بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

Civil Boy

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خب بچه ها با اجازه من كم كم برم
اميدوارم كسي از شوخي هايي كه كرديم ناراحت نشده باشه
شب همگي خوش خواباي خوب خوب ببني
يا حق
 

**sama

عضو جدید
اگه نمیگفتینم کارمو میکردم بعدشم میشه مفاد این کنوانسیون رو بنویسن تا من ببینم یا کلا پسرای اینجا توی توهمن :razz:

سلام قشون کشیه طناب کشیه همه کار و هیچ کار

تعداد دخترا زیاد شد؟

به به میبینم خوب قوانین اینجا رو بلد شدی عزیز

داداشا مراقب دوست جدید باشینا
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز

1) دخترا اینجا در اقلیتن ( همیشه و همه جا بودن) پس حق زیادی ندارن ...:D
2) دخترا باید همیشه برای پسرا پذیرایی کنن و بهشون برسن، اقلامی مانند چایی، شیرینی، آجیل و غیره باید همیشه آماده باشه و یا بیارن ... :D
3) در صورتی که دختری از وظایف خودش تختی کرد و سرپیچی کرد، هر کدام از پسرا هر جور که دلش بخواد میتونه تنبیهش کنه ...:D
4) دخترا همیشه باید اینجا از قصه گفتن پسرا تشکر کنن و وسط قصه ها هم ساکت بشینن و غیبت نکنن ... :D
5) به دختری که خوب به وظایفش عمل کنه تشویقی داده میشه و میتونه مرخصی بگیره ... :D
6) به هیچ عنوان هیچ دختری حق شکایت یا نارضایتی از پسرا رو نداره و در صورت تخلف ممکنه بدجوری تنبیه بشه ... :D
7) در صورتی که معلوم بشه دختری میخواد به اینجا به پسری آسیب بزنه خصوصا از مقامات رده بالا، به دادگاه فرستاده میشه و در اونجا به اشد مجازات محکوم میشه ... :D
اینارو داشته باش تا باقیش ...
راستی سلام، من سردار محمد صادق، مامور اطلاعاتی اینجا هستم ... :)
 

**sama

عضو جدید
1) دخترا اینجا در اقلیتن ( همیشه و همه جا بودن) پس حق زیادی ندارن ...:D
2) دخترا باید همیشه برای پسرا پذیرایی کنن و بهشون برسن، اقلامی مانند چایی، شیرینی، آجیل و غیره باید همیشه آماده باشه و یا بیارن ... :D
3) در صورتی که دختری از وظایف خودش تختی کرد و سرپیچی کرد، هر کدام از پسرا هر جور که دلش بخواد میتونه تنبیهش کنه ...:D
4) دخترا همیشه باید اینجا از قصه گفتن پسرا تشکر کنن و وسط قصه ها هم ساکت بشینن و غیبت نکنن ... :D
5) به دختری که خوب به وظایفش عمل کنه تشویقی داده میشه و میتونه مرخصی بگیره ... :D
6) به هیچ عنوان هیچ دختری حق شکایت یا نارضایتی از پسرا رو نداره و در صورت تخلف ممکنه بدجوری تنبیه بشه ... :D
7) در صورتی که معلوم بشه دختری میخواد به اینجا به پسری آسیب بزنه خصوصا از مقامات رده بالا، به دادگاه فرستاده میشه و در اونجا به اشد مجازات محکوم میشه ... :D
اینارو داشته باش تا باقیش ...
راستی سلام، من سردار محمد صادق، مامور اطلاعاتی اینجا هستم ... :)

