mosafere danesh
عضو جدید
نه اینکه خانوما نمیشن .........داستانی رو عین واقعیت براتون تعریف میکنم
چند وقت پیش بود لب دریا دقیق لب دریا قدم میزدیم با دوستم یه دختر و پسر از فاصله دور رو به روی ما داشتن می اومدن
همینجور اومدن تا به ما نزدیک شدن دوستم کمی حالتش تغییر کرد تا اون خانوم و آقا رو دید به من گفت حامد این خانوم رو خوب نیگا کن
وقتی رد شدن یه چیز بهت میگم ولی خانومه هم به دوست من یه نیگاهی کرد و سرش انداخت پایین ...بعدش دوستم گفت این دختر تا همین دیشب
عاشق من بود و پشت تلفن اشک میریخت میبینی ...دوستم بهش اس داد چند تا چرت و پرت بهش فرستاد بعد اون چند دیقه بعد به دوستم پیام داد
خیلی بی ادبی ......دوستم که در قید نبود ..فقط به من میگفت اینقد به خانوما اعتماد نکن یه نمونه از وفا ...چون من خیلی خانوما رو قبول داشتم ..الان اینقد دارم میبینم
ولی من اگه جای دوستم بودم تحمل نمیکردم اون شب ...ولی خندیدما به دوستم گفتم خداییش
حلا بیا بگو با وفان
خوبه پس کاش داستان منو میشنیدی مطمئنم 100% دیگه اینو نمیگفتی