب را تكرار كرد، بار دوم نيز جبرئيل اين كار را كرد، و همان جواب را شنيد، و در سومين بار گفت : اقراء باسم ربك الذى خلق ... (تا آخر آيات پنجگانه ).
اين سخن را گفت و از ديده پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) پنهان شد.
رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كه با دريافت نخستين اشعه وحى سخت خسته شده بود به سراغ خديجه آمد، و فرمود: زملونى و دثرونى : مرا بپوشانيد و جامهاى بر من بيفكنيد تا استراحت كنم .
((طبرسى )) در مجمع البيان نيز نقل مى كند كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به خديجه فرمود هنگامى كه تنها مى شوم ندائى مى شنوم (و نگرانم !).
خديجه عرض كرد: خداوند جز خير در باره تو كارى نخواهد كرد، چراكه به خدا سوگند تو امانت را ادا مى كنى ، صله رحم بجا مى آورى ، در سخن گفتن راستگو هستى .
خديجه مى گويد: بعد از اين ماجرا ما به سراغ ورقة بن نوفل رفتيم (او از آگاهان عرب و عموزاده خديجه بود) رسول الله (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آنچه را ديده بود براى ((ورقه )) بيان كرد، ((ورقه )) گفت : هنگامى كه آن منادى به سراغ تو مى آيد دقت كن ببين چه مى شنوى ؟ سپس براى من نقل كن .
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در خلوتگاه خود اين را شنيد كه مى گويد: اى محمد بگو: بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين - تا - و لا الضالين ، و بگو: لا اله الا الله ، سپس حضرت به سراغ ورقه آمد و مطلب را براى او بازگو كرد. ورقه گفت : بشارت بر تو، باز هم بشارت بر تو، من گواهى مى دهم تو همان هستى كه عيسى بن مريم بشارت داده است ! و تو شريعتى همچون موسى دارى تو پيامبر مرسلى ، و به زودى بعد از اين روز ماءمور به جهاد مى شوى و اگر من آن روز را درك كنم در كنار تو جهاد خواهم كرد!.
هنگامى كه ورقه از دنيا رفت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: من اين روحانى را در بهشت (بهشت برزخى ) ديدم در حالى كه لباس حرير بر تن داشت ، زيرا او به من ايمان آورد و مرا تصديق كرد.
البته در بعضى از كلمات مفسرين ، يا كتب تاريخ ، مطالب ناموزونى در باره اين فصل از زندگى پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به چشم مى خورد كه مسلما از احاديث مجعول و اسرائيليات است ، مثل اينكه پيغمبر بعد از ماجراى نخستين نزول وحى بسيار ناراحت شد و از اين ترسيد كه القاآت شيطانى باشد! يا چند بار تصميم گرفت خود را از كوه به زير پرتاب كند! و امثال اين لاطائلات كه نه با مقام شامخ نبوت سازگار است ، نه با آنچه در تاريخ از عقل و درايت فوق العاده پيامبر(صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و مديريت و شكيبائى و تسلط بر نفس و اعتماد او ثبت شده است .
به نظر مى رسد اينگونه روايات ضعيف و ركيك ساخته و پرداخته دشمنان اسلام است و خواسته اند هم اسلام را زير سؤ ال برند و هم شخص پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را با توجه به آنچه گفته شد به سراغ تفسير آيات مى رويم .(تفسير نمونه جلد 27 صفحه -156-155-154)
 