محمد سلامت کو هانننننننننننن؟:w01:
 

azadeh_arch _eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
:exclaim:
1) دخترا اینجا در اقلیتن ( همیشه و همه جا بودن) پس حق زیادی ندارن ...:D
2) دخترا باید همیشه برای پسرا پذیرایی کنن و بهشون برسن، اقلامی مانند چایی، شیرینی، آجیل و غیره باید همیشه آماده باشه و یا بیارن ... :D
3) در صورتی که دختری از وظایف خودش تختی کرد و سرپیچی کرد، هر کدام از پسرا هر جور که دلش بخواد میتونه تنبیهش کنه ...:D
4) دخترا همیشه باید اینجا از قصه گفتن پسرا تشکر کنن و وسط قصه ها هم ساکت بشینن و غیبت نکنن ... :D
5) به دختری که خوب به وظایفش عمل کنه تشویقی داده میشه و میتونه مرخصی بگیره ... :D
6) به هیچ عنوان هیچ دختری حق شکایت یا نارضایتی از پسرا رو نداره و در صورت تخلف ممکنه بدجوری تنبیه بشه ... :D
7) در صورتی که معلوم بشه دختری میخواد به اینجا به پسری آسیب بزنه خصوصا از مقامات رده بالا، به دادگاه فرستاده میشه و در اونجا به اشد مجازات محکوم میشه ... :D
اینارو داشته باش تا باقیش ...
راستی سلام، من سردار محمد صادق، مامور اطلاعاتی اینجا هستم ... :)
چه کم توقع
امری .چکی. فرمایشی
چایی قهوه نسکافه
روتو برم
:exclaim:
 

aramesh_sahar

کاربر فعال
1) دخترا اینجا در اقلیتن ( همیشه و همه جا بودن) پس حق زیادی ندارن ...:D
2) دخترا باید همیشه برای پسرا پذیرایی کنن و بهشون برسن، اقلامی مانند چایی، شیرینی، آجیل و غیره باید همیشه آماده باشه و یا بیارن ... :D
3) در صورتی که دختری از وظایف خودش تختی کرد و سرپیچی کرد، هر کدام از پسرا هر جور که دلش بخواد میتونه تنبیهش کنه ...:D
4) دخترا همیشه باید اینجا از قصه گفتن پسرا تشکر کنن و وسط قصه ها هم ساکت بشینن و غیبت نکنن ... :D
5) به دختری که خوب به وظایفش عمل کنه تشویقی داده میشه و میتونه مرخصی بگیره ... :D
6) به هیچ عنوان هیچ دختری حق شکایت یا نارضایتی از پسرا رو نداره و در صورت تخلف ممکنه بدجوری تنبیه بشه ... :D
7) در صورتی که معلوم بشه دختری میخواد به اینجا به پسری آسیب بزنه خصوصا از مقامات رده بالا، به دادگاه فرستاده میشه و در اونجا به اشد مجازات محکوم میشه ... :D
اینارو داشته باش تا باقیش ...
راستی سلام، من سردار محمد صادق، مامور اطلاعاتی اینجا هستم ... :)
ها؟ علیکم سلام
چه قوانینی ببخشیدا اون وقت به امضای همه ی اعضا رسیده باید تموم امضا ها رو نشونم بدین
ببخشیدا تخطی درسته مامور اطلاعات:razz:
اینا رو حالا کیا قبول دارن منظور همون زورزوخان ایناس دیگه ؟ بعدشم اگه نصفش اینه پس باقیش چی باید باشه
 

aramesh_sahar

کاربر فعال
واییییییییی
سردار داداشی
پشه ها هم رفتند جزء دخترااااااااااااااا
یه گزارش دیگه
توهین به دخترا دیگه این یکی رو دست نداره یعنی اعدام حتمیه؟
تنهایی اگه وصیتی یا حرفی داری ما میشنویم
از خدا برات طلب بخشش و آرامش داریم
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
محمد سلامت کو هانننننننننننن؟:w01:
من که سلام دادم پایینش ... :D

:exclaim:
چه کم توقع
امری .چکی. فرمایشی
چایی قهوه نسکافه
روتو برم
:exclaim:
خواهش میکنم، پسرا همیشه کم توقع بودن ... :D
یه قهوه لطفا ... :D

