تیتــر : ................................
شهر آبی من میزد
رخش نگاه سبز و آبی راهم
همچون بال زدن پرستوی خیالم
آرام و آرام پر میزد
میزد و میزد
ساعت شهری هم انگار تاب میزد
در راستای درک خودش از هستی
که این است خودت , خدای هستی
میزد چرخ بر دور خود , خود هستیش
میزد و میزد
شهر آبی من میزد
رخش نگاه سبز و آبی راهم
همچون بال زدن پرستوی خیالم
آرام و آرام پر میزد
میزد و میزد
ساعت شهری هم انگار تاب میزد
در راستای درک خودش از هستی
که این است خودت , خدای هستی
میزد چرخ بر دور خود , خود هستیش
میزد و میزد

در دست نوشته های من
Amir Hossein . Ez