انگیزه تون واسه ادامه زندگی چیه؟

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
جان لنون:
"......زمانی که به مدرسه رفتم از من پرسیدند: که وقتی بزرگ شدی می خواهی چه کاره بشوی؟ من پاسخ دادم "خوشحال"
.
آنها به من گفتند که مفهوم پرسش را متوجه نشدم و من به آنها گفتم این شما هستید که مفهوم زندگی را متوجه نشدید
"
.
 

M.A777

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببخشید ولی این حرفا همش شعاره...
انگار کسی گرسنه هست ولی شما میگید که به به ببین چه هواییه!! گرسنگی رو ول کن... شکر کن واسه این هوای خوب!!
انسان وقتی میتونه از زندگی نهایت استفاده و لذت رو ببره که حداقل ها فراهم باشه...
اون سلامتی که ملت اینقدر ازش دم میزنن کوچکترین ارزشی نداره وقتی یه جوون توی یه شرایط بد گیر افتاده... احتمال اینکه اون فلج با انگیزه تر باشه خیلی بیشتره...
با مشکلاتی که الان تو جامعه موج میزنه وضع اکثر جوونا همینه...
تنها چاره کار اینه که هرکس یه راه نجات پیدا کنه و برای رسیدن به اون تلاش کنه و انگیزه بسازه واسه خودش... منظورم اینه که یه هدف نسبتا بزرگ و چند مرحله ای، که در صورت رسیدن به اون هدف موفقیت حتمی خواهد بود، برای خودش تعریف کنه ... اون وقت زندگی بوی دیگری خواهد داد


شما هنوز معنی تاپیک و نت و صحبت و همفکری و ... متوجه نشدید...
من نمیدونم شما 2تا چند سالتونه ولی بهتره برای صحبت از علایقتون از چت خصوصی استفاده کنید نه اینکه یه تاپیک رو به فنا بدید...
شاید کسی از یه بحث مفید توی یه همچین تاپیکی واسه خودش و زندگیش انگیزه بدست آورد و به زندگی برگشت... همه چیز شوخی نیست

نقل قول بالا
میدونی مشکل اصلی من اینه تصوری از آینده ام ندارم.
یعنی معمولا در دنیا بایستی این شکلی باشه تو این تخصص رو داری،وسایلشو میخری رووش تمرکز میکنی یاد میگری خدا میشی توش میری هزار جا میتونی کار کنی و بعد در اون پیشرفت میکنی
میخواد آشپزی باشه،کوهنوردی باشه،میخواد مهندسی عمران باشه یا اصلا موسیقی،میخواد سازنده سایت یا برنامه نویس کامپیوتر باشه یا حتی یک کارگر ساده

در دنیا همه چیز "پله" داره.
و پله ها رو به وضوح مشاهده میکنی


ولی من در خوزستان و در شهر خودم آبادان و بسیاری شهر های دیگه (نمیگم ایران که فحشم بدن) دیدم که چیزی به اسم "پله های ترقی" وجود نداره

یعنی شما مهندس باش،اهمیت نداره
شما سربازی رفته باش،خب که چی بشه مثلا
شما خدای برنامه نویس کامپیوتری باشه،اصلا اهمیتی نداره کی هستی و چی هستی و چی داری

باید خودت همه چیز رو مهیا کنی،از صفر. و واقعا سخته..
و این آدم ـو بشدت سرخورده میکنه.اینکه سنت بشه 23-24-25....27.....29....30 و هنوز نیازمند پدر و مادرت باشی حتی واسه عروسی گرفتن،هیچ چیزی جز افسردگی برای یه مرد به وجود نمیاره.
البته بسیاری از خانم ها این مسئله رو اصلا نمیفهمن بخاطر همینه که...، ولی اونهایی که میفهمن چی میگم، حداقل انسانهایی هستن که من و امثال من رو درک میکنن،دمشون گرم ;)




درمورد کسایی هم که تاپیک رو 4صفحه با اسپم بردن جلو،به همون اندازه که مشکلات و روحیه ی دیگران واسه شما بی اهمیت و مسخرست،دقیقا به همون اندازه خود شما هم آدم های مسخره و بی اهمیتی برای دیگران هستید ولی چون اینو کسی تو روتون نگفته،الان خوشحالید :) بهتون برنخوره،فقط اگر نیتتون مسخره کردن بود به خودتون بگیرید.


