برگرفته از برگ برگ خاطرات ناخدا ویکی .. (تیراژ چهارم : شهر آبی من میزد )

dzzv_13

مدیر مهندسی فناوری اطلاعات
مدیر تالار
تیتــر : ................................

شهر آبی من میزد




رخش نگاه سبز و آبی راهم
همچون بال زدن پرستوی خیالم
آرام و آرام پر میزد
میزد و میزد

ساعت شهری هم انگار تاب میزد
در راستای درک خودش از هستی
که این است خودت , خدای هستی
میزد چرخ بر دور خود , خود هستیش
میزد و میزد






تیراژ چهارم :


منتشر در آبی ترین روزها

در دست نوشته های من
Amir Hossein . Ez
 

dzzv_13

مدیر مهندسی فناوری اطلاعات
مدیر تالار

در این شعشعه ی پر کشیدن رنگ
و در این ایستادن زیبایی های سبز
رنگ آبیم در این جاده هم
باز آبی میزد
میزد و میزد

کوچه ای در شهر آبیم دم از غیر آبی میزد
میگشت در فراسوهای خیال جاده هایم
نه در آن دهکده که باشد غیر آبی
بخواند رنگی که آبی هم میزد
انگار که چین چین کوچه هایش
سکوت آبی رو هم میزد
میزد و میزد




درهای این خانهِ راه هستی
آبی بود
ولی غیر آبی هم میزد
که این تفسیر از نگاهش
همانند سازهای قدیمی دوست داشتنی
که این هست راز ما
دم از , باز هم آبی میزد
میزد و میزد





حال آینه , صندلی و گلهای بابونه
میخونن از صدای چکاوک ها
و یادم میزنن که
شهرم , خانه ام
چقدر قشنگ ترسیم میکنند
رزهای سرخ بر آینه دل آبیم
که به سان های و هوی بچگیم
آبی دلم بهتر از همه میزد بر ردای وجودم
میزد و میزد





 

dzzv_13

مدیر مهندسی فناوری اطلاعات
مدیر تالار

ملودی ساعت نگاهم
وای که میکشد رد پایش
بر ساز تن خسته ی منتظرم
وجود مه آلود حضورش
در این شهر آبی نگاهش
بر سر پله های همیشه بودنش
دم از با هم بودن دلهره هایش
حس نفس نفس زدن آبی رو فقط
میزد و میزد



سازها در این وادی زندگی
تق تق کوبیدن در رو فقط نگریسته
در خاری این روزهای سنگین آسمونی
رنگی بر بلندی آبی کشم
باز
نه تو در سرابم می ایستی و نه در نگاهم
فریاد رنگ بر لا به لای روزها
نه خود تاب موندن داره
نه به شوق میکشد
که این هست صدای شهر آبی من
میزد و میزد



حال
جورچین میکنم سنگ های آبیم را
از سنگهای ناباوری هایم
ترسیم ماهی ایی رو بر بال سنگها میشکم
به تفسیر این خیال
آبیم
حتی قرمز رو هم آبی میشکم
تا نقاشی های دلم پر بشه از
یک رنگی نگاه آدمایی که
نگاهشون میزند بر بام آسمون بی ابر
که آبی هست صدای سکوت رنگم
.
.
میزد و میزد



 

thamin

عضو جدید
کاربر ممتاز
عالی بود امیر حسین جان ، مثل همیشه اما نه این بار از همیشه بهتر:w30:
واسه آبی بودن نوشته هات;)
 

shila_kt

عضو جدید
کاربر ممتاز
امیرحسین اینارو خودت نوشتی؟؟؟؟
وااااااایییییییی خدایا محشره!
باورم نمیشه!
خیلی عالیه خیلی نمیدونم چی بگم...!
خواهشا هروقت چیزی نوشتی منو خبر کن.... دلباخته ی آبیه احساست شدم!
:redface:
 

F.H

عضو جدید
یه جوریه
ازون متناس که باید تفسیرشم پاش باشه
مگر اینکه نظر نویسنده این باشه که هرکس تفسیر خودشو داشته باشه
یه جورایی مبهمه
 

negin jo0on

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کوچه ای در شهر آبیم دم از غیر آبی میزد
دم کوچهه گررررم:دی
 

pari khano0m

عضو جدید
کاربر ممتاز
آبی خیالت ، ساز بی رنگ کوچه های خسته این شهر رو رنگ میزنه

ساز آبی کوچه های به گل نشسته تیک تیک نفس آبی دلت رو فریاد میزنه


پ.ن: همینجوری اومد اگه فهمیدی چی گفتم واسه منم ترجمش کن امیرحسین جان :D

خیلی قشنگ نوشتی ممنون :gol:
 

masib

عضو جدید
کاربر ممتاز
بسیار زیبا بود امیرحسین جان...:gol:
تشکرام بیاد حتما تشکر میزنم ببخشید:redface:
 

I2ose

عضو جدید


614.jpg

" همانند سازهای قدیمی دوست داشتنی
که این هست راز ما
دم از , باز هم آبی میزد

که به سان های و هوی بچگیم
آبی دلم بهتر از همه میزد بر ردای وجودم

حتی قرمز رو هم آبی میشکم
تا نقاشی های دلم پر بشه از
یک رنگی نگاه آدمایی که
نگاهشون میزند بر بام آسمون بی ابر
که آبی هست صدای سکوت رنگم..."


دلخوشم با غزلی

جمله ی کوتاهی
یا به شعر نابی...
صحبت اهل دلی
فارغ از همهمه ی دنیایی...



زیبا بود و روشن!
گل(بنفشابی!)
 

پیوست ها

  • 8581_n44utSBT.jpg
    8581_n44utSBT.jpg
    14 کیلوبایت · بازدیدها: 0
آخرین ویرایش:

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
درود...بسیار زیبا و با احساس ، دستت گل امیر حسینِ عزیز:gol:
 

smooth criminal

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خیلی مرسی!
من صبر کردم تشکر داشته باشم بعدا بیام، واسه همین دیر شد... :redface:
 

R-Quantum

عضو جدید
کاربر ممتاز
به به بازم مثل همیشه قشنگ و زیبا. عالی بود امیرحسین جان
 
بالا