بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
استادمون یه سال از من بزرگتره
تازه خدمتم نرفته
من رفتم
ههههههههه
انقدر سر به سرش میذارم که خدا میدونه
یه روز سر کلاس نشسته بودیم بهش گفتم ببخشید استاد نظرتون درباره پوتین چیه
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلللللللللللللللللللللللللللللام آبجی کوچیکه خوبی
سلام ملودی خانوم عزیز تنها کسی که طرفدار ارامش خانوم عزیز
چی تو دستته ها
ها
یاواشکی چی خریدی
ها
دیدی بچه ها ملودی رفته قهوه خریده
ههههههه
سلام داداشیییییییییی
خوبی
اخ جون قهوه
عجب بویی هم کردهههه
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
خب دیگه وقتی استاده پایه اس ام اسیت باشه
همینه دیگه
یه برگه کم اومده بود
دستگاه کپی هم اون اطراف نبود
خب به من گفت نمیخواد امتحان بدی
ههههههههه
وااااااااااااااااااااا:eek::eek: حالا چند میشی؟چند بهت میده؟؟:eek::surprised:

چیه چرا خشن بازی در میاری
بچه ها من نمیخواستم بگم
ولی قهوه هر شبو ملودی خانوم عزیز می آورد
میبینی آرامش خانوم عزیز
عمرا کسی لبش به قهوه بخوره امشب!!اعصاب مصاب ندارم قاطی می کنم کرسی رو دمر میکنما!!همه بشینن!امشب پذیرایی نداریم!دهه!!:mad:
 

...Melody

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام ملودی خانوم عزیز تنها کسی که طرفدار ارامش خانوم عزیز
چی تو دستته ها
ها
یاواشکی چی خریدی
ها
دیدی بچه ها ملودی رفته قهوه خریده
ههههههه
:w15::w15::w15:
امشب از قهوه خبري نيست.من خودم اهل هيچ كدومشون نيستم اونوقت انتظار داري براي شما بيارم.:razz:ديشب مهمون جديد داشتيم داشتم آبرو داري مي كردم جور صاب تاپيكو ميكشيدم.:w16:
درضمن:w18::smoke:
:w15::w15::w15::w12:
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام عزيز خوبي؟
:razz:
مرسی عزیزم تو خوبی؟
دیشب اه محمد گرفت منو
سلام به هردوتون بيان زير كرسي تا سرما نخوردين
سلام
ممنون
ارامش دماغتو بکش کنار تا بیام:biggrin::biggrin:
به به!!سلام ملودی خانم شیطون خودم!!!مدافع!!خوبی؟؟:D:gol::gol:



سلام نگارخانم گل.خوبی؟؟عیبی نداره دیشب خبری نبود.:D;)
سلام:cool::cool:
مطمئنی؟
تازه داشت جالب می شد:D:D:D
 

Civil Boy

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
وااااااااااااااااااااا:eek::eek: حالا چند میشی؟چند بهت میده؟؟:eek::surprised:


عمرا کسی لبش به قهوه بخوره امشب!!اعصاب مصاب ندارم قاطی می کنم کرسی رو دمر میکنما!!همه بشینن!امشب پذیرایی نداریم!دهه!!:mad:


تنهايي هي بهت گفتم سر به سر اين آرامش نزار قاط ميزنه ها گوش نكردي بيا حالا چي بخوريم
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
مرسی عزیزم تو خوبی؟
دیشب اه محمد گرفت منو

سلام
ممنون
ارامش دماغتو بکش کنار تا بیام:biggrin::biggrin:

سلام:cool::cool:
مطمئنی؟
تازه داشت جالب می شد:D:D:D
دماغم دیگه بیشتر از این نمی تونم بکشم اونور!!یه خرده فشار بده جا بشی!!:w15:
آره!!دیشب!!!نه منظور قصه بود!!ولی چه خبر بود ها!!!رکورد شکستیم!!;):lol:
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
بچه ها من این قهوه ها رو زیر کرسی قایم کرده بودم آرامش خانوم عزیز ندیده بود
هههههههههه
بفرمایید نوش جونتون
ارامش خانوم عزیز بفرما
ههههههه
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
بفرمایید بچه ها اینم قهوه نوش جونتون