مهرایران

عضو جدید
بخوان به نام پروردگارت
در نخستين آيه پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را مخاطب ساخته مى گويد: بخوان بنام پروردگارت كه جهان را آفريد (اقراء باسم ربك الذى خلق ).
بعضى گفته اند، مفعول در جمله بالا محذوف است و در اصل چنين بود اقراء القرآن باسم ربك : ((قرآن را با نام پروردگارت بخوان )) و به همين جهت بعضى اين آيه را دليل بر آن گرفته اند كه بسم الله جزء سوره هاى قرآن است . و بعضى با را زائده دانسته ، و گفته اند: منظور اين است كه نام پروردگارت را بخوان ، ولى اين تفسير بعيد به نظر مى رسد، چرا كه مناسب اين است گفته شود نام پروردگارت را به يادآور.
قابل توجه اينكه در اينجا قبل از هر چيز تكيه روى مساءله ربوبيت پروردگار شده است ، و مى دانيم ((رب )) به معنى ((مالك مصلح )) است كسى كه هم صاحب چيزى است و هم به اصلاح و تربيت آن مى پردازد.
سپس براى اثبات ربوبيت پروردگار روى مساءله خلقت و آفرينش ‍ جهانهستى تكيه شده ، چرا كه بهترين دليل بر ربوبيت او خالقيت او است ، كسى عالم را تدبير مى كند كه آفريننده آن است .
اين در حقيقت پاسخى است به مشركان عرب كه خالقيت خدا را پذيرفته بودند، اما ربوبيت و تدبير را براى بتها قائل بودند! به علاوه ربوبيت خداوند و تدبير او در نظام هستى بهترين دليل بر اثبات ذات مقدس او است .
سپس از ميان مخلوقات روى مهمترين پديده جهان خلقت و گل سرسبد آفرينش يعنى ((انسان )) تكيه كرده ، و آفرينش او را يادآور شده ، و مى فرمايد: همان خدائى كه انسان را از خون بسته اى خلق كرد (خلق الانسان من علق ).
((من علق )) در اصل به معنى چسبيدن به چيزى است ، و لذا به خون بسته و همچنين به زالو كه براى مكيدن خون به بدن مى چسبد ((علق )) گفته اند و از آنجا كه نطفه بعد از گذراندن دوران نخستين را در عالم جنين ، به شكل قطعه خون بسته چسبنده اى در مى آيد كه در ظاهر بسيار كم ارزش است ، مبداء آفرينش انسان را در اين آيه همين موجود ناچيز مى شمرد، تا قدرت نمائى عظيم پروردگار روشن شود كه از موجودى چنان ارزش مخلوقى چنين پر ارزش آفريده است .
بعضى نيز گفته اند: منظور از علق در اينجا گل آدم است كه آن هم حالت چسبندگى داشت ، بديهى است خدائى كه اين مخلوق عجيب را از آن قطعه گل چسبنده به وجود آورد، شايسته هر گونه ستايش است .
گاه ((علق )) را به معنى موجود ((صاحب علاقه )) دانسته اند كه اشاره اى است به روح اجتماعى انسان ، و علقه آنها به يكديگر كه در حقيقت پايه اصلى تكامل بشر و پيشرفت تمدنها را تشكيل مى دهد.بعضى نيز ((علق )) را اشاره به ((نطفه نر)) (اسپر) ميدانند كه شباهت زيادى به زالو دارد، اين موجود ذره بينى در آب نطفه شناور است ، و به سوى نطفه زن در رحم پيش مى رود، و به آن مى چسبد، و از تركيب آن دو نطفه كامل انسان به وجود مى آيد.
درست است كه در آن زمان اينگونه مسائل هنوز شناخته نشده بود، ولى قرآن مجيد از طريق اعجاز علمى پرده از روى آن برداشته است .
از ميان اين تفسيرهاى چهارگانه تفسير اول روشن تر به نظر مى رسد، هر چند جمع ميان چهار تفسير نيز بى مانع است .
از آنچه گفتيم روشن شد كه انسان بر طبق يك تفسير به معنى حضرت آدم و بر طبق سه تفسير ديگر به معنى مطلق انسانها است .
بار ديگر براى تاءكيد مى افزايد: بخوان كه پروردگارت از هر كريمى كريمتر است ، و از هر بزرگوارى بزرگوارتر (اقراء و ربك الاكرم ).
بعضى معتقدند كه ((اقراء)) دوم تاءكيدى است بر ((اقراء)) در آيات قبل ، و بعضى گفته اند با آن متفاوت است ، در جمله اول منظور قرائت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) براى خويش است و در جمله دوم قرائت براى مردم ، ولى تاءكيد مناسب تر به نظر مى رسد، زيرا دليلى بر اين تفاوت در دست نيست .
و به هر حال تعبير اين آيه در حقيقت پاسخى است به گفتار پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در جواب جبرئيل كه گفت : من قرائت كننده نيستم ، يعنى از بركت پروردگار فوق العاده كريم و بزرگوار تو توانائى بر قرائت و تلاوت دارى .سپس به توصيف خداوندى كه اكرم الاكرمين است پرداخته مى فرمايد: همان كسى كه به وسيله قلم تعليم فرمود (الذى علم بالقلم ).
و به انسان آنچه را نمى دانست ياد داد (علم الانسان ما لم يعلم ).
در حقيقت اين آيات نيز پاسخى است به همان گفتار پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كه فرمود من قرائت كننده نيستم يعنى همان خدائى كه به وسيله قلم انسانها را تعليم داد، و به انسان آنچه را نمى دانست آموخت ، قادر است كه به بنده اى درس نخوانده همچون تو نيز قرائت و تلاوت را بياموزد.
جمله (الذى علم بالقلم ) تاب دو معنى دارد، نخست اينكه : خداوند نوشتن و كتاب را به انسان آموخت و قدرت و توانائى اين كار عظيم را كه مبداء تاريخ بشر، و سرچشمه تمام علوم و فنون و تمدنها است ، در او ايجاد كرد.
ديگر اينكه منظور اين است كه علوم و دانشها را از اين طريق و با اين وسيله به انسان آموخت .
خلاصه اينكه طبق يك تفسير منظور تعليم كتابت است ، و طبق تفسير ديگر منظور علومى است كه از طريق كتابت به انسان رسيده است .
و در هر حال تعبيرى است پر معنى كه در آن لحظات حساس نخستين نزول وحى در اين آيات بزرگ و پر معنى منعكس شده است .
(تفسير نمونه جلد 27 صفحه 159-158-157)
 

