إِلاّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذينَ كَفَرُوا ثانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُما فِي الْغارِ إِذْ يَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللّهُ سَكينَتَهُ عَلَيْهِ وَ أَيَّدَهُ بِجُنُود لَمْ تَرَوْها وَ جَعَلَ كَلِمَةَ الَّذينَ كَفَرُوا السُّفْلى وَ كَلِمَةُ اللّهِ هِيَ الْعُلْيا وَ اللّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ
ترجمه:
40 ـ اگر او را يارى نكنيد، خداوند او را يارى كرد; آن هنگام كه كافران او را (از مكّه) بيرون كردند، در حالى كه دومين نفر بود (و يك نفر بيشتر همراه نداشت); در آن هنگام كه آن دو در غار بودند، و او به همراه خود مى گفت: «غم مخور، خدا با ماست»! در اين موقع، خداوند سكينه (و آرامش) خود را بر او فرستاد; و با لشكرهائى كه مشاهده نمى كرديد، او را تقويت نمود; و گفتار (و هدف) كافران را پائين قرار داد، (و آنها را با شكست مواجه ساخت
و سخن خدا (و آئين او)، بالا (و پيروز) است; و خداوند عزيز و حكيم است!
تفسير:
خداوند پيامبرش را در حساس ترين لحظات تنها نگذارد
در آيات گذشته، همان گونه كه گفته شد، روى مسأله جهاد در برابر دشمن از چند راه تأكيد شده بود، از جمله اين كه گمان نكنيد اگر شما خود را از جهاد و يارى پيامبر كنار بكشيد كار او و اسلام زمين مى ماند.
آيه مورد بحث، اين موضوع را تعقيب كرده، مى فرمايد: «اگر او را يارى نكنيد خدائى كه در سختترين حالات و پيچيده ترين شرائط او را به شكل معجز آسائى يارى كرد قادر است باز از او حمايت كند» (إِلاّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ).(1)
و آن زمانى بود كه مشركان
«مكّه» نقشه و توطئه خطرناكى براى نابود كردن پيامبر كشيده بودند و همان گونه كه در ذيل آيه 30 سوره
«انفال» شرح آن گذشت، تصميم نهائى آنها پس از مقدمات مفصلى چنين شد كه عده زيادى شمشيرزن از قبائل مختلف عرب، خانه پيامبر(صلى الله عليه وآله) را شبانه در حلقه محاصره قرار دهند و صبحگاهان دسته جمعى به او حمله كنند و او را در بسترش از دم شمشيرها بگذرانند.
پيامبر(صلى الله عليه وآله) كه به فرمان خدا از اين جريان آگاه شده بود آماده بيرون رفتن از
«مكّه» و هجرت به
«مدينه» شد، اما نخست براى اين كه كفار قريش به او دست نيابند به
«غار ثَوْر» كه در جنوب
«مكّه» قرار داشت و در جهت مخالف جاده
«مدينه» بود پناه برد، در اين سفر
«ابوبكر» نيز همراه پيامبر(صلى الله عليه وآله) بود.
دشمنان كوشش فراوانى براى يافتن پيامبر كردند، ولى مأيوس و نوميد بازگشتند، و پيامبر(صلى الله عليه وآله) پس از سه شبانه روز توقف در
«غار» و اطمينان از بازگشت دشمن، شبانه از بيراهه به سوى
«مدينه» حركت كرد، و بعد از چندين شبانه روز، سالم به
«مدينه» رسيد و فصل نوينى در تاريخ اسلام آغاز شد.
آيه فوق اشاره به يكى از حساس ترين لحظات اين سفر تاريخى كرده، مى گويد: «خداوند پيامبرش را يارى كرد، در آن هنگام كه كافران او را بيرون كردند» (إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذينَ كَفَرُوا).
البته قصد كفار بيرون كردن او از
«مكّه» نبود، آنها تصميم به كشتن او داشتند، ولى چون نتيجه كارشان بيرون رفتن پيامبر(صلى الله عليه وآله) از
«مكّه» شد اين نسبت به آنها داده شده است.
پس از آن مى گويد: «اين در حالى بود كه او دومين نفر بود» (ثانِيَ اثْنَيْنِ).
اشاره به اين كه جز يك نفر همراه او نبود و اين نهايت تنهائى او را در اين سفر پر خطر نشان مى دهد و همسفر او
«ابوبكر» بود.
«به هنگامى كه آن دو نفر به غار (غار ثَوْر) پناه بردند» (إِذْ هُما فِي الْغارِ).
در آن موقع ترس و وحشت، يار و همسفر پيامبر را فرا گرفت و پيامبر او را دلدارى داده، گفت: «غم مخور خدا با ما است» (إِذْ يَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنا).
«در اين هنگام خداوند روح آرامش و اطمينان را كه در لحظات حساس و پر خطر بر پيامبرش نازل مى كرد، بر او فرستاد» (فَأَنْزَلَ اللّهُ سَكينَتَهُ عَلَيْهِ).
«و او را با لشكرهائى كه نمى توانستيد آنها را مشاهده كنيد، يارى كرد» (وَ أَيَّدَهُ بِجُنُود لَمْ تَرَوْها).
اين نيروهاى غيبى ممكن است اشاره به فرشتگانى باشد كه حافظ پيامبر(صلى الله عليه وآله)در اين سفر پر خوف و خطر بودند، و
يا آنها كه در ميدان جنگ
«بدر»،
«حنين» و مانند آن به يارى او شتافتند.