بیا آرامش خانوم عزیز اینم واسه تو گرفتم ببری خونه درست کنی

مطمئن باش اگه امتیاز منفی و اخطار می تونستم بهت بدم حتما این کار رو می کردم:razz::mad:
 

...Melody

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
داستانم ادامه داشتاااااااااااااا :cry:


نکنه تکراریه ؟؟؟؟

اتفاقا مي خواستم ازت بپرسم تموم شد؟داستان قشنگيه شايد واسه يه سري تكراري باشه.اما حتما چنذنفرم هستن كه نشنيده باشن گلم.شما بگو
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ااا!!!می خواستیییییی!!حیف شد ریختم دور!!:razz:
الان دو باره میارممممممممممممم
چرا حرف تو دهن بچه مردم ميذاري؟بيا حالا دلش مي خواد تو جوابشو ميدي؟
ارههههه
بدوووو
زود

داستانم ادامه داشتاااااااااااااا :cry:



نکنه تکراریه ؟؟؟؟
کو؟
کجاس؟
تنهايي هي بهت گفتم سر به سر اين آرامش نزار قاط ميزنه ها گوش نكردي بيا حالا چي بخوريم
فقط قهوه
اصلا میگم واسه اعصاب خوبه
میدیم ارامش بخوره اعصابش اروم شه
:biggrin::biggrin:
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
نگار
ارام
تنها
سیویل
فروردین
...
سلام خوبید ؟قصه امشبو گفتیدیا نه؟ به موقه اومدم؟:D
سلام سمین جان!!!!!خوبی؟؟شما همون دم در پهلوی چاق های دیگه وایستا!!پهلوی تنهایی و نگین!!:w25:
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
سلام سمین جان خوبی
یه نصفه داستان فروردین گفته الانه که بقیشو بگه
بشین زیر کرسی قهوه درست کردم
بفرما
تنهایی حتما آگاه هستی که ثمین درسته نه؟؟و من شوخی می کنم میگم سمین!!!تو چه شوخی با دختر مردم داری؟:mad:
 

فروردین

عضو جدید
مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنهاغمگین شد، خداوند گفت: "تو جهنم را دیدی، حال نوبت بهشت است"، آنها به سمت اتاق بعدی رفتند وخدا در را باز کرد، آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود، یک میز گرد با یک ظرف خورشروی آن و افراد دور میز، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق هایدسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و چاق بوده، می گفتند و می خندیدند، مرد روحانی گفت: "خداوندا نمی فهمم؟!"، خداوند پاسخ داد: "ساده است، فقط احتیاج به یکمهارت دارد، می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به یکدیگر غذا بدهند، در حالی که آدمهای طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر می کنند!"


هنگامی که موسی فوت می کرد، به شما می اندیشید، هنگامی که عیسی مصلوب می شد، به شما فکر می کرد، هنگامی که محمد وفات می یافت نیز به شما می اندیشید، گواه این امر کلماتی است که آنها در دم آخر بر زبان آورده اند، این کلمات از اعماق قرون و اعصار به ما یادآوری می کنند که یکدیگر را دوست داشته باشید، که به همنوع خود مهربانی نمایید، که همسایه خود را دوست بدارید، زیرا که هیچ کس به تنهایی وارد بهشت خدا (ملکوت الهی) نخواهد شد.
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دماغم دیگه بیشتر از این نمی تونم بکشم اونور!!یه خرده فشار بده جا بشی!!:w15:
آره!!دیشب!!!نه منظور قصه بود!!ولی چه خبر بود ها!!!رکورد شکستیم!!;):lol:
هااا
خوش گذشت
سلام ثمین جان
راستی بچه ها امشب جز فروردین بازم کسی قصه گفته؟
منم یه قصه دارم
بد فروردین میگم
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
الان دو باره میارممممممممممممم

ارههههه
بدوووو
زود


کو؟
کجاس؟

فقط قهوه
اصلا میگم واسه اعصاب خوبه
میدیم ارامش بخوره اعصابش اروم شه
:biggrin::biggrin:
نگار آقا بد شدی ها!!!از این به بعد بهت میگم آقا!!تو عامل نفوذی هستی!!نگار نیستی!!:crying2:
 

Similar threads

بالا