ها؟ علیکم سلام
چه قوانینی ببخشیدا اون وقت به امضای همه ی اعضا رسیده باید تموم امضا ها رو نشونم بدین
ببخشیدا تخطی درسته مامور اطلاعات:razz:
اینا رو حالا کیا قبول دارن منظور همون زورزوخان ایناس دیگه ؟ بعدشم اگه نصفش اینه پس باقیش چی باید باشه
امضا لازم نیست، همه اعضای جبه ی پسرا حرف همو قبول دارن، فقط میمونه دخترا، که جنگ ما هم باهاشون سر همینه دیگه، میگن قوانینتون خوبه ها، فقط ما یکمی نمیتونیم انجامش بدیم، یکمی سختمونه ... :D
باقیشم یجورایی آسونتره، باور کن، همش به نفع شما دختراست قوانین ... :D
شما فقط دست از اون جبهه دخترونتون بردارید و بیاید تسلیم بشید، ما هم حامیتون میشیم و کمکتون میکنیم، باور کنید ( شده عین پرونده هسته ایه ایران :D) باور کنین حامیتون میشیم و بهتون میرسیم حسابی ... :D
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
داداش تنهایی منم قصه می خوام:redface:
اینم یه قصه قشنگ از مثنوی
واسه فروغ عزیز


مرد لاف زن
يك مرد لاف زن, پوست دنبه‌اي چرب در خانه داشت و هر روز لب و سبيل خود را چرب مي‌كرد و به مجلس ثروتمندان مي‌رفت و چنين وانمود مي‌كرد كه غذاي چرب خورده است. دست به سبيل خود مي‌كشيد. تا به حاضران بفهماند كه اين هم دليل راستي گفتار من. امّا شكمش از گرسنگي ناله مي‌كرد كه‌ اي درغگو, خدا , حيله و مكر تو را آشكار كند! اين لاف و دروغ تو ما را آتش مي‌زند. الهي, آن سبيل چرب تو كنده شود, اگر تو اين همه لافِ دروغ نمي‌زدي, لااقل يك نفر رحم مي‌كرد و چيزي به ما مي‌داد. اي مرد ابله لاف و خودنمايي روزي و نعمت را از آدم دور مي‌كند. شكم مرد, دشمن سبيل او شده بود و يكسره دعا مي‌كرد كه خدايا اين درغگو را رسوا كن تا بخشندگان بر ما رحم كنند, و چيزي به اين شكم و روده برسد. عاقبت دعاي شكم مستجاب شد و روزي گربه‌اي آمد و آن دنبة چرب را ربود. اهل خانه دنبال گربه دويدند ولي گربه دنبه را برد. پسر آن مرد از ترس اينكه پدر او را تنبيه كند رنگش پريد و به مجلس دويد, و با صداي بلند گفت پدر! پدر! گربه دنبه را برد. آن دنبه‌اي كه هر روز صبح لب و سبيلت را با آن چرب مي‌كردي. من نتوانستم آن را از گربه بگيرم. حاضران مجلس خنديدند, آنگاه بر آن مرد دلسوزي كردند و غذايش دادند. مرد ديد كه راستگويي سودمندتر است از لاف و دروغ.
 

Fo.Roo.GH

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینم یه قصه قشنگ از مثنوی
واسه فروغ عزیز


مرد لاف زن
يك مرد لاف زن, پوست دنبه‌اي چرب در خانه داشت و هر روز لب و سبيل خود را چرب مي‌كرد و به مجلس ثروتمندان مي‌رفت و چنين وانمود مي‌كرد كه غذاي چرب خورده است. دست به سبيل خود مي‌كشيد. تا به حاضران بفهماند كه اين هم دليل راستي گفتار من. امّا شكمش از گرسنگي ناله مي‌كرد كه‌ اي درغگو, خدا , حيله و مكر تو را آشكار كند! اين لاف و دروغ تو ما را آتش مي‌زند. الهي, آن سبيل چرب تو كنده شود, اگر تو اين همه لافِ دروغ نمي‌زدي, لااقل يك نفر رحم مي‌كرد و چيزي به ما مي‌داد. اي مرد ابله لاف و خودنمايي روزي و نعمت را از آدم دور مي‌كند. شكم مرد, دشمن سبيل او شده بود و يكسره دعا مي‌كرد كه خدايا اين درغگو را رسوا كن تا بخشندگان بر ما رحم كنند, و چيزي به اين شكم و روده برسد. عاقبت دعاي شكم مستجاب شد و روزي گربه‌اي آمد و آن دنبة چرب را ربود. اهل خانه دنبال گربه دويدند ولي گربه دنبه را برد. پسر آن مرد از ترس اينكه پدر او را تنبيه كند رنگش پريد و به مجلس دويد, و با صداي بلند گفت پدر! پدر! گربه دنبه را برد. آن دنبه‌اي كه هر روز صبح لب و سبيلت را با آن چرب مي‌كردي. من نتوانستم آن را از گربه بگيرم. حاضران مجلس خنديدند, آنگاه بر آن مرد دلسوزي كردند و غذايش دادند. مرد ديد كه راستگويي سودمندتر است از لاف و دروغ.
مرسی داداش ببخشید تشکر ندارم...خیلی قشنگ بود...کاش یه روز بیاد که هیچ دروغی رو زمین گفته نشه:w27:
 

