برگرفته از برگ برگ خاطرات ناخدا ویکی .. (تیراژ پنجم : من , تو , خدای هستی )

dzzv_13

مدیر مهندسی فناوری اطلاعات
مدیر تالار
دنیام رو در این صدای سکوت ثانیه ها
در این بلندی واژه های دیگران
در این هق هق هفته های ماندگار
به لمس خیال اینکه
قصه های با تو بودن رو
به گرمی دستهای که روزی خواهد بود
می فشارم ..

که من و سکوت زمان
در این حرکت عقربه ها

مینازیمـــــ

که تویی شروع اولین ثانیه از ما

و منتظر ..




 

dzzv_13

مدیر مهندسی فناوری اطلاعات
مدیر تالار
من هنوز مثل تک درخت خاطره ها
در اون بلندی غرور سایه ها
محو تماشای
این , رویای آسمان آبی
این , ابرهای با هم بودن
میشـــم
و
میکشم به سرای خیالت
که تازگی مهر بودنت
جادوانه حضوریست
سنگینتر از من
که تک درختیست , تنهااا ..





 
آخرین ویرایش:

dzzv_13

مدیر مهندسی فناوری اطلاعات
مدیر تالار
من و ماه آسمونی

درس ترسیم بودن رو گهگاه میکشیم
باورمون رو داد میزنیم در خودمون

و این پنجره که دریچه ما هست رو
به تکیه زدن صندلی چوبی
و به کشیدن طرحی از نگاهتون
جواب میدیم ..

جوابی برای خودمون از تنهایی
که این من و ماه آسمون تنهایی
تنها همزاد خستگی های همیم
برای روزهایی که من از تو
و ماه از ستاره اش
فقط ترسیمی از بودنتون رو
میکشیـــم






 
آخرین ویرایش:

dzzv_13

مدیر مهندسی فناوری اطلاعات
مدیر تالار
روزهای خسته در پس پنجره
در نابودی رخ تو از من
میــزد
نه تو این , رنگ دلهایـــی ..
نه تو این , ساز تنهایی پشت پنجرهایــی ..

تو فقط , حس
هااااااااااااااااااا
کردن پشت پنجره ایی
که وقتی پنجره دلم سرد هست
نقش میبندی روش
اینکه
تو , گرمای وجودم
بر تمام پنجره های سردمی







 
آخرین ویرایش:

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من هنوز مثل تک درخت خاطره ها
در اون بلندی غرور سایه ها
محو تماشای
این , رویای آسمان آبی
این , ابرهای با هم بودن
میشـــم
و
میکشم به سرای خیالت
که تازگی مهر بودنت
جادوانه حضوریست
سنگینتر از من
که تک درختیست , تنهااا ..







;):gol::gol:
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزهای خسته در پس پنجره
در نابودی رخ تو از من
میــزد
نه تو این , رنگ دلهایـــی ..
نه تو این , ساز تنهایی پشت پنجرهایــی ..

تو فقط , حس
هااااااااااااااااااا
کردن پشت پنجره ایی
که وقتی پنجره دلم سرد هست
نقش میبندی روش
اینکه
تو , گرمای وجودم
بر تمام پنجره های سردمی








لايكككككككككككككككك;)
 

Y..or..Z

همکار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
سلام
راستش من تاپیکهای ناخدا رو دنبال میکنم خیلی جالب هستن و خیلیاز تاپیکهای دیگه
اما متاسفانه ما عادت کردیم به جای تشکر زدن یه گل یا چیزه دیگه ای رو بذاریم واسه تشکر
و اینجوری میشه که تاپیک از روند اصلی خوودش خارج میشه به نظرم بهتر هستش این تاپیک ها واسه خود استارتر بمونه که اگه لازمبود بهش مطالبی رو اضافه کنه یا اگه استارتر راضی باشه دوستان هم مطالبی از خودشونبا همون موضوع بذارن
منظورم کسه خاصی نیست فقط امیدوارم حداقل تاپیکهای از این دست از این دست پستها مصون بمونن تا وقتی تو لیست اشترکها میبینیشون مطمئن باشی یه مطلب بکر و جالب در انتظارته تا بری و بخونیش و از حسی که بهت میده لذت ببری
:gol:
 

dzzv_13

مدیر مهندسی فناوری اطلاعات
مدیر تالار
از
الان این یعنی چی؟؟؟

هیچی ..

