ایا به فرگشت(تکامل) اعتقاد دارید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ایا به فرگشت(تکامل) اعتقاد دارید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  • اعتقاد ندارم ولی در صورت وجود با مذهب در تناقض نیست

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    33

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
اتفاقا خیلی خوب هست.
چون خودم باهاش در پ خ بحث داشتم و این ادامه همون بحث بود و خودم دعوتش کردم به این تاپیک.
در ضمن تنها معتقد به خدای ادیان ابراهیمی که قبول کرد که انسان و شامپانزه از نسل برابر هست ایشون بودند.اینجور موقع ها هست که یک تحصیلکرده بدرد میخوره.

در ضمن اگر در یک بحث علمی یک مطلب علمی و یا نظر یک دانشمند یا یک کتاب علمی اورده میشه.اسمش کپی پست نیست.

در ضمن یک سوال دارم.الان که یک با سواد این مطلب را گفته و تکامل را رد نکرده و قبول کرده تکامل تمام موجودات و انسان را از حیاط اولیه .
الان شما قبول کردی؟؟؟؟؟؟
یعنی الان اعتقادت چیه؟
ایا قبول داری که ما و شامپانزه ها از یک نسل هستیم یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خواهش میکنم جواب من را بدید.
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
این اشکالات رو من نمیگیرم دانشمندا این روبیان کردن

من چند بار باید بگم که اعتقاد دارم از نظر من یه چیز غیر قابل انکاره

نظر مسلمانان در جای خود محترم من به آن موضوع کاری ندارم

ولی اعتقاد به تکامل نمیتونه زمینه عدم وجود خدا باشه ،میدونین چرا دانشمندا وجود خدا رو انکار میکنن چون مسیحیت که یه زمانی من به آن معتقد بودم چون دین پدریم بود گفته خدا با حضرت یعقوب کشتب گرفته یا این که علم به طور کلی منع شده البته میگن تحریف شده من هم قبول دارم و تعصب خاصی هم ندارم ،مطمئنا یه همچین دینی با علم تناقض چیدا میکنه،یکی خود من

عزیز من قران الان در دسترس همه هست و فکر نمیکنم دانشمندان به ان دسترس نداشته باشند.
در ضمن همچنین چیز های غیر علمی هم در قران وجود داره.
نمونه ان داستان یونس و نهنگ .
البته فردا به طور کامل جواب پستهایت را میدم.فعلا برم بخوابم
 

pooneh12345

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمی دونم چرا می گید با دین در تضاد هست این مسئله
ما تو کلاس فکر کنم اندیشه اسلامی 2 بود که با استادمون که اتفاقا آخوند بشدت سختگیری هست درموردش بحث کردیم و اون هم دقیقا توضیح داد و گفت علم هیچ ضرری به دین وارد نمی کنه و این موضوع میتونه صحت داشته باشه
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
عزیز من قران الان در دسترس همه هست و فکر نمیکنم دانشمندان به ان دسترس نداشته باشند.
در ضمن همچنین چیز های غیر علمی هم در قران وجود داره.
نمونه ان داستان یونس و نهنگ .
البته فردا به طور کامل جواب پستهایت را میدم.فعلا برم بخوابم

زيستن در شکم ماهی
سوره صافات آيه ١٣٩ تا ١۴۵
وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ؛ فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ؛فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنْ الْمُدْحَضِينَ؛ إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ ؛ فَلَوْلَا أَنَّهُ آَانَ مِنْ
الْمُسَبِّحِينَ؛ لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ؛ فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاء وَهُوَ سَقِيمٌ.
و يونس از پيامبران بود؛ ماهی ببلعيدش و او در خور سرزنش بود؛قرعه زدند و او در قرعه مغلوب شد؛چون به آن کشتی
پر از مردم گريخت ، پس اگر نه از تسبيح گويان می بود، تا روز قيامت در شکم ماهی می ماند،پس او را که بيمار بود به
خشکی افکنديم.
از آرواره های ماهی و نهنگ و اسيد معده ماهی و تمامی ساير مسائل که بگذريم معلوم نيست حضرت يونس در اين مدت
چگونه زير آب تنفس ميکرده است. براستی که اين داستانها را تنها انسانهايی که کودکانه فکر ميکنند، يا اساساً جرات فکر
کردن در مورد مسائل دينی را ندارند ميتوانند باور کنند، پدر ژپتو نيز در افسانه پينوکيو همچون يونس به دهان نهنگ ميرود
و در آنجا مدتی زندگی ميکند، تا اينکه خود پينوکيو نيز به پدر وی ميپيوندد، و سپس هردو باهم از بدن نهنگ خارج
ميشوند، البته حتی کودکان نيز به اين داستانها اعتقاد پيدا نميکنند، عجيب است که يک ميليارد مسلمان چگونه ميتوانند اين
ماجرا را باور کنند. به راستی بايد از کار آدميزاد در شگفت بود که در همه چيز دست به موشکافی و کنکاش و تفکر و شک
و تحقيق ميزند، اما در مسائل دينی، کودکانه ترين خرافات را نجويده قورت ميدهد و برايش آدم ميکشد و جان ميدهد.


آیا باز هم به زیستن در شکم ماهی اعتقاد دارید ؟ لطفا نظر بدید؟
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب می دونی چیه کاپلو جان... بحث دین که میاد وسط ، فقط منطق و تجربه نیست... ماوراءالطبیعه هم پاش به بحث باز می شه... اگه نه چطور یه دیندار می تونه بعضی معجزه ها رو قبول کنه؟؟؟ مثل اون معجزه ی مسیح که تو کتاب ابتداییمون بود پرنده ای از گل ساخت و بعد پرنده زنده شد...
می دونی... کسی که به خدایی اعتقاد داره که قدرت مطلقه.... خدایی که می تونه از هیچ، همه چیز بوجود بیاره، پس می تونه تو شکم ماهی یه آدمو زنده نگه داره... تو نمی تونی به کسی که معتقد به چنین خدایی هست بگی این حرف دروغه چون خلاف علوم تجربیه.. برای اون علوم تجربی کافی نیست...
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
از همان ابتدا افراد سعی داشتند ادعاهایی بر ضد تکامل وارد کنند که بار ها سوال پرسیده و جواب قانع کننده داده شده.ولی باز هم میبینیم که این سوال ها پرسیده میشه.
من اینجا بخضی از ادعاهای مطرح شده و پاسخ ان را که دانشمندان دادند را قرار میدم .
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
ادعا : بر اساس اصول ترموديناميک، سيستمها با گذشت زمان بينظ متر ميشوند. بنابراين سلو لها نميتوانند
از مواد بيجان به وجود آمده باشند و جانداراني به اين پيشرفتي توليد شوند


اين ادعا نيز از اساس اشتباه است،
چراکه قوانين ترموديناميک دربارة سيستمهاي بسته که هيچ تبادل انرژي با محيط اطراف خود ندارند، صدق
ميکند در حالي که سيارة زمين سيستم انرژي بسته اي ندارد و هر لحظه انرژي زيادي از خورشيد به زمين ارسال
ميشود و اگر روزي اين انرژي قطع شود، حيات نيز در کرة زمين نابود خواهد شد.
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
2:

گروه ديگر مخالفان تلاش ميکنند با طرح ادعاهاي عجيب، نظرية فرگشت را باطل اعلام کرده و با طرح ادعاهاي
عجيب نزد مردم عامي چنين القاء کنند که نظرية داروين يک دروغ بزرگ و طرح استعمارگر پير بريتانيا براي بي ايمان
کردن مردم است و به خيال خود با اين ادعاها بتوانند از عقايد ديني مردم محافظت کنند. اين قبيل افراد با نشان دادن
تصاوير برخي حيوانات مانند ماهيها، لا کپشتها و حشراتي که به دليل داشتن همزيستي زياد با تغييرات محيط
طبيعي، فرگشت کمتري طي ميليونها سال اخير يافت هاند، ادعا ميکنند که اين موارد در تناقض با نظرية فرگشت
است. آنها همچنين باارائة تعدادي اسامي مجهول چنين القاء م يکنند که بسياري از دانشمندان هنوز نظرية فرگشت را
نپذيرفته اند و نسبت به آن مشکوک هستند، در حالي که واقعيت کاملاً برعکس است. در تمام کشورهاي دنيا و اکثر

دانشگا ههاي معتبر جهان، نظريه فرگشت توسط جامعة علمي پذيرفته شده است و هر روز با پيشرفت فنآوري، دلايل
و مدارک جديدي در صحت اعتبار اين نظريه ارائه ميشود. اين گروه همچنين ادعاهاي عجيبي نيز مطرح م يکنند.
براي مثال ميگويند چرا با وجود ميليونها سال زندگي موجودات، امروز در هر گوشة زمين فسيلهاي جانوران
قديمي يافت نميشود؟ سپس چنين نتيجه گيري ميکنند که فرگشت وجود ندارد! اين افراد نميدانند و يا ميخواهند
اين حقيقت را کتمان کنند که براي تشکيل يک فسيل، شرايط بسيار استثنايي )در حد يک در چند ميليون مورد( بايد
روي دهد. اينکه جسد حيوان يا گياه پس از مرگ فوراً با تود هاي از خاک مرده )مانند گرد و غبار آتشفشاني يا شنهاي
نمکزار( پوشيده شود، موجودات ديگر مانند باکتريها نتوانند به سرعت جسد را تجزيه کنند، سپس ميليونها سال با
همين شرايط طي شود و در اين مدت فشار لايه هاي بالايي چنان باشد که هم جسد له نشود و هم به مرور با ورود
قطرات آب لايه هاي بالايي، استخوا نها و بخشهاي سخت جسد با املاح سنگي محلول در قطرات آب جايگزين
شود و د هها عامل ديگر در تشکيل فسيل دخيل هستند. تازه پس از آن احتمال کشف هر فسيل نيز در حد يک
در چند ميليون است، چراکه اغلب فسيلها در لايه هاي مياني صخره ها مخفي مانده اند و تاکنون بخت و اقبال با
دانشمندان همراه بوده است که تعدادي از آنها در نتيجة فرسايش تدريجي لايه هايي بالايي و آن هم به طور اتفاقي
کشف شده اند و تاکنون هيچ گروهي حاضر نشده است يک صخره يا کوه عظيم را با مته هاي گرانقيمت برش دهد
تا شايد به احتمال يک در چند ميليون به فسيل دست يابد! گذشته از اين، اگر به فرض محال، فسيلي هم از دوران
قديم يافت نميشد، نظرية فرگشت جانداران همچنان به قوت خود باقي بود، زيرا دلايل و مدارک علمي ديگر چنان
قوي و مستدل هستند که بدون آنها نيز فرگشت قابل اثبات است.
بنيا نگذاران و حاميان فرگشت آنچنان به اين نظريه ايمان دارند که ادعا کرده اند اگر يک مورد )دقت کنيد : اگر
و تنها اگر يک مورد( نقض براي نظرية فرگشت ثابت شود، حاضرند کل آن را کنار بگذارند و حتي به ثابت کنندة
آن جايزة نوبل هم اهداء شود ! طي 150 سال اخير بسياري از منتقدان و مخالفان تلاش کردند مواردي براي نقض
اين نظريه بيابند، اماعلاوه بر اينکه هيچ موفقيتي کسب نکردند، بلکه در چند سال اخير با پيشرفتهاي حيرت انگيز
علوم فيزيک، شيمي و ژنتيک چنان دلايل محکمي در اثبات اين نظريه به دست آمده است که ديگر جاي هيچ
شک و شُبه هاي براي دانشمندان و محققان باقي نگذاشته است و به همين دليل گروه مخالفان به ناچار تلا شهاي
خود را معطوف به افراد عامي و ناآگاه کرده اند و سعي ميکنند با فرار به جلو از شکست و اعتراف به قبول اين نظريه
بپرهيزند! ما در ادامه برخي سوالات و شبهات مطرح شده توسط اين گروه را پاسخ خواهيم داد تا خوانندگان محترم
با عقايد آنها بيشتر آشنا شوند.
__________________
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
3


ادعا : با محاسبات رياضي ميتوان دريافت که تشکيل تصادفي يک ملکول ساده در حد بسيار کم )نزديک به
صفر( است، پس امکان ندارد اولين سلولها خودبه خود پديد آمده باشند !