مهرایران

عضو جدید
نكته ها :
1 - آغاز وحى همراه با آغاز يك حركت علمى بود
اين آيات چنانكه گفتيم به اعتقاد غالب مفسران يا تمام آنها نخستين آياتى است كه بر قلب پاك پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نازل شده است و با تابش نخستين اشعه وحى فصل
تازهاى در تاريخ بشريت آغاز شد، و نوع بشر مشمول يكى از بزرگترين الطاف الهى گشت ، كاملترين آئينهاى الهى كه نقطه پايان و ختم اديان بود، نازل گرديد، و پس از نزول تمام احكام و تعليمات اسلامى به مصداق اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا (مائده - 3) دين الهى تكميل و نعمتش به حد تمام و كمال رسيد و اسلام دين مرضى الهى گشت .
موضوع بسيار جالب اينجا است در عين اينكه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) امى و درس نخوانده بود، و محيط حجاز را يكپارچه محيط جهل و نادانى فرا گرفته بود، در نخستين آيات وحى تكيه بر مساءله ((علم )) و ((قلم )) است كه بلافاصله بعد از نعمت بزرگ خلقت و آفرينش در اين آيات ذكر شده است !
در حقيقت اين آيات نخست از تكامل ((جسم )) انسان ، از يك موجود بى ارزش مانند علقه ، خبر مى دهد، و از سوى ديگر از تكامل روح به وسيله تعليم و تعلم مخصوصا از طريق قلم سخن مى گويد.
آن روز كه اين آيات نازل مى شد نه تنها در محيط حجاز كه محيط جهل بود كسى ارزشى براى قلم قائل نبود در دنياى متمدن آن زمان نيز قلم از اهميت كمى برخوردار بود.
اما امروز مى دانيم كه تمام تمدنها و علوم و دانشها و پيشرفتهائى كه در هر زمينه نصيب بشر شده بر محور قلم دور مى زند، و به راستى مداد علماء بر دماء شهداء پيشى گرفته ، چرا كه هم زيربناى خون شهيد، و هم پشتوانه آن مركبهاى قلمهاى دانشمندان است ، و اصولا سرنوشت اجتماعات انسانى در درجه اول به نيش قلمها بسته است .
اصلاحات جوامع انسانى از قلمهاى مؤ من و متعهد شروع مى شود، و فساد و تباهى اجتماعات نيز از قلمهاى مسموم و فاسد مايه مى گيرد.
بى جهت نيست كه قرآن مجيد سوگند به قلم و آنچه با قلم مى نويسند يادكرده ، يعنى هم به ((ابزار)) و هم به ((محصول )) آن ابزار، آنجا كه مى فرمايد: ن والقلم و ما يسطرون (قلم - 1).
مى دانيم دوران زندگى بشر را به دو دوران تقسيم مى كنند:
دوران تاريخ .
و دوران قبل از تاريخ .
دوران تاريخ زمانى است كه قلم و خواندن و نوشتن ابداع شده بود، و انسان توانسته است چيزى از زندگى خود را با قلم بنگارد و براى آيندگان بيادگار بگذارد، و به اين ترتيب تاريخ بشر مساوى است با تاريخ پيدايش قلم و خط!.
در زمينه نقش قلم در حيات انسانها شرح مبسوطى در جلد 24 تفسير نمونه در آغاز سوره ((قلم )) داشته ايم .