**sama

عضو جدید
من که سلام دادم پایینش ... :D


خواهش میکنم، پسرا همیشه کم توقع بودن ... :D
یه قهوه لطفا ... :D


امضا لازم نیست، همه اعضای جبه ی پسرا حرف همو قبول دارن، فقط میمونه دخترا، که جنگ ما هم باهاشون سر همینه دیگه، میگن قوانینتون خوبه ها، فقط ما یکمی نمیتونیم انجامش بدیم، یکمی سختمونه ... :D
باقیشم یجورایی آسونتره، باور کن، همش به نفع شما دختراست قوانین ... :D
شما فقط دست از اون جبهه دخترونتون بردارید و بیاید تسلیم بشید، ما هم حامیتون میشیم و کمکتون میکنیم، باور کنید ( شده عین پرونده هسته ایه ایران :D) باور کنین حامیتون میشیم و بهتون میرسیم حسابی ... :D

ندیدم بیای رسوم احترامو به جا بیاری

چیه باز داری دخترارو اغفال میکنی؟چشم منو دور دیدی؟
اینا چیه میگی؟
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
مرسی داداش ببخشید تشکر ندارم...خیلی قشنگ بود...کاش یه روز بیاد که هیچ دروغی رو زمین گفته نشه:w27:
خواهش میکنم فروغ عزیز
انشالله
اندکی صبر سحر نزدیک است
امیدوارم که همیشه دلت پر از خدای مهربون باشه
اونه که آرامش واقعیه
امیدوارم که عاقبت به خیر بشی
 

Fo.Roo.GH

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواهش میکنم فروغ عزیز
انشالله
اندکی صبر سحر نزدیک است
امیدوارم که همیشه دلت پر از خدای مهربون باشه
اونه که آرامش واقعیه
امیدوارم که عاقبت به خیر بشی
ممنون دوست من...بهترین دعاها رو کردی...منم برای تو و همه دوستان همین دعاها رو از خدا دارم
امیدورام خوشبختی واقعی که داشتن ارامشه رو تجربه کنیم;)
 

**sama

عضو جدید
پاره آجر

پاره آجر

اگر هم تكراري باشه ، ارزش يكبار ديگه خوندن رو براي من داشت .
پاره آجر
روزي مردي ثروتمند در اتومبيل جديد و گران قيمت خود با سرعت فراوان از خيابان كم رفت و آمدي مي گذشت.
ناگهان از بين دو اتومبيل پارك شده در كنار خيابان يك پسر بچه پاره آجري به سمت او پرتاب كرد.پاره آجر به اتومبيل او برخورد كرد ..
مرد پايش را روي ترمز گذاشت و سريع پياده شد و ديد كه اتومبيلش صدمه زيادي ديده است. به طرف پسرك رفت تا او را به سختي تنبيه كند.
پسرك گريان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پياده رو، جايي كه برادر فلجش از روي صندلي چرخدار به زمين افتاده بود جلب كند.
پسرك گفت:"اينجا خيابان خلوتي است و به ندرت كسي از آن عبور مي كند. هر چه منتظر ايستادم و از رانندگان كمك خواستم كسي توجه نكرد. برادر بزرگم از روي صندلي چرخدارش به زمين افتاده و من زور كافي براي بلند كردنش ندارم.
"براي اينكه شما را متوقف كتم ناچار شدم از اين پاره آجر استفاده كنم ".
مرد متاثر شد و به فكر فرو رفت... برادر پسرك را روي صندلي اش نشاند، سوار ماشينش شد و به راه افتاد ...
در زندگي چنان با سرعت حركت نكنيد كه ديگران مجبور شوند براي جلب توجه شما پاره آجر به طرفتان پرتاب كنند!
خدا در روح ما زمزمه مي كند و با قلب ما حرف مي زند.
اما بعضي اوقات زماني كه ما وقت نداريم گوش كنيم، او مجبور مي شود پاره آجري به سمت ما پرتاب كند.

