مرسی از همتون باران جان و اسپارو عزیز ممنونم.
من رفتم لالا شبتون بخیر
خوب بخوابین
حمید جان شبت بخیر و خوشی ...
شب خوبی داشته باشی ...
مرسی از همتون باران جان و اسپارو عزیز ممنونم.
من رفتم لالا شبتون بخیر
خوب بخوابین
اههه
اههه
ابی رو خاموش کنم؟
شبت پر ستاره
سلام
چي ميزني امشب؟
اههه
ابی رو خاموش کنم؟
من داريوشو خاموش كردم غم مي باريد ازشاههه
ابی رو خاموش کنم؟
سلامسلام بچه ها خوبید؟
مرسی از قصه های قشنگت بارون خانم..![]()
سلام بچه ها خوبید؟
مرسی از قصه های قشنگت بارون خانم..![]()
بچه ها منم میرم لالا
شب همگی خوش
منتظر بودم تو بیای بعد برمشب خوش
خيلي باحال بوديه کلاغ و يه خرس سوار هواپيما بودن کلاغه سفارش چايي ميده چايي رو که ميارن يه کميشو ميخوره باقيشو مي پاشه به مهموندار
مهموندار ميگه چرا اين کارو کردي؟
کلاغه ميگه دلم خواست پررو بازيه ديگه پررو بازي! چند دقيقه ميگذره باز کلاغه سفارش نوشيدني ميده باز يه کميشو ميخوره باقيشو ميپاشه به مهموندار
مهموندار ميگه : چرا اين کارو کردي؟
کلاغه ميگه دلم خواست پررو بازيه ديگه پررو بازي !
بعد از چند دقيقه کلاغه چرتش ميگيره
خرسه که اينو ميبينه به سرش ميزنه که اونم يه خورده تفريح کنه ...
مهموندارو صدا ميکنه ميگه يه قهوه براش بيارن قهوه رو که ميارن
يه کميشو ميخوره باقيشو ميپاشه به مهموندار مهموندار ميگه چرا اين کارو کردي؟
خرسه ميگه دلم خواست پررو بازيه ديگه پررو بازي
اينو که ميگه يهو همه مهموندارا ميريزن سرش و کشون کشون تا دم در هواپيما ميبرن که
بندازنش بيرون خرسه که اينو ميبينه شروع به داد و فرياد ميکنه
کلاغه که بيدار شده بوده بهش ميگه: آخه خرس گنده تو که بال نداري مگه
مجبوري پررو بازي دربياري
حيف كه الان تو كامپيوتر نيست وگرنه گوش مي كردم ! الان كه گفتي منم هوس كردممن هوس آهنگ چکاوک داریوش و کردم
سلام
hero
شبت پر ستارهبچه ها منم میرم لالا
شب همگی خوش
شبت بخیر خوشی ...بچه ها منم میرم لالا
شب همگی خوش
من داريوشو خاموش كردم غم مي باريد ازش
البته وقتي دلت گرفته خوبه
براي داداشم روشن كرده بودم كه الان خوابيد
سلام
ممنون شما خوبي؟
ببخشيد مي شه يه توضيح در مورد نام كاربريت بدي؟![]()
جدي؟مرسی عزیزم...
نام کاربریم؟...
بذار به حساب علاقه زیاد به کارتون مهاجران و Losimay
![]()
کجایی این جنگل شب
پنهون میشی خورشیدکم
پشت کدوم سد سکوت
پر میکشی چکاوکم
چرا به من شک میکنی
منکه من برای تو
لبریزم از عشق تو و
سرشارم از هوای تو
کشيشى يک پسر نوجوان داشت و کمکم وقتش رسيده بود که فکرى در مورد شغل آيندهاش بکند. پسر هم مثل تقريباً بقيه همسن و سالانش واقعاً نمیدانست که چه چيزى از زندگى میخواهد و ظاهراً خيلى هم اين موضوع برايش اهميت نداشت.
يکروز که پسر به مدرسه رفته بود پدرش تصميم گرفت آزمايشى براى او ترتيب دهد. به اتاق پسرش رفت و سه چيز را روى ميز او قرار داد: يک کتاب مقدس، يک سکه طلا و يک بطرى مشروب.
کشيش پيش خود گفت: «من پشت در پنهان میشوم تا پسرم از مدرسه برگردد و به اتاقش بيايد. آنگاه خواهم ديد کداميک از اين سه چيز را از روى ميز بر میدارد.»
اگر کتاب مقدس را بردارد معنيش اين است که مثل خودم کشيش خواهد شد که اين خيلى عاليست.
اگر سکه را بردارد يعنى دنبال کسب و کار خواهد رفت که آنهم بد نيست.
امّا اگر بطرى مشروب را بردارد يعنى آدم دائمالخمر و به درد نخوری خواهد شد که جاى شرمسارى دارد.
مدتى نگذشت که پسر از مدرسه بازگشت. در خانه را باز کرد و در حالى که سوت میزد کاپشن و کفشش را به گوشهاى پرت کرد و يک راست راهى اتاقش شد. کيفش را روى تخت انداخت و در حالى که میخواست از اتاق خارج شود چشمش به اشياء روى ميز افتاد. با کنجکاوى به ميز نزديک شد و آنها را از نظر گذراند.
کارى که نهايتاً کرد اين بود که کتاب مقدس را برداشت و آن را زير بغل زد. سکه طلا را توى جيبش انداخت و در بطرى مشروب را باز کرد و يک جرعه بزرگ از آن خورد ...
کشيش که از پشت در ناظر اين ماجرا بود زير لب گفت: «خداى من! چه فاجعه بزرگی! پسرم سياستمدار خواهد شد!»
شبتون پر ستارهشب همتون به خير!
خوش گذشت.
يا علي
شب همتون به خير!
خوش گذشت.
يا علي
شب همتون به خير!
خوش گذشت.
يا علي
شبتون پر ستاره
خب دوستان منم ديگه برم لالا كه فردا صبح يه كم درس بخونم!
شب بخير![]()
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان )) | ادبیات | 16 | |
![]() |
دلت برای قصه های بچگیت تنگ شده؟بیا تو کودک گذشته... | ادبیات | 2 | |
P | آخرين قصه | ادبیات | 1 |