بنابراين پايه اسلام از همان آغاز بر علم و قلم گذارده شده ، و بى جهت نيست كه قومى چنان عقب مانده بقدرى در علوم و دانشها پيش رفتند كه علم و دانش را - به اعتراف دوست و دشمن - به همه جهان صادر كردند، و به اعتراف مورخان معروف اروپا اين نور علم و دانش مسلمين بود كه بر صفحه اروپاى تاريك قرون وسطى تابيد، و آنها را وارد عصر تمدن ساخت .
در اين زمينه كتابهاى فراوانى از سوى خود آنها تحت عنوان ((تاريخ تمدن اسلام )) يا ((ميراث اسلام )) نوشته شده اند.
چقدر نازيباست ملتى اين چنين ، و آئينى آن چنان ، در ميدان علم و دانش عقب بمانند و نيازمند ديگران و حتى وابسته به آنها شوند.
3 - ذكر خدا در هر حال
آغاز دعوت پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از ذكر نام خدا شروع شد، ((اقراء باسمربك )).
و جالب اينكه تمام زندگانى پر بار او آميخته با ذكر خدا و ياد خدا بود. ذكر خداوند با هر نفسش تواءم بود، برمى خاست ، مى نشست ، مى خوابيد، راه مى رفت ، سوار مى شد، پياده مى شد، توقف مى كرد همه با ياد خدا بود و با نام ((الله )).
هنگامى كه از خواب بيدار مى شد مى فرمود: الحمد لله الذى احيانا بعد ما اماتنا و اليه النشور.
ابن عباس مى گويد: شبى خدمتش خوابيده بودم ، هنگامى كه از خواب بيدار شد سر به سوى آسمان بلند كرد، و ده آيه آخر سوره آل عمران را تلاوت فرمود: ان فى خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار... سپس عرضه داشت : اللهم لك الحمد انت نور السموات و الارض و من فيهن ... اللهم لك اسلمت و بك آمنت و عليك توكلت و اليك انبت ...
هنگامى كه از خانه بيرون مى آمد مى فرمود: بسم الله ، توكلت على الله ، اللهم انى اعوذ بك ان اضل ، او اضل ، او ازل ، او اظلم ، او اظلم ، او اجهل او يجهل على .
و هنگامى كه وارد مسجد مى شد مى فرمود: اعوذ بالله العظيم و بوجهه الكريم و سلطانه القديم من الشيطان الرجيم .
و هنگامى كه لباس نوى در تن مى كرد مى فرمود: اللهم لك الحمد انت كسوتنيه اسئلك خيره و خير ما صنع له و اعوذ بك من شره و شر ما صنع له . و هنگامى كه به خانه باز مى گشت مى فرمود: الحمد لله الذى كفانى و آوانى و الحمد لله الذى اطعمنى و سقانى .
و به همين ترتيب تمام زندگى او با ياد خدا و نام خدا و تقاضاى الطاف خداوند عجين و آميخته بود.

(تفسير نمونه جلد 27 صفحه 160-161-162)​
 

مهرایران

عضو جدید
در اين سوره رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را امر مى كند به اينكه قرآن را كه به وحى خدا نازل مى شود تلقى كند. و اين سوره اولين سوره اى است كه از قرآن نازل شده ، و سياق آياتش آنچنان به هم ارتباط دارد كه بتوان گفت يكباره نازل شده ، و به زودى بدان اشاره خواهيم كرد، و اين سوره به طور قطع در مكه نازل شده است .
معناى ((قرائت )) و مفاد ((اقراء باسم ربّك الّذى خلق ...))