گرچه بخش اول ادعا درست است، ولي
نتيجه گيري آن اشتباه ميباشد. در زمان داروين نيز ادعاهاي اين چنيني وجود داشت. منکرين نظرية فرگشت ابتدا
ادعاي پيشرفته بودن چشم موجودات و مغايرت آن با نظرية فرگشت را مطرح کردند، ولي وقتي با دلايل منطقي
و شواهد زنده روبرو شدند، ادعاهاي نامربوط ديگري ارائه کردند. براي مثال يکي از مخالفان ادعا م يکرد که اگر ما
يک ساعت جيبي دقيق در بيابان پيدا کنيم، حتماً همه اذعان ميکنند که اين ساعت يک سازنده اي داشته است،
ولي نظرية فرگشت ادعا م يکند که موجودات و جهان خودبه خود به وجود آمد ه اند. پاسخ داروين و ياران او به اين ادعا
اين بود که نظرية فرگشت هيچگاه وجود آفريننده يا قدرت برتر در به وجود آوردن سيارات و جهان را نقض نميکند،
بلکه اين نظريه فقط چگونگي پيدايش موجودات بر روي سيارة زمين را توضيح ميدهد.
ثانياً اينکه احتمال به وجود آمدن يک سلول بسيار پايين است، دليلي بر به وجود نيامدن آن نيست. براي مثال
اگر شما جعبه اي حاوي يک ميليون کارت با شمار ه هاي يک تا يک ميليون را داشته باشيد و بخواهيد يک کارت
از ميان آنها انتخاب کنيد، در آن صورت احتمال بيرون آمدن هر شماره 1000000 / 1 خواهد بود. حال اگر شما
دست ببريد و يک کارت ) مثلاً با شمارة 468.238 ( بيرون بياوريد، با آنکه احتمال بيرون آمدن اين کارت بسيار
پايين بود، ولي به هر حال غيرممکن هم نبوده است ! پس به ياد داشته باشيد که کم بودن احتمال رُخ دادن يک
رويداد، دليلي بر غيرممکن بودن آن نيست. همين سيارة زمين ما اگر کرة ماه را نداشت، اگر در فاصلة کنوني با
خورشيد نبود، اگر قطر آن کمي بزر گتر يا کوچکتر ميبود و ميليو نها اما و اگر ديگر؛ آن وقت حيات بر روي
زمين شکل نميگرفت، ولي به هر حال اين شرايط روي ندادند و ما امروز شاهد وجود حيات در سيارة خود هستيم
در حالي که ميليو نها و ميلياردها سيارة ديگر در کهکشانها و تعدادي هم در منظومة شمسي ما وجود دارند که
شرايط آنها مثل زمين نبود و به همين دليل حياتي هم در آنها شکل نگرفته است.
در ضمن همچنان که در ابتداي فصل دوم گفتيم سلو لها به همين سادگي هم پديد نيامدند، بلکه بيش از دو
هزار ميليون سال )دو ميليارد سال( طول کشيد تا نخستين سلو لها بر سطح سيارة زمين ظاهر شوند. در اين مدت که
زمان بسيار طولاني بود، ميلياردها بار سلو لهاي ناقص ساخته شدند، از بين رفتند و بازمانده ها فرگشت يافتند تا در
نهايت به صورت سلولي فعال درآيند. گرچه اين روال در انتخاب طبيعي زمان بسيار زيادي طول کشيد، ولي امروزه
دانشمندان ژنتيک پس از چند سال پژوهش موفق شد ه اند با ساختن يک رشتة سادة dna و وارد کردن آن به يک
باکتري فاقد کروموزوم، نخستين جاندار مصنوعي را توليد کنند. اين موضوع نشان ميدهد که انسا نها ميتوانند کار

طبيعت را در زماني بسيار کوتا هتر انجام دهند و ما احتمالاً تا چند سال آينده بايد شاهد خبرهاي شگفت انگيزي از
ساخت جانداران جديد باشيم. يکي ديگر از ادعاهاي خلاف واقع مخالفان اين است که سعي دارند ذهن مردم را
با مثا لهاي نامربوط گمراه کنند؛ براي مثال آنها ادعا ميکنند که اساس نظريه فرگشت دربارة پيدايش انسانهاي
تکامل يافته و هوشمند شبيه اين است که ناگهان طوفاني به پا خواسته و آهن پاره ها را به هم کوبيده و در اين ميان
هواپيمايي مدرن پديد آمده است! اين گروه سعي ميکنند با سفسطه بازي افراد عامي را گمراه کنند، چراکه نظرية
فرگشت هيچگاه چنين ادعايي يا حتي شبيه اين را نيز نداشته است. اين مدعيان دو فاکتور مهم زمان )در حد هزاران
ميليون سال( و نيز اصل انتخاب طبيعي را که اساس نظرية فرگشت است، در نظر نميگيرند.
__________________
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
ادعا : داروين در اواخر عمر خود به اشتباه بودن نظري هاش پي برد و توبه کرد

اين ادعا کاملاً دروغ و بي اساس
است. داروين تا پايان عمرش بر نظرية خود پافشاري ميکرد. او به وجود آفريننده يا علت پيدايش جهان اعتقاد
داشت، ولي از آنجا که يافته هاي او در تناقض با برخي نوشت ههاي کتاب عهد عتيق)تورات( و عهد جديد )انجيل(
بود و توجيه ها و تفسيرهاي کشيشان را نيز دربارة فلسفه و نحوة آفرينش قبول نداشت، به مرور از کليسا فاصله
گرفت و خود را ندانم گرا ناميد. با اين حال او هيچ گاه علناً به مجادله با کشيشان نپرداخت.
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
ادعا : بيشتر جهشهاي ژنتيکي مضر و کشنده هستند و به همين دليل امکان ندارد موجودات بر اثر جهشهاي
پياپي به اين پيشرفت رسيده باشند !


بله، درست است که بيشتر جهشها مفيد نيستند، اما به ياد داشته باشيد
که اغلب موجوداتي که با جهشهاي مضر مواجه ميشوند، يا اصولا به دنيا نميآيند و يا مدت کوتاهي پس از تولد
به علل مختلف ميميرند و نميتوانند جهش خود را به نسل بعد منتقل کنند. حتماً ميدانيد که هر موجود ميتواند
به تعداد زيادي از نسل خود صاحب فرزند شود. مثلاً هر قورباغه صدها هزار تخم ميگذارد، ولي تنها چند نوزاد آن
که صاحب جهشهاي مفيد هستند، زنده ميمانند. چند نوزاد از ميان صدها هزار شايد تعداد کمي باشد، ولي اگر
زمان طولاني ميليونها سال را در نظر بگيريم، با رشد تصاعدي نسلها ميبايست تاکنون همة کرة زمين مملو از
قورباغ هها ميشدند، اما محدوديت منابع غذايي و عوامل طبيعي مانع ازياد نسل موجودات شده است.
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
ادعا : بقاياي فسيلهاي کشف شده نشان دهندة حلقه هاي مياني گمشدة بسياري است، پس نظرية فرگشت
تدريجي بي اساس است !


پيشتر نيز گفتيم که طبيعت در فکر ساختن فسيل نبود تا انسا نهاي امروزي با
ديدن آنها به ياد فرگشت بيفتند. طبيعت کار خود را ميکند و اين از خو ش شانسي ما است که توانسته ايم برخي از
موجودات فسيل شده را پيدا کنيم و از آنها براي فهم چگونگي پيدايش و فرگشت موجودات استفاده کنيم. در ضمن
ادعاي اينکه فسيلهاي مياني تاکنون کشف نشده اند نيز غلط است، زيرا تاکنون هزاران فسيل از اين موجودات
مانند دايناسور پرندة آرکئوپتريکس، خزندگان نخستين، اجداد پستانداران و نيز انساننماها يافت شده اند که خود به
نوعي حلقة مياني فرگشت جانداران و از جمله انسا نها محسوب ميشوند.
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
ادعا : بر اساس نظريه فرگشت، انسانها و شامپانزه ها از يک ريشة مشترک بوده اند، ولي امروزه تفاو تهاي فاحشي
ميان ما و آنها وجود دارد. شامپانزه ها تکامل نيافتند و هنوز هم روي درخت زندگي ميکنند، در حالي که انسانها
به چنان پيشرفتي رسيده اند که ميتواند به کرة ماه هم سفر کند. اين موضوع با نظرية فرگشت، تناقض اساسي
دارد