اين انتخاب خودمان است كه گوش كنيم يا نه!
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
ندیدم بیای رسوم احترامو به جا بیاری

چیه باز داری دخترارو اغفال میکنی؟چشم منو دور دیدی؟
اینا چیه میگی؟
بابا ان حرفا چیه، ما کوچیک آبجی سما خانوممون هستیم ... :D
ما که با شما دیگه این حرفا و نداریم که ... :D
دختر؟ اغفال؟ دست شما در نکنه ...
ما و این حرفا؟ :D
 

aramesh_sahar

کاربر فعال
ممنون تنهایی خیلی جمع صمیمی دارین
قدر خودتون رو خیلی بدونین این جا رو تبیلغ کنید تا همه بچه ها بیاین شاید یکی دلش گرفته باشه و اینجا که بیاد دلش یه کم اروم بگیره
بی خوردی یاد شعر سهراب افتادم اونجا که میگه شاید این آب روان میرود پای سپیداری تا فرو شوید اندوه کسی... حالا شاید کار شما اندوه یکی رو تبدیل به لبخند کنه ... ممنونم از همهگی شما:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
شبتون قشنگ و پر ستاره
سبز باشین و دلتون خدایی
یا علی
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
ممنون تنهایی خیلی جمع صمیمی دارین
قدر خودتون رو خیلی بدونین این جا رو تبیلغ کنید تا همه بچه ها بیاین شاید یکی دلش گرفته باشه و اینجا که بیاد دلش یه کم اروم بگیره
بی خوردی یاد شعر سهراب افتادم اونجا که میگه شاید این آب روان میرود پای سپیداری تا فرو شوید اندوه کسی... حالا شاید کار شما اندوه یکی رو تبدیل به لبخند کنه ... ممنونم از همهگی شما:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
شبتون قشنگ و پر ستاره
سبز باشین و دلتون خدایی
یا علی
ممنون آرامش عزیز
حتما همینطوره
اینجا هر کسی دلش گرفته است
بقیه بچه ها کمکش میکنند
که حتی واسه یکی دو ساعتم شده غم و دردشو فراموش کنه
من که هر وقت دلم بگیره میام اینجا تا در کنار بچه ها آروم بشم
واقعا اینجا رو خیلی دوست دارم
چون بهترین دوستامو پیدا کردم
راستی اگه امشب شوخی کردم شرمنده
شبتون نیک و بهاری باشه
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
ممنون آرامش عزیز
حتما همینطوره
اینجا هر کسی دلش گرفته است
بقیه بچه ها کمکش میکنند
که حتی واسه یکی دو ساعتم شده غم و دردشو فراموش کنه
من که هر وقت دلم بگیره میام اینجا تا در کنار بچه ها آروم بشم
واقعا اینجا رو خیلی دوست دارم
چون بهترین دوستامو پیدا کردم
راستی اگه امشب شوخی کردم شرمنده
شبتون نیک و بهاری باشه
خب بچه ها امشب خیلی بهم خوش گذشت
اگه امشب شوخی کردم که باعث ناراحتی کسی شد
شرمنده
مراقب خودتون باشید
به امید دیدار
یا علی
 

Similar threads

بالا