يه روز خوب مياد اينو ميدونم :w22:
صد در صد مطمئن باش روزهای خوب میاد اگر من و شما بخوایم و واسش تلاش کنیم.فقط کافیه واقعا از ته قلب بخوای و با تمام توانت واسش تلاش کنی و بدستش بیاری.
چون هیچکس نمیتونه خوشبختی رو از آدم بگیره..


موفق باشید.:gol:
 

Unknown_S

متخصص سیستم های قدرت
کاربر ممتاز
میدونی مشکل اصلی من اینه تصوری از آینده ام ندارم.
یعنی معمولا در دنیا بایستی این شکلی باشه تو این تخصص رو داری،وسایلشو میخری رووش تمرکز میکنی یاد میگری خدا میشی توش میری هزار جا میتونی کار کنی و بعد در اون پیشرفت میکنی
میخواد آشپزی باشه،کوهنوردی باشه،میخواد مهندسی عمران باشه یا اصلا موسیقی،میخواد سازنده سایت یا برنامه نویس کامپیوتر باشه یا حتی یک کارگر ساده

در دنیا همه چیز "پله" داره.
و پله ها رو به وضوح مشاهده میکنی


ولی من در خوزستان و در شهر خودم آبادان و بسیاری شهر های دیگه (نمیگم ایران که فحشم بدن) دیدم که چیزی به اسم "پله های ترقی" وجود نداره

یعنی شما مهندس باش،اهمیت نداره
شما سربازی رفته باش،خب که چی بشه مثلا
شما خدای برنامه نویس کامپیوتری باشه،اصلا اهمیتی نداره کی هستی و چی هستی و چی داری

باید خودت همه چیز رو مهیا کنی،از صفر. و واقعا سخته..
و این آدم ـو بشدت سرخورده میکنه.اینکه سنت بشه 23-24-25....27.....29....30 و هنوز نیازمند پدر و مادرت باشی حتی واسه عروسی گرفتن،هیچ چیزی جز افسردگی برای یه مرد به وجود نمیاره.
البته بسیاری از خانم ها این مسئله رو اصلا نمیفهمن بخاطر همینه که...، ولی اونهایی که میفهمن چی میگم، حداقل انسانهایی هستن که من و امثال من رو درک میکنن،دمشون گرم ;)




درمورد کسایی هم که تاپیک رو 4صفحه با اسپم بردن جلو،به همون اندازه که مشکلات و روحیه ی دیگران واسه شما بی اهمیت و مسخرست،دقیقا به همون اندازه خود شما هم آدم های مسخره و بی اهمیتی برای دیگران هستید ولی چون اینو کسی تو روتون نگفته،الان خوشحالید :) بهتون برنخوره،فقط اگر نیتتون مسخره کردن بود به خودتون بگیرید.



صد در صد مطمئن باش روزهای خوب میاد اگر من و شما بخوایم و واسش تلاش کنیم.فقط کافیه واقعا از ته قلب بخوای و با تمام توانت واسش تلاش کنی و بدستش بیاری.
چون هیچکس نمیتونه خوشبختی رو از آدم بگیره..


موفق باشید.:gol:
کاملا قبول دارم حرفاتو و میفهممشون چون همه توی یه باتلاق مشترک اسیریم ...
این شرایط نه تنها تو شهر شما بلکه اکثر جاها همینه... یه زمانی تبریز که یکی از صنعتی ترین شهرهای این خراب شدست پر شهرک صنعتی و کارخونه های بزرگ و کوچیک و ... بود الانم هست ولی بیکاری و آوارگی از ظاهر همه جوونا میباره...
ولی میدونی که این شرایط هیچ وقت قرار نیست درست بشه... من که امیدی ندارم... اینجا همیشه رفته رفته بدتر شده...
واسه همین هم باید خود آدم یه کاری بکنه... بله درسته خیلی سخته ولی چاره ای نیست...