در مورد بخش اول ادعا، پيشتر نيز خاطر نشان ساختيم که در نظرية فرگشت و انتخاب طبيعي چيزي به نام
تکامل وجود ندارد و انسا نها نيز تکامل يافته ترين و يا پيشرفته ترين جانداران زمين نيستند. نوع انسان تنها به لطف
جهشهايي که ناخودآگاه و براي حفظ نسل خود طي چند ميليون سال اخير برخوردار شده است، امروزه از نظر مغز
و هوش از ديگر جانداران برتري يافته و به لطف همين هوش برتر توانسته است تمام نقاط ضعف خود را بپوشاند.
براي مثال انسان در مقايسه با عقاب هم ديد چشمي ضعيفتري دارد و هم نميتواند پرواز کند، در مقايسه با ميمون
نميتواند به راحتي از درخت بالا برود و از شاخ هاي به شاخة ديگر بپرد و يا روي درخت بخوابد، انسان نميتواند به
سرعت کوسهها و دلفينها شنا کند يا مدت زيادي در زير آب بماند. قدرت بدني انسان از حيواناتي نظير شير، پلنگ،
خرس و گراز بسيار کمتر است. انسان نميتواند صداهايي با فرکانس کمتر از 20 هرتز و بيشتر از 20 کيلو هرتز را
بشنود. همچنين چشم انسان قادر به ديدن نورهاي مادون قرمز و فوق بنفش نيست با اين حال همين انسان به
کمک هوش و قدرت تفکر و نيز بهر هگرفتن از تجربيات گذشتگان خود توانسته است وسايلي بسازد و بيشتر نقاط
ضعفش را بپوشاند؛ براي مثال او دوربين ديد در شب و تلسکوپ را اختراع کرده است تا بهتر و قو يتر ببيند. راديو،
تلويزيون، اينترنت و ماهواره را براي برقراري ارتباط راه دور با هم نوعان خود، اتومبيل و قطار را براي سرعت بخشيدن
به حرکت، بالُن و هواپيما را براي پرواز کردن و کشتي و زيردريايي را براي حرکت در زير دريا ساخته است.
همچنين دربارة اينکه چرا انسانها صاحب مغز و هوش بيشتر شدند، گفتيم که عامل اصلي همان انتخاب طبيعي
بوده است. جد انسانها و شامپانزه تا شش ميليون سال پيش همگي در جنگل زندگي ميکردند، اما به دليل برخي
مسائل طبيعي مانند خشکسالي در جنگلهاي شرق آفريقا، اين جانداران مجبور بودند براي مدتي از درختها پايين
بيايند و در روي زمين به دنبال غذا بگردند. در اين ميان، گونه هايي شانس زند ه ماندن داشتند که در اثر فرگشتهاي
پياپي صاحب پاهاي قو يتر بودند و پس از کسب غذا ميتوانستند سريعتر بدوند و خود را به تک درختان امنتر
برسانند. اين موضوع آغاز جدايي اين گونه از خانوادة هومونيدها بود. پس از آن طي ميليو نها سال، گونة انسا ننما با
فرگشتهاي مختلف روبرو شد که در نهايت به انسان امروزي ختم شد، اما اجداد شامپانزه ها در منطقه اي ميزيستند
که تغييرات طبيعي زياد در آنجا روي نداد و به همين دليل نيازي هم به فرگشت متفاو تتر نداشتند. البته خاطر نشان
سازيم که شامپانز ههاي کنوني دقيقاً شبيه اجداد شش ميليون سالة پيش نيستند و تا حدود زيادي تغيير کرده اند. در بدن
انسا نهاي امروزي نيز اندامهاي بدون کاربردي مانند دندان عقل، زايدة آپانديس و استخوان دنبالچه وجود دارند که در
اجداد گيا هخوار مورد استفاده بودند، ولي اکنون کاربردي ندارند و شايد در نسلهاي آينده به طور کامل حذف شوند.
گونة انسان طي چند صدهزار سال اخير به آن درجه از سطح فکري رسيده است که با اختراع ابزاري مانند
آتش، موفق شده تغييرات تحميلي محيط بر روي بدن خود را تا حدودي متوقف کند. انسا نهاي خردمند ديگر مانند
حيوانات نياز چنداني به سازگاري با تغييرات محيط طبيعي ندارند زيرا ميتوانند؛ مثلاً با وقوع دورة يخبندان، لباس
بپوشند و خود را از گزند سرما و مرگ حفظ کنند. از اين زمان به بعد ديگر برتري جسمي براي بقا و زند ه ماندن اهميت
پيشيشن خود را براي انسا نها از دست داده است و در عوض برتري فکر و انديشه و نيز همکاري در جهت کسب
موقعيت بالاي اجتماعي ارزشمند شده است.
 

sokoot.assa

عضو جدید
من معتقدم تمام جانداران غیر از انسان از تکامل به وجود اومدن ولی انسان قضیه ش فرق میکنه خیلی مستند هم دربارش دیدم و کلی دلیل آوردن که انسان از تکامل حیوان بوده ولی میگم چرا یه چیزی بین انسان ومیمون وجود نداره یا مثلا اگه جانداران همواره در حال تکامل هستن چرا انسان دیگه کامل تر نشده
 

amin karmania

عضو جدید
یه استدلال ساده!!!!
من مسلمانم،دینم اسلام>>>>آیین من به تکامل اعتقاد ندارد>>>>من به آیینم اعتقاد دارم>>>>>من به فرگشت اعتقاد ندارم!!!!
حالا تو هر چی بگی من میگم این دینه من که کامله دلیل نداره تجربیات بشر رو که ناقصه قبول کنم هزار تا نظریه انسانی بوده که در زمان خود حجت بودن ولی بعدا کلا باطل شدن دلیلی نداره انسان امروزی کامل باشه!اینم اگه هنوزم باطل نشده باشه من یقین دارم که در آینده میشه،چون یقین دارم که دینم کامله!!!!
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
من معتقدم تمام جانداران غیر از انسان از تکامل به وجود اومدن ولی انسان قضیه ش فرق میکنه خیلی مستند هم دربارش دیدم و کلی دلیل آوردن که انسان از تکامل حیوان بوده ولی میگم چرا یه چیزی بین انسان ومیمون وجود نداره یا مثلا اگه جانداران همواره در حال تکامل هستن چرا انسان دیگه کامل تر نشده

این پست شما نشان دهنده عدم درک صحیح شما از فرگشت هست.
یعنی چی انسان دیگه کامل تر نشده؟؟؟؟؟؟
همین الانش مورچه ها یا لاکپشت هایی وجود دارند که 200 ملیون سال تغییر چندانی نکردند.
تکامل در یک روند ملیون ساله در نظر میگیره.یعنی انسان از نظر تکاملی با 20 هزار سال خود متفاوت بوده.
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه استدلال ساده!!!!
من مسلمانم،دینم اسلام>>>>آیین من به تکامل اعتقاد ندارد>>>>من به آیینم اعتقاد دارم>>>>>من به فرگشت اعتقاد ندارم!!!!
حالا تو هر چی بگی من میگم این دینه من که کامله دلیل نداره تجربیات بشر رو که ناقصه قبول کنم هزار تا نظریه انسانی بوده که در زمان خود حجت بودن ولی بعدا کلا باطل شدن دلیلی نداره انسان امروزی کامل باشه!اینم اگه هنوزم باطل نشده باشه من یقین دارم که در آینده میشه،چون یقین دارم که دینم کامله!!!!