سلام
راستش من تاپیکهای ناخدا رو دنبال میکنم خیلی جالب هستن و خیلیاز تاپیکهای دیگه
اما متاسفانه ما عادت کردیم به جای تشکر زدن یه گل یا چیزه دیگه ای رو بذاریم واسه تشکر
و اینجوری میشه که تاپیک از روند اصلی خوودش خارج میشه به نظرم بهتر هستش این تاپیک ها واسه خود استارتر بمونه که اگه لازمبود بهش مطالبی رو اضافه کنه یا اگه استارتر راضی باشه دوستان هم مطالبی از خودشونبا همون موضوع بذارن
منظورم کسه خاصی نیست فقط امیدوارم حداقل تاپیکهای از این دست از این دست پستها مصون بمونن تا وقتی تو لیست اشترکها میبینیشون مطمئن باشی یه مطلب بکر و جالب در انتظارته تا بری و بخونیش و از حسی که بهت میده لذت ببری
:gol:

سلام
ممنون دوست عزیز
حرف شما درسته
من سری زدم .. و قبلش 4 سری دیگه اینطوری تاپیک که همه دست نوشته های خودم بود رو گذاشتم
دوست دارم نظرات دوستان رو بیشتر بدونم .. یا اینکه اونها هم نوشته ایی از خودشون دارن بزارن

ما کنار همیم که همو تکمیل کنیم .. غیر اینه !!

ممنونم بخاطر حضورت و نظرت :gol:
 

saba jo00on

عضو جدید
کاربر ممتاز
.
.
.
.


و

بدرود ناخدا
بدورد ای زُل زده ی شبهای من
بدورد که آسمانت
به تمنای حضورت
رخ هستی را بنا مینهد

بدورد .. بدورد

ناخدا ویکی



فاصله ها گریزی از خاطره هاست
و خاطره ها در تب و تاب آروزهاست


(نوشته خودم)

 

Ir. A. P

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
خیلی قشنگ بودن :gol::gol::gol:
کاش خودتون هم میخوندینشون میذاشتین اینجا.
دلم میخواد اینا رو با صدای خود ناخدا بشنوم:smile:
 

Y..or..Z

همکار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
از

هیچی ..



سلام
ممنون دوست عزیز
حرف شما درسته
من سری زدم .. و قبلش 4 سری دیگه اینطوری تاپیک که همه دست نوشته های خودم بود رو گذاشتم
دوست دارم نظرات دوستان رو بیشتر بدونم .. یا اینکه اونها هم نوشته ایی از خودشون دارن بزارن

ما کنار همیم که همو تکمیل کنیم .. غیر اینه !!

ممنونم بخاطر حضورت و نظرت :gol:
سلام دوست عزیز
خوب من منظورم این نبود که نظر ندن و حرف شما رو کاملا" قبول دارم
اما به جای گل گذاشتن حداقل میشه چند جمله در مورد پستهای شما و حسی که موقعیه خوندن بهشون دست میده بنویسن
ولی در هر صورت با بت همه تاپیک هات ممنون من همه تاپیک هاتو دیدم
سلام
خیلی قشنگ بودن :gol::gol::gol:
کاش خودتون هم میخوندینشون میذاشتین اینجا.
دلم میخواد اینا رو با صدای خود ناخدا بشنوم:smile:
منم با نظر ایشون موافقم
پیشنهاده عالیه
 

miss.x0000

عضو جدید
اون کشتی خیلی قشنگ بود..................... دلم می خواست تو اون کشتی بودم........................... مطلبی که نوشتیو باید با حسه خودت خوند که جالب به نظر برسه
 

Y..or..Z

همکار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
و ناخدا عاشق دختری در یک کشتی عبوری میشود !
و تنها به فانوسی دل خوش کرده است که در امتداد مه سو سو میکند ...
و ناخدا را به سوی خود فرامی خواندتا در اولین ثانیه های را با او شروع کند
و انتظار را از چشمان خسته ناخدا برهاند:D
 

Hosse!N_206

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
و ناخدا را به سوی خود فرامی خواندتا در اولین ثانیه های را با او شروع کند
و انتظار را از چشمان خسته ناخدا برهاند:D

و ناخدا دستور میدهد که ملوان کشتی را بسمت کشتی مذکور هدایت کند .... :|
 

Y..or..Z

همکار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
و ناخدا عاشق دختری در یک کشتی عبوری میشود !
و تنها به فانوسی دل خوش کرده است که در امتداد مه سو سو میکند ...

