چرا صد سال تنهایی کتابی است که نوبل گرفت ؟! در این صورت من و دستنوشته هام دچار کم لطفی شده ایم ! جدا" برام سوال بزرگی است .وقتی کتاب رو خوندم به خودم نهیب می زدم الان می اد همون جایی که منتظرشی جایی که ارزش نوبل گرفتن رو داشته .همین طور پیش رفتم (خدا به من صبر بده ) نه بیفایده است دوست من .تو بصیرت نداری که ببینی تو به مارکز حسودیت می شه .
این غول حسادت وجودتو گرفته ... ولی نه . همش دری وری . از هر جا هرچیز . باورم نمی شد که این انتظار من بود از یک اثر جا افتاده در ایران .تمومش نکردم .فقط وقتم رو گرفت .
نیچه می گه " وای به حال خوانندگانی که از هر جای کتاب غارت می کنند" من اما می گم وای به حال نویسندگانی که به خورد ما یه چیزی می دهند که نگم بهتره .
دیگه داشتم تربیت خانودگی ام رو به باد می دادم .
اتفاقا" ترجمه خوبی هم داشت .
یه داستان صد ساله یه مزخرف اساسی است .من دوست دارم همه چیزی رو تصور کنم لحظه ها احساسات و خیالپردازی رو .حالا فکر کن یه بار این می میره اون یکی می آد همه شبیه هم همه عجیب احمق و وحشی و عاشق ... هر جایی از هر چیزی می گفتن .انسان هایی که نمی دونن یخ چیه ؟ بعد شورش می کنند جمهوری خواه و صلح پذیر با مبل و مان مجلل خانه و تلگراف .
خب آخه چه انتظاری دارید .پس مشکل از منه که یه پیرمرد مکزیکی رو درک نمی کنم و پیرمردهای نوبل رو .