دقیقا همینه.
ما مسلمان شدیم چون از بچگی تو کله ما کردند و تو گوش مون اذان گفتند.و ما براساس ایات قران مسلمان نشدیم.
مشکل شما این هست که معتقدید خالقی وجود داشته باشه.
ولی تو ذهنتون فرو گردند که اگر خدایی باشه .حتما باید خدای ادیان ابراهیمی باشه.

فرک کنید چند هزار سال پیش یک بت پرست همین حرفی را میزد که شما میزنید.
یعنی وقتی یکی دلایلی میاورد که با اعتقاد شما تناقض بود.اون هم میگفت من بهش اعتقاد دارم و هر چی بگه درسته و غیره.
در واقع استدلال شما فرقی با استدلال یک بت پرست نداشت
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
من معتقدم تمام جانداران غیر از انسان از تکامل به وجود اومدن ولی انسان قضیه ش فرق میکنه خیلی مستند هم دربارش دیدم و کلی دلیل آوردن که انسان از تکامل حیوان بوده ولی میگم چرا یه چیزی بین انسان ومیمون وجود نداره یا مثلا اگه جانداران همواره در حال تکامل هستن چرا انسان دیگه کامل تر نشده

همین علمی که گفته حیوانات تکامل یافتند.همین علم هم بشر را مستثنی ندونسته .
 

babak 123

عضو جدید
کاربر ممتاز
من معتقدم تمام جانداران غیر از انسان از تکامل به وجود اومدن ولی انسان قضیه ش فرق میکنه خیلی مستند هم دربارش دیدم و کلی دلیل آوردن که انسان از تکامل حیوان بوده ولی میگم چرا یه چیزی بین انسان ومیمون وجود نداره یا مثلا اگه جانداران همواره در حال تکامل هستن چرا انسان دیگه کامل تر نشده

انسان دیگر تکامل نمی‌یابد
استیو جونز، ژنتیک‌دان برجسته انگلیسی، می‌گوید:
به گفته یک ژنتیک‌دان انگلیسی مشهور، به خاطر کمبود پدران مسن‌تر در غرب، تکامل انسان به تدریج متوقف شده است. به گفته پروفسور استیو جونز (S.Jones)، ژنتیک‌دان یونیورسیتی کالج لندن، احتمال آنکه پدران بالای ۳۵ سال جهش منتقل کنند، بیشتر است. پروفسور جونز در سخنرانی خویش در یونیورسیتی کالج لندن با عنوان «تکامل انسان تمام شد» گفت که تکامل سه جزء دارد؛ انتخاب طبیعی، جهش و تغییرات تصادفی. به عقیده او «ما به شکل کاملا غیرمنتظره‌ای نرخ جهش در انسان را با تغییری که در الگوهای تولیدمثل پدید آورده‌ایم، کاهش داده‌ایم. تغییرات اجتماعی انسان اغلب آینده ژنتیکی ما را تغییر می‌دهد.» او درباره این تغییرات به الگوهای ازدواج و شیوه‌های ضدآبستنی اشاره کرد.
اگرچه آلودگی شیمیایی و رادیواکتیو می‌تواند ژنتیک را تغییر دهد، یکی از مهم‌ترین عوامل مولد جهش بالا بودن سن در مردان است. این به خاطر آن است که تقسیمات سلولی در مردان با بالا رفتن سن افزایش می‌یابد. جونز می‌گوید «هر بار که سلولی تقسیم می‌شود احتمال اشتباه وجود دارد، یک جهش یا یک خطا. درمورد یک پدر ۲۹ ساله ــ که متوسط سن تولیدمثل مردان در غرب است ــ بین اسپرمی که او را به وجود آورد و اسپرمی که او به نسل بعد منتقل می‌کند، نزدیک به ۳۰۰ تقسیم رخ داده است. در هر یک از این تقسیم‌ها فرصتی برای اشتباه وجود دارد. درمورد یک پدر ۵۹ ساله این رقم از هزار هم بیشتر است. بنابراین افت تعداد پدران مسن‌تر تاثیر چشمگیری روی نرخ جهش خواهد گذاشت.» پروفسور جونز افزود «در روزگاران کهن، می‌دیدید که یک مرد صاحب قدرت صدها فرزند دارد.» او در این رابطه به ملا اسماعیل مغربی اشاره کرد که در قرن هجدهم درگذشت و معروف است که در زمان مرگ، پدر ۸۸۸ بچه بود. گفته می‌شود که اسماعیل برای نائل شدن به این مقصود و انجام این شاهکار به مدت بیش از ۶۰ سال، روزانه با ۲/۱ زن آمیزش داشت.
عامل دیگر تضعیف انتخاب طبیعی است. به گفته جونز «در دوران باستان نیمی از بچه‌ها پیش از رسیدن به ۲۰ سالگی می‌مردند. اکنون در غرب، ۹۸ درصد آنها تا ۲۱ سالگی زنده می‌مانند.» عامل تاثیرگذار دیگر کاهش تصادفی بودن است. جونز می‌گوید «جمعیت انسان، طبق قوانین سلسله جانوران، ۱۰ هزار برابر چیزی است که باید باشد و این را مدیون کشاورزی هستیم. بدون کشاورزی و دامداری، جمعیت جهان تاکنون احتمالا به نیم میلیون نفر می‌رسید، یعنی به اندازه جمعیت امروز گلاسکو. جمعیت‌های کوچک جداافتاده درنتیجه حذف اتفاقی بعضی ژن‌ها ممکن است در مسیرهای تصادفی تکامل یابند. اکنون جمعیت‌های سرتاسر جهان با هم در ارتباط هستند و امکان تغییر تصادفی رفته‌رفته از بین می‌رود. تاریخ در رختخواب ساخته می‌شود و امروزه رختخواب‌ها مدام به هم نزدیک‌تر می‌شوند. ما داریم با هم مخلوط می‌شویم و به شکل یک توده جهانی درمی‌آییم. آینده قهوه‌ای است.» The Times, Oct.۷, ۲۰۰۸