به نظر من آدم اگه میبینه که توی یه شهر یا حتی کشور نمیتونه کاری از پیش ببره ، بهتره به فکر تغییر محل زندگی و یا کارش بیفته... البته هرکسی نمیتونه این کارو بکنه... زحمت میخواد ریسک میخواد و ...
من خودم قبلا انگیزه ای برای زندگی نداشتم... بعدش اتفاقایی افتاد و من با مسیری آشنا شدم ... مسیر خیلی سخت به نظر میومد ولی چراغ امید هم روشن شده بود توی دلم...
برای خودم برنامه و به قول شما پله تصور کردم و مرحله به مرحله برنامه ریزی کردم... اگر هدف خیلی بزرگ باشه آدم وسط راه ممکنه سرد شه... واسه همین اومدم هدف بزرگمو به چند دسته تقسیم کردم و شروع کردم... هدفی هم انتخاب کرده بودم که اگه بهش میرسیدم زندگیم از این رو به اون رو میشد... پس انگیزه خیلی بالا بود...
الان به هر کدوم این اهداف کوچیک که میرسم حس میکنم که خوشبختم... با اینکه توی بدترین فشارای زندگی هستم ولی فقط تمرکز کردم روی مسیر اصلی خودم... میشه گفت که الان اصلی ترین انگیزه زندگیم اینه...
سرتونو درد آوردم ولی منظورم اینه که هر کس برای خودش باید راهی بسازه... با انتظار هیچ اتفاقی نخواهد افتاد... آدم باید برای خودش امید انگیزه بسازه...
ما به این دنیا نیومدیم که بخوریم و بخوابیم و بمیریم... اگه تغییری توی خودمون و دنیای اطرافمون نتونیم بدیم به نظر من زندگی باطلی داشتیم...
 

mavadd

اخراجی موقت
کاربر ممتاز
چند وقته هیچ انگیزه ای واسه بیدار شدن ندارم........زندم...........ولی زندگی نمیکنم...:cool:
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
انگیزه-تون-واسه-ادامه-زندگی-چیه؟

همونطور که دیدی گاهی ضایع کردن بعضی ها که پاشون رو از گلیمشون بیشتر میکنن و صبح تا شب فقط دارن درباره شخصیت دختر و زن سخنرانی میکنن.
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقای unknown_s واقعا سنجیده و تاثیرگذار بود حرفاتون. ممنون. همه ی ما تو شرایط بدی گیر افتادیم که گویا فقط کسانی که به چشم انداز آینده درازمدت نگاه می کنن درکش می کنن. ولی خوب حق باشماست. وقتی قرار نیست ازبیرون اتفاقی بیفته و بعیده که اتفاقی بیفته پس باید یه اتفاقی از درون افکار خودمون بیفته..... باز هم ممنون
 

مریدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
راستش واقعا نمیدونم چی بگم؟
من همیشه شادم با اونکه همیشه زندگیم پر از نشیب و فراز بوده و دلم هزار بار شکست از بی معرفتیها شکست ها بی عدالتی ها
اما همیشه شادم با بچه ها خوشم و از بازی باهاشون لذت میبرم طبیعت رو دوس دارم و اگه کاری از دستم بر بیاد واسه کمک انجام میدم
من با کوچکترین چیزها قد یه دنیا شاد میشم و مثل بقیه فکر نمیکنم زندگی رو پیچیده نمیکنم و به خیلی چیزا اعتقاد دارم به عشق عدالت دوست داشتن خوبی و مهمترین خداوند و نگاهش نگاهش
من زندگی رو الارقم سختی هایی که داره دوست دارم و حالا که بهم اجازه زندگی داده شده دلم میخواد سعیمو بکنم

البته منم آدمم منم خیلی وقتا کم میارم و این جور مواقع همیشه اشکم دم مشکمه و شروع میکنم به نوشتن اما آخرش با خدا حرف میزنم و بعد همه ناامیدی ها به خودم میگم خوب اینم گذشت حالا یه شروع تازه و یه امیدواری و همیشه ته ته تمام ناامیدی ها و اشک ها و غصه خوردن ها اون ته ته نور ضعیف یه ستاره سوسو میزنه و امیدوارم میکنه

زندگی همینه تو دنیا خیلی افراد به معنی واقعی در عذابن که عذاب من خنده داره کسایی که تو جنگ خانه وطن و عزیزاشونو از دست دادن یا بیماری های لاعلاج دارن و با درد و رنج زندگی میکنن یا اتفاقای دردناک و جالبش اینه اونا با تمام این اتفاق ها امیدوارن و دارن تلاش میکنن