اقْرَأْ بِاسمِ رَبِّك الَّذِى خَلَقَ خَلَقَ الانسنَ مِنْ عَلَقٍ
راغب در مفردات مى گويد: كلمه ((قرائت )) به معناى ضميمه كردن حروف و كلمات به يكديگر در زبان است ، و اين كلمه را به هر ضميمه كردنى نمى گويند، مثلا در جمع كردن عده اى را به دور هم نمى گويند: ((قراءت القوم ))، دليل اين ادعا اين است كه تكرار يك حرف از حروف الفباء در زبان را هم قرائت نمى گويند.و به هر حال وقتى گفته مى شود ((قرات الكتاب )) معنايش اين است كه از ضميمه كردن چند حرف از آن ، كلمه در آوردم و از ضميمه كردن كلمات آن با يكديگر جمله هايى در آورده ، مطالبى استفاده كردم ، هر چند كه آن حروف و اين كلمات را به زبان هم نياورده باشى پس قرائت ، هم شامل مطالعه مى شود، و هم شامل آنجايى كه جمع حروف و كلمات را تلفظ بكنى ، و هم آنجايى كه اين عمل را با شنيدن انجام دهى ، كه اطلاق قرائت بر معناى اخير تلاوت هم ناميده مى شود، همچنان كه خداى تعالى فرموده : ((رسول من اللّه يتلوا صحفا مطهره )).
و ظاهر اينكه به طور مطلق فرمود: ((اقرا))، اين است كه منظور از آن معناى اول است ، و مراد، امر به تلقى آياتى از قرآن است كه فرشته وحى از ناحيه خدا به آن جناب وحى مى كند، پس جمله مورد بحث امر به قرائت كتاب است ، كه خود اين امر هم از آيات آن است ، و اين ، نظير گفتار هر نويسنده اى است كه در آغاز نامه اى كه به ديگرى مى نويسد سفارش مى كند كه اين نامه مرا بخوان ، و به آن عمل كن ، پس اينكه مى گويد: ((اين )) و يا مى گويد ((آن )) خودش نيز جزو نامه است .
از اين سياق دو احتمال تاءييد مى شود:
اول اينكه : اين آيات اولين آياتى است كه از قرآن كريم بر پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نازل شده .
دوم اينكه : تقدير كلام ((اقرا القرآن )) و يا چيزى كه اين معنا را برساند مى باشد.
خلاصه مى خواهيم بگوييم آيه شريفه امر به مطلق قرائت نيست ، و نخواسته با چشم پوشى از مفعول ، فعل ((اقرا)) را به طور لازم استعمال كرده باشد، و نيز منظور از اين دستور خواندن به مردم نيست و نخواسته با حذف متعلق (مردم ) اقرء را در ((اقرا على الناس )) استعمال كرده باشد، هر چند كه خواندن بر مردم هم يكى از اغراض ‍ نزول وحى است ، همچنان كه در جاى ديگر فرموده : ((و قرانا فرقناه لتقراه على الناس على مكث و نزلناه تنزيلا))، و نيز كلمه ((باسم ربك )) مفعول فعل ((اقرا)) و حرف ((باء)) در آن زايده ، و تقدير كلام ((اقرا اسم ربك ))، يعنى بسم اللّه الرحمن الرحيم نيست .
و جمله ((باسم ربك )) تعلق است به كلمه اى تقديرى ، نظير ((اقرا مفتتحا)) و يا مبتدئا باسم ربك .