«و سرانجام برنامه، هدف و مكتب كفار را پائين قرار داد و برنامه و گفتار الهى در بالا قرار گرفت» (وَ جَعَلَ كَلِمَةَ الَّذينَ كَفَرُوا السُّفْلى وَ كَلِمَةُ اللّهِ هِيَ الْعُلْيا).
اشاره به اين كه توطئه هاى آنها در هم شكست، آئين خرافيشان در هم پيچيده شد، نور خدا همه جا آشكار گشت و پيروزى در تمام جهات نصيب پيامبر(صلى الله عليه وآله) اسلام شد.
چرا چنين نشود در حالى كه «خداوند هم قادر است و هم حكيم و دانا»؟ (وَ اللّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ)، با حكمتش راه هاى پيروزى را به پيامبرش نشان مى دهد و با قدرتش او را يارى مى كند.
* * *
نكته:
داستان يار غار
ماجراى مصاحبت
«ابوبكر» با پيامبر(صلى الله عليه وآله) در اين سفر و اشارات سربسته اى كه در آيه فوق، به اين موضوع شده در ميان مفسران شيعه و اهل تسنن بحث هاى مختلفى را برانگيخته است.
بعضى راه افراط را پوئيده اند و بعضى راه تفريط را.
«فخر رازى» در تفسير خود با تعصب خاصى كوشش كرده كه دوازده فضيلت! براى
«ابوبكر» از آيه فوق استنباط كند و براى تكثير عدد، آسمان و ريسمان را به هم بافته، به طورى كه پرداختن به شرح آن شايد مصداق اتلاف وقت باشد.
بعضى ديگر نيز اصرار دارند كه مذمت هاى متعددى از آيه استفاده مى شود.
نخست بايد ديد آيا كلمه
«صاحِب» دليل بر فضيلت است؟
ظاهراً چنين نيست; زيرا از نظر لغت،
«صاحِب» به معنى «همنشين» و «همسفر» به طور مطلق است، اعم از اين كه اين همنشين و همسفر شخص خوبى باشد يا بدى، چنان كه در آيه 37 سوره
«كهف» در داستان آن دو نفر كه يكى با ايمان و خداپرست و ديگرى بى ايمان و مشرك بود مى خوانيم:
قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَ كَفَرْتَ بِالَّذِى خَلَقَكَ مِنْ تُراب:
«رفيقش به او گفت: آيا به خدائى كه تو را از خاك آفريده كافر شدى»؟
بعضى نيز اصرار دارند كه ضمير
«عَلَيْهِ» در جمله
«فَأَنْزَلَ اللّهُ سَكِيْنَتَهُ عَلَيْهِ» به
«ابوبكر» باز مى گردد; زيرا پيامبر(صلى الله عليه وآله) نياز به سكينه و آرامش نداشت، بنابراين نزول سكينه و آرامش براى همسفر او (ابوبكر) بود.
در حالى كه با توجه به جمله بعد كه مى گويد:
وَ أَيَّدَهُ بِجُنُود لَمْ تَرَوْها: «او را با لشكرى نامرئى يارى كرد».
و با توجه به اتحاد مرجع ضميرها روشن مى شود كه ضمير
«عَلَيْهِ» نيز به پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر مى گردد، و اين اشتباه است كه ما تصور كنيم
«سَكِيْنَه» مربوط به موارد حزن و اندوه است، بلكه در قرآن كراراً مى خوانيم كه
«سَكِيْنَه» بر شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله) نازل گشت هنگامى كه در شرائط سخت و مشكلى قرار داشت.
از جمله در آيه 26 همين سوره در جريان جنگ
«حنين» مى خوانيم:
ثُمَّ أَنْزَلَ اللّهُ سَكِيْنَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِيْنَ: «سپس خداوند سكينه و آرامش را در آن شرائط سخت بر پيامبرش و بر مؤمنان نازل كرد».
و نيز در آيه 26 سوره
«فتح» مى خوانيم:
«فَأَنْزَلَ اللّهُ سَكِيْنَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِيْنَ» در حالى كه در جمله هاى قبل در اين دو آيه هيچ گونه سخنى از حزن و اندوه به ميان نيامده است، بلكه سخن از پيچيدگى اوضاع به ميان آمده.
در هر حال، آيات قرآن نشان مى دهد كه نزول سكينه به هنگام مشكلاتِ سخت صورت مى گرفته و بدون شك پيامبر(صلى الله عليه وآله) در
«غار ثور» لحظات سختى را مى گذراند.
و عجيب تر اين كه بعضى گفته اند: جمله
«أَيَّدَهُ بِجُنُود لَمْ تَرَوْها» به
«ابوبكر» باز مى گردد!
در حالى كه تمام بحث اين آيه، بر محور يارى خداوند نسبت به پيامبر دور مى زند و قرآن مى خواهد روشن كند كه: پيامبر(صلى الله عليه وآله) تنها نيست و اگر ياريش نكنيد خدا ياريش خواهد كرد.
چگونه كسى را كه تمام بحث بر محور او دور مى زند رها ساخته؟ و به سراغ كسى مى روند كه با عنوان تبعى، از او بحث شده است؟ اين سخن نشان مى دهد كه تعصب ها مانع از آن شده كه حتى به معنى آيه توجه بيشترى شود.