اگه یه رودخونه باشیم میتونیم راکد باشیم کم بیاریم و ناامید بشیم به مرور مرداب بشیم و اگرم بخوایم میتونیم روان و جاری بشیم پشت سر بزاریم امید رو تو دلمون زنده نگه داریم و یه قدم پرتوان برداریم
چاره ای نیست
سخته اما غیر از این دو راه راه دیگه ای نیست بستگی به خودمون داره


 
آخرین ویرایش:

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من هیچ انگیزه ای برای زندگی ندارم :|
 

Unknown_S

متخصص سیستم های قدرت
کاربر ممتاز
آقای unknown_s واقعا سنجیده و تاثیرگذار بود حرفاتون. ممنون. همه ی ما تو شرایط بدی گیر افتادیم که گویا فقط کسانی که به چشم انداز آینده درازمدت نگاه می کنن درکش می کنن. ولی خوب حق باشماست. وقتی قرار نیست ازبیرون اتفاقی بیفته و بعیده که اتفاقی بیفته پس باید یه اتفاقی از درون افکار خودمون بیفته..... باز هم ممنون
خواهش میکنم...
حالا خود شما که خانوم هستید ولی قبول کنید که متاسفانه یا خوشبختانه بعضی از خانوم ها زیاد درگیر وضع فعلی نیستن و توی دنیایی که خودشون توی فکرشون ساختن دارن زندگی میکنن... فکر کنم پستهای توی همین تاپیک کاملا عرایض منو تائید کنن... اصلا نه از وضع جامعه اطلاع دارن و نه مشکلات... فقط موجی از خواسته ها رو دارن و کاری هم ندارن که چطور باید اونها برآورده بشن...!
من نمیخوام انتقاد کنم ولی این وضعیت پسرفته نه پیشرفت... این حالت باعث بدتر شدن شرایط جوان ها میشه...
متاسفانه بر خلاف جوامع پیشرفته که مخارج بر عهده هر دو نفر (آقا و خانوم) هست، اینجا فقط بر عهده آقایون هست و این شریط ضربه شدید زده به پسرای جامعه مون... نه اینکه کار کردن سخت باشه! فقط چون تمام انتظارات فقط از یک نفره و طرف مقابلش اصلا درک نمیکنه... این یک نفر هم قطعا نمیتونه زندگی رو اداره کنه (با توجه به شرایط کشور) و سرخورده میشه...بعد میگن ملت افسرده شدن! آمار ازدواج (که یکی از اصلی ترین انگیزه های جووناست) پایین اومده و ...
واقعا تاسف باره که وقتی به جوون ها نگاه میشه چیزی جز یه عده آدم افسرده و مریض (روحی) دیده نمیشه...

منظور بنده اینه که درسته شرایط کشور بده، بی کاری، فقر و ... زیاده ولی خود ما مردم هم گناهکاریم در ایجاد و دامن زدن به این شرایط بد...
 

ELnur

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواهش میکنم...
حالا خود شما که خانوم هستید ولی قبول کنید که متاسفانه یا خوشبختانه بعضی از خانوم ها زیاد درگیر وضع فعلی نیستن و توی دنیایی که خودشون توی فکرشون ساختن دارن زندگی میکنن... فکر کنم پستهای توی همین تاپیک کاملا عرایض منو تائید کنن... اصلا نه از وضع جامعه اطلاع دارن و نه مشکلات... فقط موجی از خواسته ها رو دارن و کاری هم ندارن که چطور باید اونها برآورده بشن...!
من نمیخوام انتقاد کنم ولی این وضعیت پسرفته نه پیشرفت... این حالت باعث بدتر شدن شرایط جوان ها میشه...
متاسفانه بر خلاف جوامع پیشرفته که مخارج بر عهده هر دو نفر (آقا و خانوم) هست، اینجا فقط بر عهده آقایون هست و این شریط ضربه شدید زده به پسرای جامعه مون... نه اینکه کار کردن سخت باشه! فقط چون تمام انتظارات فقط از یک نفره و طرف مقابلش اصلا درک نمیکنه... این یک نفر هم قطعا نمیتونه زندگی رو اداره کنه (با توجه به شرایط کشور) و سرخورده میشه...بعد میگن ملت افسرده شدن! آمار ازدواج (که یکی از اصلی ترین انگیزه های جووناست) پایین اومده و ...
واقعا تاسف باره که وقتی به جوون ها نگاه میشه چیزی جز یه عده آدم افسرده و مریض (روحی) دیده نمیشه...

