بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
سلام گلاب جان خدارو شکر مارو پیدا کردید مااین وسط تایپیک ها گیر کردیم
امشب نمیدونم یا آرامش یا محمد صادق
من دوباره شروع میکنما!!!!!:razz::razz:
محمدصادق بگه!!محمد صادق!!!!من که همون موشه رو بلد بودم که گفتم:lol:
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
من که به قول آرامش دستام کثیفه، خب آرامش تنبلی دیگه بسه، زودی قصتو شروع کن وگرنه همه چی رو به مامان گلاب میگم، میگم دیشب با من چیکار کردی و میخواستی چیکار کنی. :D
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
از اون بچه گانه هاست ها!!!از اونا فقط محض یاد آوری بچگیتون خوبه!!!!:D
آگه می خواین بگم؟؟
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
از اون بچه گانه هاست ها!!!از اونا فقط محض یاد آوری بچگیتون خوبه!!!!:D
آگه می خواین بگم؟؟

اشکالی داره، همونو بگو، بهتر از هیچیه.
راستی آرامش جون یه چیز قشنگ، بگم که ناراحت نمیشی؟ به امتیازت نیگا کن فکر کنم تونستم از عدد رندی درش بیارم. :D
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
یکی بود یکی نبود.زیر گنبد خدا یه دختری بود که مادرش فوت کرده بود و پدرش با زن بدجنسی که صاحب یه دختر بی عرضه و تن پرور و بی ادب بود ازدواج کرده بود.از صبح تا شب،نامادری این دختر بهش کار کی گفت،رختارو بشور!!رخت ها رو پهن کن بالا پشتمون!!رختارو جمع کن!!غذا بپز!یه مدلایی شکل سینگل بود که هی به من زور میگفت!!:D
یه روزی از روزا نامادری به دختر قصه ما میگه می خواد بارون بیاد برو رخت ها رو(در نسخه اصلی پشم بود)از پشت بوم جمع کن!!دختر تا میاد رخت ها رو جمع کنه باد میاد و رخت ها رو با خودش برمی داره میبره!!!!
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
با چشمای گریون میره به نامادریش میگه که رخت ها رو باد برده!!نامادری بدجنس هم میگه تا اونا رو پیدا نگردی برنمی گردی خونه!!!!!و اونو از خونه بیرون می کنه:cry:
خلاصه دختر قصه ما دنبال رختاش میره و میره با میرسه به یه جایی که اصلا نی شناخته!!ولی از ترس نامادری هم چنان به راهش ادامه میده!!تا میرسه به یه پیرزنه پیر!!دختر با مهربونی بهش سلام میکنه و باهاش حال و احوال میکنه!اون پرزن از دختره کمک می خواد و دختر هم با روی خوش بهش کمک می کنه(یادم نمیاد چه کمکی:question:):D ببخشید دیگه حافظه نمی کشه!!
خلاصه پیرزنه از حال و روز دختر می پرسه و دختر هم همه ماجرا رو براش تعریف میکنه!!
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ارامش ادامه بده خیلی خوبه
راستی گلاب جان کجا رفت نکنه راه رو گم کرده
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
پیرزن میگه غصه نخور!!من برات رختات رو پیدا می کنم!!فقط قبل از رفتنت برو توی اون رودخونه صورتت رو بشور!!توی اون فلان رودخونه موهات رو بشور!!و از آب فلان چشمه به لبات بمال!!
دختر هم میگه به روی چشم!!خلاصه دختر تموم اون کارها رو میکنه و پیرزن بهش رختهاش رو میده و خوشحال برمیگرده خونه!!
وقتی نامادری صورت دختر رو میبینه از ناباری چشماش از حدقه میزنه بیرون(البته بعدا عمل میکنه درست میشه!)
سر دختر داد میزنه که دختره ی ورپریده کجا بودی؟؟مگه نگفتم برو دنبال رختها!!پس رختات کو؟؟
 

nasim khanom

عضو جدید
کاربر ممتاز
دالي..... پيداتون كردم بچه ها :w42:
حالا نوبت شماست چشم بزاريد :D

آخه يكي نيست به اين سايته بگه نصفه شبي چه وقت قايم موشك بازيه :wallbash:
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
دالي..... پيداتون كردم بچه ها :w42:
حالا نوبت شماست چشم بزاريد :D

آخه يكي نيست به اين سايته بگه نصفه شبي چه وقت قايم موشك بازيه :wallbash:

چه عجب، سلام
پس تو هم واسه خودت یه ماشین زمان گرفتی، فقط مراقب باش که بنزین سهمیه بندی شده ها. :D
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
ببخشید من تند تند پست میدم که شماها از انتظار خسته نشید!