و ناخدا را به سوی خود فرامی خواندتا در اولین ثانیه های را با او شروع کند
و انتظار را از چشمان خسته ناخدا برهاند:D

و ناخدا دستور میدهد که ملوان کشتی را بسمت کشتی مذکور هدایت کند .... :|
دستهایش را به گرمی بفشارد
و گرمی دستانش را در خود حس کند
سکوت چند ساله را شکسته
از حس با هم بودنشان بگوید
تک درختش به بار بنشیند و میوه دهد:D
تنهایی را به گوشه ای رهانیده
و حضور گرم بودنش را جاودانه حس کند
 

dzzv_13

مدیر مهندسی فناوری اطلاعات
مدیر تالار
ممنون از همه عزیزان :gol::gol:

سلام
خیلی قشنگ بودن :gol::gol::gol:
کاش خودتون هم میخوندینشون میذاشتین اینجا.
دلم میخواد اینا رو با صدای خود ناخدا بشنوم:smile:

سلام
ممنون
ایده ی خیلی خوبی هست که خودم هم از قبل بفکرش بودم
ولی صدام خوب نیست:D
 

Y..or..Z

همکار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
و ناخدا عاشق دختری در یک کشتی عبوری میشود !
و تنها به فانوسی دل خوش کرده است که در امتداد مه سو سو میکند ...

و ناخدا را به سوی خود فرامی خواندتا در اولین ثانیه های را با او شروع کند
و انتظار را از چشمان خسته ناخدا برهاند:D

و ناخدا دستور میدهد که ملوان کشتی را بسمت کشتی مذکور هدایت کند .... :|

دستهایش را به گرمی بفشارد
و گرمی دستانش را در خود حس کند
سکوت چند ساله را شکسته
از حس با هم بودنشان بگوید
تک درختش به بار بنشیند و میوه دهد:D
تنهایی را به گوشه ای رهانیده
و حضور گرم بودنش را جاودانه حس کند
تک درخت ارزوهایش جنگلی پر باز شود
و تنهایش به کنج عزلت رمیده و جامه اش(تنهایی)از تن وی(امیر) برکنده و جایش را به یار مهربان دهد:d
و پنجره ی آرزوها به روش باز بشه
و ترسیمی از دوست رو در پس رویاهاش بکشه
تا روزها رو با آرزوی دیدنش در پشت پنجره بگذرونه
و از دیدن رخ یار از پس شیشه های لک گرفته لذت ببره:d
 

saba jo00on

عضو جدید
کاربر ممتاز
تک درخت ارزوهایش جنگلی پر باز شود
و تنهایش به کنج عزلت رمیده و جامه اش(تنهایی)از تن وی(امیر) برکنده و جایش را به یار مهربان دهد:d
و پنجره ی آرزوها به روش باز بشه
و ترسیمی از دوست رو در پس رویاهاش بکشه
تا روزها رو با آرزوی دیدنش در پشت پنجره بگذرونه
و از دیدن رخ یار از پس شیشه های لک گرفته لذت ببره:d

همانا من چه بدونم چه لزومی داره شیشه لک زده باشه ؟؟

رخ یار و دل بیمار و ناخدای بی قرار و کشتی روی آب
از آن روز نامه های عاشقانه بنوشت و در بطری انداخت تا شاید جریان آب بطری ها را بدست عشق برساند و شیشه ها پاک شود:D
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
من هنوز مثل تک درخت خاطره ها
در اون بلندی غرور سایه ها
محو تماشای
این , رویای آسمان آبی
این , ابرهای با هم بودن
میشـــم
و
میکشم به سرای خیالت
که تازگی مهر بودنت
جادوانه حضوریست
سنگینتر از من
که تک درختیست , تنهااا ..







لایک;)
بسیار عالی دوست من
 
بالا