منظور بنده اینه که درسته شرایط کشور بده، بی کاری، فقر و ... زیاده ولی خود ما مردم هم گناهکاریم در ایجاد و دامن زدن به این شرایط بد...

اگر قراراست مشکلات بررسی بشه باید همشو بیان کنید اگر متاسفانه بعضی از دخترای این سرزمین پر توقع شدن دلیل نمیشه فقط همین و همین مشکل باعث بی انگیزه بودن جوونا بشه...چشم و هم چشمی تو جامعه ی ما بیداد میکنه و تو اکثر خانوده ها دیده میشه و این دلیلی بر سخت شدن ازدواج هست برای جوونا
اگر دختری از همسرش توقع زیادی داره مطمئن باشید خیلی مواقع آقا هم از همسرش توقع جهیزیه ی آنچنانی داره و مهمتر از اون اگر هر کسی دنبال هم شان و درجه ی خودش بگرده و به اصطلاح کبوتر با کبوتر باز با باز بشه و عقلانی تصمیم بگیرن هیچ کدوم از این مشکلات ایجاد نمیشه
و مورد دیگه اینه که پسرا یکم تنبل شدن چرا باید یه جوون از صبح تا شب تو نت باشه؟الان میگن کار نیست ..خو اگه کار نباشه باید بیکار گشت؟با بیکار گشتن مشکلات حل میشه؟
یکی از دلایل بی انگیزه بودن اینه که جوونا غرق در دنیای مجازی شدن و به نوعی فراری شدن از واقعیت
تو این زمونه هم اگر دقت کنید خانوم و آقا پا به پا دارن تو زندگی زحمت میکشن و کار میکنن اکثرا جوونا هردو کار میکنن اینو دیگه داریم تو جامعه میبینیم

و مورد دیگه این که آقایون اوایل ازدواج و قبل ازدواج همه چی رو قبول میکنن دختر میگه فلان چیزو تو زندگی میخوام پسر هم بدون فکر کردن به اینکه میتونه فراهم کنه یا نه قبول میکنه و طبیعتا مشکل پیش میاد
اگر منطق وارد زندگی مردم بشه خیلی از مشکلات حل میشه نه رویایی و خیالی فکر میکنن نه بی انگیزه
 

Unknown_S

متخصص سیستم های قدرت
کاربر ممتاز
سلام
مشکل ما از همین افراط و تفریط هست و بی منطقی
اون آقا نمکشو زیاد میکنه در حدی که مرد عرشه نداره یه نون خشک و ماست بیاره برای زنش
شما هم که بی نمکش میکنید مردا رو به بی تربیتی و گستاخی و ادعای زیاد متهم میکنید !!
عزیز من بحث عرضه نیست... بحث اجتماعه... بحث من و شما نیست... بحث یه جامعه 80 میلیونی هست...
اگر قراراست مشکلات بررسی بشه باید همشو بیان کنید اگر متاسفانه بعضی از دخترای این سرزمین پر توقع شدن دلیل نمیشه فقط همین و همین مشکل باعث بی انگیزه بودن جوونا بشه...چشم و هم چشمی تو جامعه ی ما بیداد میکنه و تو اکثر خانوده ها دیده میشه و این دلیلی بر سخت شدن ازدواج هست برای جوونا
اگر دختری از همسرش توقع زیادی داره مطمئن باشید خیلی مواقع آقا هم از همسرش توقع جهیزیه ی آنچنانی داره و مهمتر از اون اگر هر کسی دنبال هم شان و درجه ی خودش بگرده و به اصطلاح کبوتر با کبوتر باز با باز بشه و عقلانی تصمیم بگیرن هیچ کدوم از این مشکلات ایجاد نمیشه
و مورد دیگه اینه که پسرا یکم تنبل شدن چرا باید یه جوون از صبح تا شب تو نت باشه؟الان میگن کار نیست ..خو اگه کار نباشه باید بیکار گشت؟با بیکار گشتن مشکلات حل میشه؟
یکی از دلایل بی انگیزه بودن اینه که جوونا غرق در دنیای مجازی شدن و به نوعی فراری شدن از واقعیت
تو این زمونه هم اگر دقت کنید خانوم و آقا پا به پا دارن تو زندگی زحمت میکشن و کار میکنن اکثرا جوونا هردو کار میکنن اینو دیگه داریم تو جامعه میبینیم