خلاصه...جونم براتون بگه که...
نامادری میگه چی کار کردی با خودت که صورتت مثل ماه سفید شده؟؟ لبات مثل برگ گل شده؟؟موهات رنگ شبق شده؟دختر تمام داستان رو برای نامادریش تعریف کرد!!!
نامادریش هم به دختر خودش یه سقلمه ای می زنه و میگه فردا تو برو رو پشت بوم رختها رو جمع کن!!دختره تنبل هم بعداز کلی غرزدن و نق ونوق کردن قبول می کنه!!فرداش دختر نامادری نیاد رختها رو جمع کنه که دوباره باد میاد و رختها رو با خودش میبره
 

nasim khanom

عضو جدید
کاربر ممتاز
ارامش جون خلي باحاله ادامشم بگو... ما كلاس اول دبستان كه بوديم نمايش اين داستانو بازي كرديم :w42:
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام نسیم خوبی خوب مارو پیدا کردی
ارامش من امتیاز ندارم که تشکر کنم باشه طلبت
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
دختر تنبل بی ادب رفت ورفت تا رسید پیش پیرزن قصه ما!!ولی اصلا محل پیرزن نمی ذاره!!نه سلامی نه علیکی!!با لحن طلبکارانه ای میگه آدرس اون رودخونه ها و چشمه رو به من بده!!یالا زود باش تا کله پات نکردم:D (این رو خودم اضافه کردم)

خلاصه پیرزن هم میگه اااااااااااا!!اینجوریاست؟؟باشه پس!!برو تو فلان رود صورتت رو بشور!!و آدرس رودی رو میده که باید موهاش رو بشوره تا رنگ موهاش شکل رنگ شبق بشه!
بعد میگه برو اون رودخونه موهات رو بشور!!آب اون چشمه رو هم بمال به لبت!!خلاصه دختر اون کارا رو میکنه و خلاصه دیگه میشه یه پا عمو نوروز!!!!!!!!!!!:w15::w15::w15::w15:

مامانش هم وقتی اون رو میبینه کلی غش وضعف میکنه و اگه بخوایم دلمون خنک شه بگیم سکته ناقص زد گفت تو رختخواب!!دختره هم ترشید تا آخر عمرش تو اون خونه موند!!ولی دختره رو پسر پادشاه اومد گرفت!!:lol::lol::w25::w25:
آخرش رو خودم اضافه کردم!!حالا نتیجه چی گرفتید؟
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
ارامش جون خلي باحاله ادامشم بگو... ما كلاس اول دبستان كه بوديم نمايش اين داستانو بازي كرديم :w42:
اااا!!!پس الان لو می رم که همش رو از خودم تحریف کردم!!!:w15:
خب حالا تو اصلش رو بگو!!
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
این گمشده را دریابید.... کمک.........آرامش ...محسن جان...سینگل ...محمدصادق من گم شدم
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من از این داستان نتیجه می گیرم ادم باید نا مادری داشته باشه تا صورتش مثل ماه بشه
شوخی کردم ارامش من برعکس تو زود نتیجه می گیرم واقعا یاد بچگی افتادم من نوارش رو داشتم اسم دختره بود ستاره
 

nasim khanom

عضو جدید
کاربر ممتاز
اااا!!!پس الان لو می رم که همش رو از خودم تحریف کردم!!!:w15:
خب حالا تو اصلش رو بگو!!
همين بود كه گفتي ديگه :w20: (ارامش در گوشتو بيار ....نترس عزيزم من پشتتم ....اگرم از خودت دراورده باشي بازم من ميگم همينه :D)
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
چقدر سختم بود بچه ها!!!!کلی میگرنم بدتر شد!!

چقدر سخته تایپ!!
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
من از این داستان نتیجه می گیرم ادم باید نا مادری داشته باشه تا صورتش مثل ماه بشه
شوخی کردم ارامش من برعکس تو زود نتیجه می گیرم واقعا یاد بچگی افتادم من نوارش رو داشتم اسم دختره بود ستاره
بیا و خوبی کن!!:razz:
تو هم محسن به روت نیار من همشو غلط غولوط گفتم!!

برعکس تو !!خبه خبه!!!کم از خودت تعریف کن!:razz:
همين بود كه گفتي ديگه :w20: (ارامش در گوشتو بيار ....نترس عزيزم من پشتتم ....اگرم از خودت دراورده باشي بازم من ميگم همينه :D)
دستت درد نکنه!!مرسی!!دوست دارم!!:cry:
 

nasim khanom

عضو جدید
کاربر ممتاز
دستت درد نکنه نسیم شرمنده کردی
من که فرار نکردم تو ما رو گم کردی
خواهش ميكنم
حالا كه ديدي پيداتون كردم :D
حالا شما چشم بزاريد من برم قايم بشم ... بدويد ديگه :w42:
این گمشده را دریابید.... کمک.........آرامش ...محسن جان...سینگل ...محمدصادق من گم شدم
گلاب جون دستتو بده به منننننننننننننننننن
من از این داستان نتیجه می گیرم ادم باید نا مادری داشته باشه تا صورتش مثل ماه بشه
شوخی کردم ارامش من برعکس تو زود نتیجه می گیرم واقعا یاد بچگی افتادم من نوارش رو داشتم اسم دختره بود ستاره
اره محسن راست ميگه اسمش ستاره بود.... فكر كنم اسم اون دختره بدجنسه هم سايه بود :w20: درسته محسن؟
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
گلاب جان چطور گم شدی دیدی گفتم ارامش گلاب گم شده تو گفتی نه لا اقل یه پیام به گلاب میدادی میگفتی ما کجاییم
معلومه کاملا که چقدر رود نتیجه گیری میکنی!!ولی همش درست نیست!!!بیشتر دقت کن پسرم!!
 

Similar threads

بالا