ااااا من اوندفعه چایی اوردم الان نوبت توعهسلام
سلامتي
خودت يه چايي بيار
من خستم در ضمن امروز دندونمو پر كردم![]()
من دیگه میرم. شب خوش
دروغ ميگم؟
برو تا مامانت نيومدهمن دیگه میرم. شب خوش
معصوم قبل رفتن زحمتشو كشيدااااا من اوندفعه چایی اوردم الان نوبت توعه
دروغ ميگم؟
تو خودت همش به من ميگي داد نزن
نكنه دسي بلشو اشتباه گفتم
/quote]
نه/
واسه اینا
كنترل خودشو از دست داد
داشت سكته مي كرد
ترسيد![]()
بقول پژمان 18!خوب كه فكر مي كنم به خودم حق ميدهم
با اين همه باورم نميشود كه به اين راحتي دستم به خونه بي گناهي آلوده شده باشد اما او هم بي تقصير نبود زندگي را برايم جهنم كرده بود و لحظه به لحظه زندگي را برايم تنگ تر ميكرد
گوشش بدهكار فريادهايم نبود دست از سرم بر نميداشت لامصب به هيچ سراطي مستقيم نبود اين آخريها حسابي موي دماغم شده بود كه كارش را تمام كردم
از زندگي سير شده بودم حاضر نبودم حتي يك لحظه ديگر تحملش كنم يا بايد خودم را ميكشتم يا آن بد ذات را و خوشبختانه را دوم را انتخاب كردم چرايش را نميدانم شايد به خاطر اينكه ضعيف تر بود و راحت تر جا ميداد
به هر حال وقتي براي آخرين بار سراغم آمد گذاشتم زمزمه هاي چندش آورش تمام شود ياد لحظاتي كه عظابم داد و دم برنياوردم چون رودي از خون در مقابل چشمانم رژه ميرفت كه توسط جسم سنگيني كه از قبل قايم كرده بودم بر فرق سرش كوبيدم آنچنان كه سرش بي درنگ شكافت و خون سرخش روي دستم پاشيد اخرين نگاهش هيچگاه از صفحه ذهنم پاك نميشود هيچ اثري از پشيماني از آن به چشم نمي خورد هنوز هم موذي بود و عذاب آور بالاخره دست و پايش از حركت ايستاد اما نيشش هنوز باز بودگويي به عذاب وجدان بعد از اين من پوزخند ميزد باز هم نگاهي به جسد بي جانش كردم ديگر سرد سرد شده بود انگار هيچ وقت زنده نبود و نفس نميكشيد اما قيافه اش مظلوم شده بو د و ترحم انگيز
حال كه گذشت اما خوب كه فكر ميكنم دلم به حالش ميسوزد پشه بيچاره!...![]()
پس اگه اينا نبوده زود از نگار عذرخواهي كن و از دلش در بيارنه/
واسه اینا
بقول پژمان 18!
اين از خودت بود؟
قاتل بايد يه دادگاه برات تشكيل بدم![]()
پس اگه اينا نبوده زود از نگار عذرخواهي كن و از دلش در بيار![]()
اولا که سلام به همه ...
هر کسی یه جوریه خوبکی به خودش اجازه داده نسبت به نگار جونم بی ادبی کنه
راس میگه خیلی بی ادبی![]()
سلاممن؟ به میگی قاتل؟
اولا که سلام به همه ...
دوما یاسمن خانوم محض اطلاعت من امشب از اول کرسی بودم، فقط اون گوشه نشسته بودم هیچی نمیگفتم، ساکت به حرفای شما و جیغ و ویغای اون نگار بخاطر مرغت گوش میدادم که خوب مدرک جمع کنم و یکی ازت شکایت کنه ...
راستی امشب حسابی ازت گذشتم ها، وگرنه یه سوتی دادی که اگه برش میداشتم و میبردمش شکار لحظه ها، الان داشتی ساکتو میبستی که کلا از این باشگاه بری، ولی خوشم اومد زود متوجه شدی و خودت درستش کردی ...
درضمن اینا اعترافات یه قاتل بود که گذاشتم اینجا ...![]()
ياد مي گيريمن از این کارا بلد نیستم
شبت پر ستارهصفحه ی 2000 مبارک
من رفتم
شب خوش
سلام
شيطونه ميگه برم يه كيبورد ديگه از مغازه ي داداشم بلند كنماشماره ي پست لطفاً
خوشم مياد سريع اعترف ميكني
ياد مي گيري
شبت پر ستاره![]()
قربون خانم خوشگل و سربه راهم برم ....وای عرفان اومده![]()
خوبیمقربون خانم خوشگل و سربه راهم برم ....
حالت چطوره عزیزم؟ خوبییییییی؟؟؟
هر وقت بیام قدمم رو جفت تخم چشمات !فكر نمي كني يه كم زود اومدي؟
مرغمو به تو سپردما
شب همگي بخير![]()
قربانت ... دل منو که نگو بخار شد ... چقد شیرین شدی ! ماه شدی! به تو میگن یه زن کامل و خوب .... اگه آدم یکی مثل تو رو داشته باشه که غم دنیا نداره عزیزم....خوبیم
شما خوبین؟؟؟؟؟؟؟؟
دلم تنگید
نيمروهر وقت بیام قدمم رو جفت تخم چشمات !
تا صبح سر و تهش رو هم میارم ...![]()
قربون نیمرونيمرو
من اين پستو ديدم تا صبح نمي تونم بخوابم
الان ميرم مرغمو بر ميدارم![]()
قربون نیمرو
بچه تو مگه نرفتی ... عین مرغ از دیوار میوفته پایین !
نه شوخی کردم کاری باهاش ندارم ... نبریشااااااااا.... دلم براش تنگ شده ....
بذار تا صبح بغلش کنم ... آخه من دلم مرغ موخواد!![]()
آخر شب آروم بخند دختر... خوبیت نداره ...
برداشتمشديگه داريم ميريم!
مقصود كم بود تو هم اضافه شدي
رفتيم![]()
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان )) | ادبیات | 16 | |
![]() |
دلت برای قصه های بچگیت تنگ شده؟بیا تو کودک گذشته... | ادبیات | 2 | |
P | آخرين قصه | ادبیات | 1 |