و مورد دیگه این که آقایون اوایل ازدواج و قبل ازدواج همه چی رو قبول میکنن دختر میگه فلان چیزو تو زندگی میخوام پسر هم بدون فکر کردن به اینکه میتونه فراهم کنه یا نه قبول میکنه و طبیعتا مشکل پیش میاد
اگر منطق وارد زندگی مردم بشه خیلی از مشکلات حل میشه نه رویایی و خیالی فکر میکنن نه بی انگیزه
بله قراره مشکلات بررسی بشه ولی نه توی 1 پست... هر کسی میاد و نظرش رو میگه... و همه این نظرات در کنار هم یه نتیجه خوب رو رقم میزنه...
من نگفتم فقط این تنها دلیل بی انگیزه بودن جوان هاست... بحث منطقی زمانی به نتیجه میرسه که بدون جبهه گیری جنسیتی باشه!

بله کاملا حق با شماست ... چشم و هم چشمی زیاده و یکی از دلایل همینه...
ائلنور عزیز الان ملت شان خودشون رو نمیدونن اکثرا ... الان بری دنبال فقیر ترین خانواده ها هم کمتر از 300 سکه رو قبول ندارن پس با این قسمت از حرفت موافق نیستم...
بله بعضی ها توقع جهیزیه آنچنانی هم دارن... البته کسایی که توقع جهیزیه آنچنانی دارن در مقابل کسایی که توقع مهریه آنچنانی دارن قابل مقایسه نیستن شاید...!
ببینید من نگفتم که پسرا خوبن و دخترا بد!!! فکر میکنم سو تفاهم شده و یا من نتونستم درست منظورم رو برسونم... منظور من در جمله آخر بود که عرض شد باید اصلاح رو از خودمون شروع کنیم... حالا خواه پسر و خواه دختر...
با قضیه تنبلی زیاد موافق نیستم... بالاخره که چی؟ تا کی میتونه فرار کنه؟ بالاخره خانواده تا یه جایی ساپورت میکنه... خودش هم میدونه... کی از پول و کار بدش میاد؟! نمیگم شاید بعضیا وضعشون خوبه و پسره دنبال کار و درآمد نیست ولی این کمتر از 1% جامعه هست...
بله خیلی ها قبول میکنن چون باور کنید چاره ای ندارن... اگه پسره بگه 300 تا قبول نیست باید قید ازدواج رو بزنه... یعنی هم خودش و دختره بدبخت میشن...

در کل فقر فرهنگی ما بیشتر از فقر مادی مقصر نباشه کمتر هم نیست...
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چون دلیلی برای ادامه ندادنش ندارم :w01:
 

ELnur

عضو جدید
کاربر ممتاز
عزیز من بحث عرضه نیست... بحث اجتماعه... بحث من و شما نیست... بحث یه جامعه 80 میلیونی هست...

بله قراره مشکلات بررسی بشه ولی نه توی 1 پست... هر کسی میاد و نظرش رو میگه... و همه این نظرات در کنار هم یه نتیجه خوب رو رقم میزنه...
من نگفتم فقط این تنها دلیل بی انگیزه بودن جوان هاست... بحث منطقی زمانی به نتیجه میرسه که بدون جبهه گیری جنسیتی باشه!

بله کاملا حق با شماست ... چشم و هم چشمی زیاده و یکی از دلایل همینه...
ائلنور عزیز الان ملت شان خودشون رو نمیدونن اکثرا ... الان بری دنبال فقیر ترین خانواده ها هم کمتر از 300 سکه رو قبول ندارن پس با این قسمت از حرفت موافق نیستم...
بله بعضی ها توقع جهیزیه آنچنانی هم دارن... البته کسایی که توقع جهیزیه آنچنانی دارن در مقابل کسایی که توقع مهریه آنچنانی دارن قابل مقایسه نیستن شاید...!
ببینید من نگفتم که پسرا خوبن و دخترا بد!!! فکر میکنم سو تفاهم شده و یا من نتونستم درست منظورم رو برسونم... منظور من در جمله آخر بود که عرض شد باید اصلاح رو از خودمون شروع کنیم... حالا خواه پسر و خواه دختر...
با قضیه تنبلی زیاد موافق نیستم... بالاخره که چی؟ تا کی میتونه فرار کنه؟ بالاخره خانواده تا یه جایی ساپورت میکنه... خودش هم میدونه... کی از پول و کار بدش میاد؟! نمیگم شاید بعضیا وضعشون خوبه و پسره دنبال کار و درآمد نیست ولی این کمتر از 1% جامعه هست...
بله خیلی ها قبول میکنن چون باور کنید چاره ای ندارن... اگه پسره بگه 300 تا قبول نیست باید قید ازدواج رو بزنه... یعنی هم خودش و دختره بدبخت میشن...

