سلام خرگوش شدي امشب؟
سلام محمد جان...شما خوبي
امتحانات تموم شد؟
راستي فهميدي منو محمد حسينو حميد هم دانشگاهي هستيم![]()
آره، فهمیدم، بودم اون شب
سلام خرگوش شدي امشب؟
سلام محمد جان...شما خوبي
امتحانات تموم شد؟
راستي فهميدي منو محمد حسينو حميد هم دانشگاهي هستيم![]()
مگه حرفاي ديشب نسيم خانم نشنيديچه را همه فقط سلام میکنن؟امشب همه چی در آرامشه؟؟]![]()
سلام بارون جونسلام به همه
نه بابا هميشه كه اينجوري نيست.... بعضي وقتا اينقدر شولوغه آدم توي جمعيت گم ميشهاونجا كه هميشه مثل شهر مرده هاا هست
به به سلام آرام خانوم عزيزسیلام به بچه ها!!!![]()
آرامش به دلیل دیگه ای اونم موقتا امشب صلح کرده!!زیاد خوشحال نشومگه حرفاي ديشب نسيم خانم نشنيدي
ارامش صلح كرده
يعني منظورت اينكه فردا شب دوباره بساط پودر كردن شروع ميشه ومنم بايد بگم ا...آرامش به دلیل دیگه ای اونم موقتا امشب صلح کرده!!زیاد خوشحال نشو
سلام بارون جون
نه بابا هميشه كه اينجوري نيست.... بعضي وقتا اينقدر شولوغه آدم توي جمعيت گم ميشه![]()
به به سلام آرام خانوم عزيز
خوبي گلم
تولدت مبارك![]()
...ببخشيد من همين الان اومدم![]()
![]()
جدي ميگيچه سرده زیر کرسی![]()
علیک سلام!!آرام چرا جواب سلام منو ندادی؟آهای بیوفا![]()
شبت خوش خواباي خوب خوب ببينيگلای زیر کرسی
شبتون نقره ای![]()
شبت طلايي عزيزhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/star.gifگلای زیر کرسی
شبتون نقره ای![]()
بابا آیدین شرمنده م نکن!!!اینهمه تحویل گرفتی مارو!!![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
تولدت مبارک آرام جان![]()
آره محمدحسین!!من سرشار از حوصلهميگم حوصله دارين يه داستان بگم
شبت خوش باش عزیزم.بچه ها ما هم رفتيم دنبال پرژمون...دعا كنيد تموم بشه
شب همگي خوش
شبت خوش خواباي خوب خوب ببينيبچه ها ما هم رفتيم دنبال پرژمون...دعا كنيد تموم بشه
شب همگي خوش
دو دوست در بيابان همسفربودند. در طول راه با هم دعوا كردند. يكي به ديگري سيلي زد. دوستي كه صورتش به شدتدرد گرفته بود بدون هيچ حرفي روي شن نوشت: « امروز بهترين دوستم مرا سيليزد».
آنها به راهشان ادامه دادند تا به چشمه اي رسيدند و تصميم گرفتند حمامكنند.
ناگهان دوست سيلي خورده به حال غرق شدن افتاد. اما دوستش او را نجات داد.
او بر روي سنگ نوشت:« امروز بهترين دوستم زندگيم را نجات داد .»
دوستي كهاو را سيلي زده و نجات داده بود پرسيد:« چرا وقتي سيلي ات زدم ،بر روي شن و حالا برروي سنگ نوشتي ؟» دوستش پاسخ داد :«وقتي دوستي تو را ناراحت مي كند بايد آن را برروي شن بنويسي تا بادهاي بخشش آن را پاك كند. ولي وقتي به تو خوبي مي كند بايد آنرا روي سنگ حك كني تا هيچ بادي آن را پاك نكند.»
مرسی منم اونهمه آرام من و بیرون کرد فراموش کردمدو دوست در بيابان همسفربودند. در طول راه با هم دعوا كردند. يكي به ديگري سيلي زد. دوستي كه صورتش به شدتدرد گرفته بود بدون هيچ حرفي روي شن نوشت: « امروز بهترين دوستم مرا سيليزد».
آنها به راهشان ادامه دادند تا به چشمه اي رسيدند و تصميم گرفتند حمامكنند.
ناگهان دوست سيلي خورده به حال غرق شدن افتاد. اما دوستش او را نجات داد.
او بر روي سنگ نوشت:« امروز بهترين دوستم زندگيم را نجات داد .»
دوستي كهاو را سيلي زده و نجات داده بود پرسيد:« چرا وقتي سيلي ات زدم ،بر روي شن و حالا برروي سنگ نوشتي ؟» دوستش پاسخ داد :«وقتي دوستي تو را ناراحت مي كند بايد آن را برروي شن بنويسي تا بادهاي بخشش آن را پاك كند. ولي وقتي به تو خوبي مي كند بايد آنرا روي سنگ حك كني تا هيچ بادي آن را پاك نكند.»
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان )) | ادبیات | 16 | |
![]() |
دلت برای قصه های بچگیت تنگ شده؟بیا تو کودک گذشته... | ادبیات | 2 | |
P | آخرين قصه | ادبیات | 1 |