و ممكن هم هست متعلق به خود ((اقرا))، و حرف باء براى ملابسه (اتصاف ) باشد، و اين منافات ندارد با اينكه بسم اللّه اول سوره جزو سوره باشد، و تكرار آن نيست ، چون در بسم اللّه خود خداى تعالى كلام خود را با آن آغاز كرده ، و در ((اقرا باسم ربك )) دستور مى دهد بندگانش خواندن را به نام او آغاز كنند، هر چند كه در جاى ديگر دستور داده هر كارى را كه مى خواهند آغاز كنند، با بسم اللّه آغاز كنند، پس در حقيقت آيه مورد بحث دستور العمل است نظير امر به گفتن ان شاء اللّه در آيه ((و لا تقولن لشى ء انى فاعل ذلك غدا الا ان يشاء الله )) - دقت فرماييد.
معناى ((قرائت )) و مفاد ((اقراء باسم ربّك الّذى خلق ...))
و در جمله ((ربك الذى خلق )) اشاره شده است به اينكه رب تو تنها و تنها آن كسى است كه عالم آفريده ، و اين همان توحيد ربوبيت است كه مقتضى است عبادت را در او منحصر كنند، و اين خود رد اعتقاد مشركين است كه مى گفتند خداى سبحان تنها خلقت و ايجاد را به عهده دارد، و اما ربوبيت يعنى مالكيت و تدبير عالم از آن مقربين درگاه او است ، و خداى تعالى بعد از ايجاد عالم تدبير امور آن را به عهده آنان گذاشت ، كه يا از جنس فرشتگانند، و يا از جنس جن ، و يا افراد برجسته اى از انسان . در آيه مورد بحث اشاره كرده به اينكه خير، چنين نيست ، و تصريح كرده به اينكه ربوبيت هم مانند خلقت مخصوص ‍ خداى تعالى است .
و در جمله ((خلق الانسان من علق )) منظور از ((انسان )) جنس ‍ بشر است ، كه از راه تناسل پديد مى آيد، و كلمه ((علق )) به معناى خون بسته شده است ، يعنى اولين حالتى كه منى در رحم به خود مى گيرد.
پس آيه شريفه ، به تدبير الهى وارد بر انسان اشاره دارد، تدبيرش از لحظه اى كه به صورت علقه در مى آيد، تا وقتى كه انسانى تام الخلقه مى شود، و داراى صفاتى عجيب و افعالى محير العقول مى گردد، پس ‍ انسان انسانى تمام و كامل نمى شود، مگر به تدبير مستمر و پى در پى خداى تعالى كه اين تدبير پى در پى چيزى نيست مگر خلقت پى در پى ، (پس ممكن نيست خلقت را از خدا و تدبير را از غير او بدانيم ) پس ‍ خداى تعالى بعين همان دليل كه خالق انسان است مدبر او نيز هست در نتيجه انسان چاره اى جز اين ندارد كه خداى واحد را رب خود بگيرد. بنا بر اين در جمله مورد بحث احتجاجى بر توحيد در ربوبيت شده است .
(تفسیر المیزان)
 