● مو قرمزهای جهان متحد شوید
قرمز بودن رنگ طبیعی مو صفتی است که از اروپا به سایر نقاط جهان رسیده است. بسیاری از ستارگان سینمای جهان از جمله نیکول کیدمن موقرمز هستند. اما دانشمندان بنیاد موی انگلستان وابسته به دانشگاه آکسفورد معتقدند که این ویژگی تا سال ۲۱۰۰ منقرض می‌شود و دیگر موقرمزی در جهان نخواهد بود. در اسکاتلند که بیشترین موقرمز را دارد ۱۳درصد افراد این ویژگی را نشان می‌دهند و ۴۰درصد حامل ژن آن هستند. اما فقط ۲درصد از جمعیت اروپا موقرمز هستند و کمتر از ۴درصد ژن آن را حمل می‌کنند و از آنجا که این ژن مغلوب است گمان می‌شود از تعداد موقرمزها به تدریج کاسته می‌شود تا آنکه سرانجام منقرض شوند. دانشمندان آکسفورد معتقدند که با مهاجرت این افراد به مناطقی که این ژن در آنجا وجود ندارد، ژن موی قرمز در اختلاط با ژن‌های دیگر به قدری رقیق می‌شود که دیگر فرصت بروز نمی‌یابد. اما استیو جونز با این نظر موافق نیست و می‌گوید اگرچه ممکن است برای مدتی از تعداد موقرمزها کاسته شود اما در بلندمدت مقاوم‌تر از این هستند که منقرض شوند. با آنکه انسان اکنون بیشتر از قبل مهاجرت می‌کند اما کافی است دو فرد حامل این ژن همدیگر را جذاب بیابند تا بار دیگر موقرمزی متولد شود.
● چرا توقف تکامل چیز خوبی است؟
به گفته ژنتیک‌دان مشهور، استیو جونز، ما دست از تکامل یافتن برداشته‌ایم. کاهش میزان جهش و تضعیف اثر انتخاب طبیعی به معنای آن است که تا جایی که به انسان مربوط می‌شود، آینده تفاوت چندانی با امروز نخواهد داشت، نه بالی، نه دست‌قیچی و نه چشم سومی برای هیپنوتیزم. عموما با این به عنوان خبری ناامیدکننده برخورد می‌شود، اما در توقف تکامل نکته‌های مثبت بسیاری وجود دارد. یعنی دست‌کم این چهار تا وجود دارد:
۱) به عقب بازنخواهیم گشت. اگر حرکتی در تکامل ما نباشد پس دست‌کم یعنی آنکه هرچه‌قدر هم شواهد بی‌پایه و اساس علیه آن جمع کرده باشید، ما از نردبان تکامل پایین‌برو نیستیم. این خبر خوبی است. اگر ناگهان تکامل در جهت عکس آن شروع می‌شد و به سرعت شتاب می‌گرفت، ممکن بود همه ما سرانجام به آدمسانان کوچک پشمالویی تبدیل شویم که در لابی ساختمان‌ها روی هر چهار دست و پا ایستاده‌اند و منتظرند کسی از راه برسد که قدش برسد دکمه آسانسور را فشار دهد.
۲)‌ به شمپانزه‌ها فرصت خواهد داد خودشان را به ما برسانند. بدون آنکه بخواهیم القا کنیم شمپانزه‌ها به نوعی ناقص تکامل یافته‌اند، فقط فکرش را بکنید که اگر سرانجام بتوانند فهرست خرید ما را بخوانند، چقدر به دردمان می‌خورند. عاقبت یک طبقه کامل از خدمتکاران نخستی برای خودمان خواهیم داشت که درست مانند فیلم «فرار از سیاره میمون‌ها» می‌توانیم مجبورشان کنیم خرده‌فرمایش‌های ما را انجام دهند و خودمانیم، همه می‌دانیم این چقدر حال می‌دهد.
۳) اگر اتفاقا سری به آینده بزنیم، به‌راحتی همرنگ جماعت خواهیم شد. یعنی اگر زمانی مسافرت در زمان امکان‌پذیر شود، می‌دانیم که نخستین داوطلبان می‌توانند در میان انسان‌های فردا قدم بزنند بدون آنکه کسی از بین آن همه جمعیت یقه آنها را بگیرد و فریاد بزند «آهای دماغ‌دراز! زیرماسک‌ات چی قایم کردی؟»
۴) می‌توانیم با آنکه جلوتر از بقیه هستیم انصراف بدهیم. وقتی دلفین‌ها دور هم جمع می‌شوند تا درباره زندگی‌شان روی زمین تاکنون تعمق کنند، فکر می‌کنید چقدر طول بکشد تا سرانجام یکی از آنها جیغ‌زنان به زبان دلفینی بگوید «اگر می‌توانستم همه چیز را از نو شروع کنم، خیلی مطمئن نیستم که این بار هم می‌خواستم به آب بازگردم»؟ اگرچه آنها این حرف را به صدای بلند بر زبان نمی‌آورند، اما باید به طور مبهمی آگاه باشند که از نظر تکاملی اشتباه نسبتا سرنوشت‌سازی مرتکب شده‌اند. در مقایسه با آنها ما تاکنون خوش‌شانس بوده‌ایم و حالا می‌دانیم تا روزی که این سیاره را به خاک سیاه بنشانیم، دقیقا همینی که هستیم باقی می‌مانیم.
Guardian, Oct.۸, ۲۰۰۸
 
