اولین نشانه های قحطی در ایران

elnaz1366

عضو جدید
کاربر ممتاز

نشانه های قحطی در ایران
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اوایل دهه شصت نوجوانی بیش نبودیم
اما خوب به خاطر داریم آن روزهایی را كه تنها شامپوی موجود، شامپوی خمره ای زرد رنگ داروگر بود.





تازه آن را هم باید از مسجد محل تهیه می كردیم و اگر شانس یارمان بود
و از همان شامپوها یك عدد صورتی رنگش كه رایحه سیب داشت گیرمان می آمد حسابی كیف می كردیم
سس مایونز كالایی لوكس به حساب می آمد و پفک نمکی و ویفر شكلاتی یام یام تنها دلخوشی كودكی بود


.
.
.
.
.
.
.

صف های طولانی در نیمه شب سرد زمستان برای 20 لیتر نفت


.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

بگو مگو ها سر كپسول گاز كه با كامیون در محله ها توزیع می شد




خالی كردن گازوئیل با ترس و لرز در نیمه های شب.

جیره بندی روغن، برنج و پودر لباسشویی

نبود پتو در بازار ، تازه عروسان را برای تهیه جهیزیه به دردسر می انداخت

و پوشیدن كفش آدیداس یك رویا بود



همه اینها بود، بمب هم بود و موشك و شهید و
اما كسی از قحطی صحبت نمی كرد


یادم هست با تمام فشارها وقتی وانت ارتشی برای جمع آوری كمك های مردمی وارد كوچه می شد

بسته های مواد غذایی، لباس و پتو از تمام خانه ها سرازیر بود.

همسایه ها از حال هم با خبر بودند، لبخند بود، مهربانی بود، خب درد هم بود...




و اما امروز

امروز فروشگاه های مملو از اجناس لوكس خارجی در هر محله و گوشه كناری به چشم می خورند و هرچه بخواهید و نخواهید در آنها هست.

از انواع شكلات و تنقلات گرفته تا صابون و شامپوی خارجی، لباس و لوازم آرایش تا
موبایل و تبلت و

داروهای لاغری تا صندلی های ماساژور، نوشابه انرژی زا تا
بستنی با روكش طلا

رینگ اسپرت تا
.
.
.


و حال ، این تن های فربه، تكیه زده بر صندلی های نرم اتومبیل های گرانقیمت
از شنیدن كلمه قحطی به لرزه افتاده به سوی بازارها هجوم می بریم

مبادا تی شرت بنتون گیرمان نیاید
مبادا زیتون مدیترانه ای نایاب شود
.
.
.
متاسفانه اشتهایمان برای مصرف، تجمل، فخر فروشی و له كردن دیگران سیری ناپذیر شده است




ورشكسته شدن انتشارت

بی سوادی دانشجوها

عقب افتادگی در علم و فرهنگ و هنر

برایمان مهم نیست

ولی از گران شدن ادكلن مورد علاقه مان سخت نگرانیم

می شود كتابها نوشت

خلاصه اینكه این روزها

لبخند جایش را به پرخاش داده و مهربانی به خشم



فقط كافیست یك ذرّه احساس كنیم كه دوستمان مخالف ماست اونوقت چنان نابودش می كنیم كه انگار هیچ خدایی رو بنده نیستیم

هركس تنها به فكر خویش است، به فكر تن خویش








قحطی امروز که ما ایرانیان در این روزگاران آن
را به وضوح لمس می کنیم



.
.
.
.
.
.
.
.
.
.



قحطى اخلاق است


قحطی همدلیست

قحطى رأفت است

قحطی عشق است

.
.
.
.
.
.
.

قحطی انسانیت است

 

Y..or..Z

همکار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
نفست از جای گرم بالا میاد
 

emajid16

عضو جدید
کاربر ممتاز
اينا كه گفتي همه رو خوب گفتي ودرست
اما دوست عزيز اگه بخوايم اينجوري كه شما ميگي پيش بريم ديگه پيشرفتي در كار نيست
اينا كه شما ميگي متعلقه به همون زمون بوده نه حالا
بله يه زمان با قاطر و شتر مسافرت ميكردن خيلي هم خوشحال بودن و گلايه نمي كردن
ولي امروز آيا ميشه با اون وسايل مسافرت كرد و دم نزد
به اين ميگن پيشرفت نه زياده خواهي
 

Y..or..Z

همکار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
نه دوست عزیز بعضی مسایل واقعیت هستن اگه به اتفاقات دوربرمون دقت کنیم متوجه میشیم که داریم دچاره خیلی فقرا میشیم یا شدیم

واقعیت !!!!!!!!!!!!!
من از جملاتتون این نتیجه رو گرفتم که الان وضعمون از قبلا" بهتره در حالی که اینطور نیست
متنی که گذاشتین بیشتر به قناعت به وضعیت موجود شباهت داره و مقایسه ی جالبی با گذشته نداشتین
بهتره واسه دیدن واقعیت چشامونو باز کنیم و با چشمای خودم مسائل رو ببینیم نه اینکه با چشم و دید دیگران به اطرافمون نگاه کیم
 

shakibam

عضو جدید
کاربر ممتاز
اما این اتفاقا ذره ذره افتاد.برای همینم الان که مقایسه میکنیم میبینیم چه تفاوتی؟؟؟؟؟؟؟؟
خب چاره چست؟؟؟..
علم هم پیشرفت خودشو داره دیگه...
 

venous_20

عضو جدید
کاربر ممتاز
بسیار عالی بود..ایکاش کمی به خودمان بیاییم و ببینیم چه برسر خود اورده ایم و دراینده ای نزدیک به کجا خواهیم رفت
ایکاش ازدرون شروع به ساختن خویش کنیم
 

saba888

عضو جدید
کاربر ممتاز
البته این عکسا مال دهه شصت نیستا!!!







 
بالا