مهرایران

عضو جدید
اقْرَأْ وَ رَبُّك الاَكْرَمُ الَّذِى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الانسنَ مَا لَمْ يَعْلَمْ
در اين سه آيه امر به قرائت را تكرار نموده ، تا مطلب يعنى امر اولى را تاءكيد كند، چون ظاهر سياق اطلاق همين است ، كه منظور از دومى هم همان اولى است ،
وگرنه قيدى براى دومى مى آورد. ولى بعضى گفته اند: مراد از امر اولى ، اين است كه خودش بخواند، و مراد از دومى اين است كه براى مردم بخواند و تبليغ كند. همچنان كه بعضى ديگر گفته اند: مراد از هر دو امر، اين است كه قرآن را بر مردم بخواند. ولى اين دو وجه از آيه استفاده نمى شود.
و معناى ((و ربك الاكرم )) اين است كه : پروردگار تو كسى است كه عطايش فوق عطاى هر كس ديگر است ، چون هر كس ديگر كه به تو عطايى مى كند به استحقاق مى كند، ولى پروردگارت بدون استحقاق عطاء مى كند، علاوه بر اين ، عطاى ديگران هم عطاى او است ، و بالاخره هر عطايى به او منتهى مى شود.
مراد از امر به قرائت در ((اقراء و ربّك الاكرام )) و مفاد توصيف خدا به ((الّذى علّمبالقلم )) بعد از امر به قرائت
((الذى علم بالقلم )) - حرف باء در اين جمله سببيت را مى رساند، مى فرمايد: خداى تعالى قرائت و يا كتابت و قرائت را به وسيله قلم بياموخت ، و اين جمله هم مى تواند حاليه باشد، و هم استينافيه ، و به هر حال زمينه آن زمينه تقويت روح رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) و از بين بردن اضطراب آن حضرت است ، اضطرابى كه از دستور قبلى به آن جناب دست داده بود، چون دستور خواندن به كسى كه امى است ، نه سواد خواندن دارد و نه نوشتن ، اضطراب آور است ، گويا فرموده : كتاب پروردگارت را بخوان ، كتابى را كه او به تو وحى مى كند، و از اين فرمان اضطراب و خوفى به خود راه مده ، و چه جاى ترسيدن است ؟ در حالى كه پروردگار اكرم تو آن كسى است كه قرائت را به وسيله قلم به انسان آموخت ؟ خوب ، وقتى سواد سواد دارها هم به وسيله قلم است كه او آفريده ، و در اختيارشان قرار داده ، تا منويات خود را بنويسند، چرا نتواند قرائت كتاب خود را بدون وساطت قلم به تو تعليم دهد؟ آن هم با اينكه به تو امر كرده كه : بخوان اگر تو را تواناى بر خواندن نكرده بود، هرگز امر به آن نمى كرد.
بعد از جمله مورد بحث كه خطابش به شخص رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) است ، نعمت تعليم را عموميت داده ، مى فرمايد: ((علم الانسان ما لم يعلم )) به جنس انسان چيزهايى را كه نمى دانست تعليم داده ، و اين خود مزيد تقويت است ، و رسول خدا را بيشتر دلگرم و خرسند مى سازد.
و مراد از انسان به طورى كه از ظاهر سياق برمى آيد جنس انسان است .
ولى بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از آن خصوص آدم است .
بعضى ديگر گفته اند: ادريس است ، چون او بود كه براى اولين بار با قلم خط نوشت .
و بعضى ديگر گفته اند: همه انبيايى هستند كه مى توانستند بنويسند. ليكن اين اقوال ، ضعيف و از فهم بدورند.

(تفسیر المیزان)
 

Erfan_K

عضو جدید
کاربر ممتاز
من دوست دارم نظر شما رو بدونم در موردش...
البته نمیخوام که تاپیک منحرف شه..
فقط در حد نظرتون...
منم دوست داشتم نظر دوستانی رو که شروع به نوشتن این تاپیک کردند رو بدونم.
ولی ظاهرا کسی از قرآن چیزی نمی دونه.
موفق باشید
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:


امیدوارم حضورتون سرسبز و همیشگی باشه:gol:




این تاپیک هنوز دو روزه راه افتاده و ایشالا هوادار پیدا می کنه:gol:

سلام
این کار خیلی کاره قشنگیه امیدوارم خداوند به شما بیشتر توفیق بده

با حضور شما.:gol:



ممنون:gol:



شمام بیسته بیستی


خواهش می کنم عزیز التماس دعا


چرا اين تاپيك هوادار زيادي ندارد وچندي براي مدت اندكي بالا مي آيد .چرا ؟

ان شا الله با کمک شما بالا می مونه :gol:

خیلی کار خوبی التماس دعا دارم

محتاجیم به دعا
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اقْرَأْ بِاسمِ رَبِّك الَّذِى خَلَقَ(1) خَلَقَ الانسنَ مِنْ عَلَقٍ(2) اقْرَأْ وَ رَبُّك الاَكْرَمُ(3) الَّذِى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ(4) عَلَّمَ الانسنَ مَا لَمْ يَعْلَمْ(5)
ترجمه :
بنام خداوند بخشنده مهربان
1 - بخوان به نام پروردگارت كه جهان را آفريد.
2 - همان كس كه انسان را از خون بسته اى خلق كرد.
3 - بخوان كه پروردگارت از همه بزرگوارتر است .
4 - همان كسى كه به وسيله قلم تعليم نمود.
5 - و به انسان آنچه را نمى دانست ياد داد.


دوست خوبم ممنونم از شرکتتون ، قراره که یه آیه یه آیه پیش بریم که همه همراه بشن ، همه ما کلی کتاب تفسیر توی خونه داریم ولی فرصت نداریم می خوایم یه آیه یه آیه قدم به قدم پیش بریم و یاد بگیریم و حفظ کنیم . شما هم صبور باشید :smile:
 

Similar threads

بالا