آخرین ویرایش:

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
انسان دیگر تکامل نمی‌یابد
استیو جونز، ژنتیک‌دان برجسته انگلیسی، می‌گوید:
به گفته یک ژنتیک‌دان انگلیسی مشهور، به خاطر کمبود پدران مسن‌تر در غرب، تکامل انسان به تدریج متوقف شده است. به گفته پروفسور استیو جونز (S.Jones)، ژنتیک‌دان یونیورسیتی کالج لندن، احتمال آنکه پدران بالای ۳۵ سال جهش منتقل کنند، بیشتر است. پروفسور جونز در سخنرانی خویش در یونیورسیتی کالج لندن با عنوان «تکامل انسان تمام شد» گفت که تکامل سه جزء دارد؛ انتخاب طبیعی، جهش و تغییرات تصادفی. به عقیده او «ما به شکل کاملا غیرمنتظره‌ای نرخ جهش در انسان را با تغییری که در الگوهای تولیدمثل پدید آورده‌ایم، کاهش داده‌ایم. تغییرات اجتماعی انسان اغلب آینده ژنتیکی ما را تغییر می‌دهد.» او درباره این تغییرات به الگوهای ازدواج و شیوه‌های ضدآبستنی اشاره کرد.
اگرچه آلودگی شیمیایی و رادیواکتیو می‌تواند ژنتیک را تغییر دهد، یکی از مهم‌ترین عوامل مولد جهش بالا بودن سن در مردان است. این به خاطر آن است که تقسیمات سلولی در مردان با بالا رفتن سن افزایش می‌یابد. جونز می‌گوید «هر بار که سلولی تقسیم می‌شود احتمال اشتباه وجود دارد، یک جهش یا یک خطا. درمورد یک پدر ۲۹ ساله ــ که متوسط سن تولیدمثل مردان در غرب است ــ بین اسپرمی که او را به وجود آورد و اسپرمی که او به نسل بعد منتقل می‌کند، نزدیک به ۳۰۰ تقسیم رخ داده است. در هر یک از این تقسیم‌ها فرصتی برای اشتباه وجود دارد. درمورد یک پدر ۵۹ ساله این رقم از هزار هم بیشتر است. بنابراین افت تعداد پدران مسن‌تر تاثیر چشمگیری روی نرخ جهش خواهد گذاشت.» پروفسور جونز افزود «در روزگاران کهن، می‌دیدید که یک مرد صاحب قدرت صدها فرزند دارد.» او در این رابطه به ملا اسماعیل مغربی اشاره کرد که در قرن هجدهم درگذشت و معروف است که در زمان مرگ، پدر ۸۸۸ بچه بود. گفته می‌شود که اسماعیل برای نائل شدن به این مقصود و انجام این شاهکار به مدت بیش از ۶۰ سال، روزانه با ۲/۱ زن آمیزش داشت.
عامل دیگر تضعیف انتخاب طبیعی است. به گفته جونز «در دوران باستان نیمی از بچه‌ها پیش از رسیدن به ۲۰ سالگی می‌مردند. اکنون در غرب، ۹۸ درصد آنها تا ۲۱ سالگی زنده می‌مانند.» عامل تاثیرگذار دیگر کاهش تصادفی بودن است. جونز می‌گوید «جمعیت انسان، طبق قوانین سلسله جانوران، ۱۰ هزار برابر چیزی است که باید باشد و این را مدیون کشاورزی هستیم. بدون کشاورزی و دامداری، جمعیت جهان تاکنون احتمالا به نیم میلیون نفر می‌رسید، یعنی به اندازه جمعیت امروز گلاسکو. جمعیت‌های کوچک جداافتاده درنتیجه حذف اتفاقی بعضی ژن‌ها ممکن است در مسیرهای تصادفی تکامل یابند. اکنون جمعیت‌های سرتاسر جهان با هم در ارتباط هستند و امکان تغییر تصادفی رفته‌رفته از بین می‌رود. تاریخ در رختخواب ساخته می‌شود و امروزه رختخواب‌ها مدام به هم نزدیک‌تر می‌شوند. ما داریم با هم مخلوط می‌شویم و به شکل یک توده جهانی درمی‌آییم. آینده قهوه‌ای است.» The Times, Oct.۷, ۲۰۰۸
● مو قرمزهای جهان متحد شوید
قرمز بودن رنگ طبیعی مو صفتی است که از اروپا به سایر نقاط جهان رسیده است. بسیاری از ستارگان سینمای جهان از جمله نیکول کیدمن موقرمز هستند. اما دانشمندان بنیاد موی انگلستان وابسته به دانشگاه آکسفورد معتقدند که این ویژگی تا سال ۲۱۰۰ منقرض می‌شود و دیگر موقرمزی در جهان نخواهد بود. در اسکاتلند که بیشترین موقرمز را دارد ۱۳درصد افراد این ویژگی را نشان می‌دهند و ۴۰درصد حامل ژن آن هستند. اما فقط ۲درصد از جمعیت اروپا موقرمز هستند و کمتر از ۴درصد ژن آن را حمل می‌کنند و از آنجا که این ژن مغلوب است گمان می‌شود از تعداد موقرمزها به تدریج کاسته می‌شود تا آنکه سرانجام منقرض شوند. دانشمندان آکسفورد معتقدند که با مهاجرت این افراد به مناطقی که این ژن در آنجا وجود ندارد، ژن موی قرمز در اختلاط با ژن‌های دیگر به قدری رقیق می‌شود که دیگر فرصت بروز نمی‌یابد. اما استیو جونز با این نظر موافق نیست و می‌گوید اگرچه ممکن است برای مدتی از تعداد موقرمزها کاسته شود اما در بلندمدت مقاوم‌تر از این هستند که منقرض شوند. با آنکه انسان اکنون بیشتر از قبل مهاجرت می‌کند اما کافی است دو فرد حامل این ژن همدیگر را جذاب بیابند تا بار دیگر موقرمزی متولد شود.
● چرا توقف تکامل چیز خوبی است؟
به گفته ژنتیک‌دان مشهور، استیو جونز، ما دست از تکامل یافتن برداشته‌ایم. کاهش میزان جهش و تضعیف اثر انتخاب طبیعی به معنای آن است که تا جایی که به انسان مربوط می‌شود، آینده تفاوت چندانی با امروز نخواهد داشت، نه بالی، نه دست‌قیچی و نه چشم سومی برای هیپنوتیزم. عموما با این به عنوان خبری ناامیدکننده برخورد می‌شود، اما در توقف تکامل نکته‌های مثبت بسیاری وجود دارد. یعنی دست‌کم این چهار تا وجود دارد:
۱) به عقب بازنخواهیم گشت. اگر حرکتی در تکامل ما نباشد پس دست‌کم یعنی آنکه هرچه‌قدر هم شواهد بی‌پایه و اساس علیه آن جمع کرده باشید، ما از نردبان تکامل پایین‌برو نیستیم. این خبر خوبی است. اگر ناگهان تکامل در جهت عکس آن شروع می‌شد و به سرعت شتاب می‌گرفت، ممکن بود همه ما سرانجام به آدمسانان کوچک پشمالویی تبدیل شویم که در لابی ساختمان‌ها روی هر چهار دست و پا ایستاده‌اند و منتظرند کسی از راه برسد که قدش برسد دکمه آسانسور را فشار دهد.
۲)‌ به شمپانزه‌ها فرصت خواهد داد خودشان را به ما برسانند. بدون آنکه بخواهیم القا کنیم شمپانزه‌ها به نوعی ناقص تکامل یافته‌اند، فقط فکرش را بکنید که اگر سرانجام بتوانند فهرست خرید ما را بخوانند، چقدر به دردمان می‌خورند. عاقبت یک طبقه کامل از خدمتکاران نخستی برای خودمان خواهیم داشت که درست مانند فیلم «فرار از سیاره میمون‌ها» می‌توانیم مجبورشان کنیم خرده‌فرمایش‌های ما را انجام دهند و خودمانیم، همه می‌دانیم این چقدر حال می‌دهد.
۳) اگر اتفاقا سری به آینده بزنیم، به‌راحتی همرنگ جماعت خواهیم شد. یعنی اگر زمانی مسافرت در زمان امکان‌پذیر شود، می‌دانیم که نخستین داوطلبان می‌توانند در میان انسان‌های فردا قدم بزنند بدون آنکه کسی از بین آن همه جمعیت یقه آنها را بگیرد و فریاد بزند «آهای دماغ‌دراز! زیرماسک‌ات چی قایم کردی؟»
۴) می‌توانیم با آنکه جلوتر از بقیه هستیم انصراف بدهیم. وقتی دلفین‌ها دور هم جمع می‌شوند تا درباره زندگی‌شان روی زمین تاکنون تعمق کنند، فکر می‌کنید چقدر طول بکشد تا سرانجام یکی از آنها جیغ‌زنان به زبان دلفینی بگوید «اگر می‌توانستم همه چیز را از نو شروع کنم، خیلی مطمئن نیستم که این بار هم می‌خواستم به آب بازگردم»؟ اگرچه آنها این حرف را به صدای بلند بر زبان نمی‌آورند، اما باید به طور مبهمی آگاه باشند که از نظر تکاملی اشتباه نسبتا سرنوشت‌سازی مرتکب شده‌اند. در مقایسه با آنها ما تاکنون خوش‌شانس بوده‌ایم و حالا می‌دانیم تا روزی که این سیاره را به خاک سیاه بنشانیم، دقیقا همینی که هستیم باقی می‌مانیم.
Guardian, Oct.۸, ۲۰۰۸


خیلی ممنونم.

ولی الان اون یکی بابک به خاطر اینکه نقل قول های علمی که از دانشمندان بوده را جواب یک شخص که هیچ دانش ابتدایی از تکامل ندارد.دادید.
شما را متهم به کپی پیست میکند
 

babak 123

عضو جدید
کاربر ممتاز

خیلی ممنونم.

ولی الان اون یکی بابک به خاطر اینکه نقل قول های علمی که از دانشمندان بوده را جواب یک شخص که هیچ دانش ابتدایی از تکامل ندارد.دادید.
شما را متهم به کپی پیست میکند

خواهش می کنم
مسئله کپی برداری در میان نیست - این تنها یکی از هزاران مقاله ای بود که در این زمینه به چاپ رسیده و نعداد آنها به شکل فزاینده ای در حال افرایش است
با توجه به این مسئله تکامل همواره یکی از موضوعات چالش برانگیز بوده و در مواردی با اصول مذهبی در تناقض است
بسیاری با دیده خصومت آمیز و غرض ورزانه به آن نگاه می کنند
حال آن که این مسئله یکی از موارد اساسی در علم ژنتیک و دانش های مرتبط به آن است . ( چه درمیان انسان و جه در میان حیوانات و گیاهان )
اگر چه در باره پیداش بشر امروز و تکامل آن در زمان همچنان ابهامات و تردیدهای فراوانی وجود دارد .
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
انتخاب طبیعی بخش مهم نظریه ی تکامله که به فهم بهتر اون کمک می کنه و می تونه خیلی از ابهامها رو مثل اینکه چرا x تکامل یافت ولی y نه ، برطرف کنه...
 

amin karmania

عضو جدید
دقیقا همینه.
ما مسلمان شدیم چون از بچگی تو کله ما کردند و تو گوش مون اذان گفتند.و ما براساس ایات قران مسلمان نشدیم.
مشکل شما این هست که معتقدید خالقی وجود داشته باشه.
ولی تو ذهنتون فرو گردند که اگر خدایی باشه .حتما باید خدای ادیان ابراهیمی باشه.

فرک کنید چند هزار سال پیش یک بت پرست همین حرفی را میزد که شما میزنید.
یعنی وقتی یکی دلایلی میاورد که با اعتقاد شما تناقض بود.اون هم میگفت من بهش اعتقاد دارم و هر چی بگه درسته و غیره.
در واقع استدلال شما فرقی با استدلال یک بت پرست نداشت
چرا از طرف من حرف میزنی!!!!
ببینم تو کل حرفات یه ذره مجال صحبت به منم دادی؟؟؟؟
باشه من کم آوردم،تسلیم!من بت پرست!!!!
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
در آن زمان يکي از مهمترين پرسش هاي مطرح شده از سوي جامعة علمي اين بود که آيا انتخاب
طبيعي مي تواند چگونگي پيشرفت چشم را توضيح دهد؟ آيا طبيعت تنها با انتخاب سازگارترين موجودات
ميتواند اندام پيچيده اي مانند چشم انسان را به وجود بياورد؟
داروين در جواب اين پرسش استدلال مي کرد که چشم انسان حاصل فرگشت چشم موجوداتي است که
پيش از ما مي زيستند. طبق نظرية انتخاب طبيعي، در ابتدا تعداد معدودي از جانداران به دلايلي )جهش
ژنتيکي( صاحب سلول هاي پوستيِ حساس به نور شدند. اين سلول ها به آنها توانايي تشخيص تاريکي
از روشنايي را ميداد. شايد اين موضوع چندان مهم نباشد، ولي همين امکان) که افراد نابينا در حسرت
آن هستند! ( کمک مي کرد موجود مسير خود را پيدا کند يا نزديک شدن دشمن را تشخيص دهد. به
مرور نسل اين موجودات که صاحب چشم ابتدايي بودند، افزايش يافت. ميليون ها سال طول کشيد تا در
تعدادي از اين موجودات، فرگشت هاي ديگري رخ دهد و سلول هاي حساس به نور در يک حفرة کم عمق
جمع شوند. اين موجودات قادر به تشخيص جهت نور شدند و در نتيجه نسل آنها به خاطر دستيابي به
اين امکان، افزايش يافت. دوباره ميليون ها سال گذشت تا بخشي از همين موجودات، صاحب لايه اي از
سلول هاي شفاف در جلوي چشمان ابتدايي خود شدند. اين لاية شفاف از چشم محافظت ميکرد و علاوه
بر آن، نورها را کمي خميده ميکرد تا جاندار يک تصوير هر
چند تار از موانع سَرِ راه خود ببيند. ميليون ها سال ديگر طي
شد و اين قسمت مخاطي سخت تر شد تا به نوعي لنز مناسب
تبديل گرديد.
البته تمام اين مراحل در سطوح متفاوت از پيچيدگي
نيز در موجودات زندة امروزي نيز يافت مي شوند. بعضي از
موجودات مانند کرم ها که اصولاً فاقد چشم هستند و با کمک
ديگر اندام حسي، مسير حرکت را مي يابند. کرمهاي پهن
دريايي، صاحب يک حفرة کوچک از سلول هاي حساس به نور
هستند و با همين چشم ابتدايي مي توانند ساية شکارچيان را
تشخيص دهند و فرار کنند. حلزونها با چشم نيمه پيشرفتة
خود تنها مي توانند جهت نور را تشخيص دهند، اما از امکان
ديدن اشياء محروم هستند. ديگر موجودات دريايي و خشکي
مانند اختاپو سها و ميمونها هم با چشمان پيشرفتة خود به وضوح قادر به ديدن اشياء هستند.












 

hemmat27

عضو جدید
با سلام خدمت همه ی دوستان عزیز!
فکر کنماین یوزر دومه کاپلو باشه که این تاپیک رو زده!
یا شاید هم کاپلو یوزر دوم ایشون باشه که این تاپیک رو زده!
اما از دوستانی که اهل مطالعه اند خواهش میکنم شما که نظریه رو خوندید برید نقدش رو هم بخونید!
کتاب توحید شهید مطهری این نظریه رو که به نظریه ی داروین معروفه نقد کرده!
من بحث نمیکنم چون میدونم بحث کردن اینجا هیچ نتیجه ای نداره!
فقط از کسایی که واقعا طالب حق هستند خواهش می کنم که این کتاب رو مطالعه کنند و بعد راجع به پذیرش این نظریه ی تصمیم گیری کنند!
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
با سلام خدمت همه ی دوستان عزیز!
فکر کنماین یوزر دومه کاپلو باشه که این تاپیک رو زده!
یا شاید هم کاپلو یوزر دوم ایشون باشه که این تاپیک رو زده!
اما از دوستانی که اهل مطالعه اند خواهش میکنم شما که نظریه رو خوندید برید نقدش رو هم بخونید!
کتاب توحید شهید مطهری این نظریه رو که به نظریه ی داروین معروفه نقد کرده!
من بحث نمیکنم چون میدونم بحث کردن اینجا هیچ نتیجه ای نداره!
فقط از کسایی که واقعا طالب حق هستند خواهش می کنم که این کتاب رو مطالعه کنند و بعد راجع به پذیرش این نظریه ی تصمیم گیری کنند!

یعنی انتظار داری مردم به جای خوندن نظر دانشمندان جهان علم زیست شناسی برند نظر یک اخوند را که هی علمی ندارند را بخونند؟؟؟؟؟؟؟؟/
 

Similar threads

بالا