در کل فقر فرهنگی ما بیشتر از فقر مادی مقصر نباشه کمتر هم نیست...

جبهه ی جنسیتی اصلا معنا نداره اگر مشکلی هست 100در100 از هر دو جنس هست
خوب اونی که دنبال مهریه ی زیاده راه رو بد انتخاب کرده مهریه خوبه چون خانوم رو از جهتی تامین میکنه بعد طلاق اما از یه حد بیشتر من نمیدونم چه معنایی داره این تقصیر خانوده ها هستش چون پر و بال میدن به این موضوع زیاد بودن مهریه یا اون آقا پسری که میره میگه جهیزیه ی انچنانی میخوام باید یکم فک کنه ببینه آیا خونه ی انچنانی داره؟
ما ها متاسفانه فقط شعار میدیم اگر همین اصطلاح عقیده رو از خودمون شروع میکردیم الان خیلی خیلی وضع جامعه بهتر بود
مشکلات فرهنگی تو جامعه ی ما زیاده و اون چیزی نیست که بشه انکارش کرد و یک واقعیت هست
در مورد کار بحث زیاد هست و مجالی هم نیست
خوب کار بسیار اشتباهی میکنن قبول میکنن چرا وقتی توانشو ندارن قبول میکنن؟بگن برو تو چاه بیفت اون میره میفته؟که چی خوشبخت بشم؟خوشبختی به چه معنا؟

در کل عرض بنده این هست که با افسرده شدن و یه گوشه نشستن و ناامید شدن هیچ چیزی درست نمیشه این نه شعاره نه چیز دیگه چون منم عین همه تو این مملکت زندگی میکنم و فقط اینو میدونم نباید ببازم به هر قیتمتی که شده نباید ببازم
 

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
به نظر من انگیزه هر انسانی،رابطه مستقیم داره با احساس تاثیر گذاریش.

این تاثیرگذاری هم غیر قابل دسترس نیست.مثلا همین صحبت مریدای عزیز : من همیشه شادم با اونکه همیشه زندگیم پر از نشیب و فراز بوده و دلم هزار بار شکست از بی معرفتیها شکست ها بی عدالتی ها
اما همیشه شادم با بچه ها خوشم و از بازی باهاشون لذت میبرم طبیعت رو دوس دارم و اگه کاری از دستم بر بیاد واسه کمک انجام میدم
من با کوچکترین چیزها قد یه دنیا شاد میشم و مثل بقیه فکر نمیکنم زندگی رو پیچیده نمیکنم و به خیلی چیزا اعتقاد دارم به عشق عدالت دوست داشتن خوبی و مهمترین خداوند و نگاهش نگاهش
من زندگی رو الارقم سختی هایی که داره دوست دارم و حالا که بهم اجازه زندگی داده شده دلم میخواد سعیمو بکنم


این حس شادمانی،ناشی از این تاثیرگذاریه.این دوستمون با محبت،توجه به انسان ها، بچه ها،بخشش،عشق به طبیعت و ....مجموعه ای از بهترین و ارزشمندترین انگیزه ها رو داره.

اگر ما بفهمیم که چی هستیم و چه قابلیت هایی داریم،انگیزه پیدا خواهیم کرد.از کوچکترین مجموعه ای که توش داریم زندگی میکنیم گرفته، تا بزرگترین که این جهان هستی باشه. منو شما به عنوان یه فزرند،خواهر یا برادر،دوست،دانشجو،کارمند،مهندس،پزشک و .... چه تاثیری داریم میزاریم؟دیگران از دیدنمون از خردسال گرفته تا بزرگسال،خوشحال میشن و حس مثبت دریافت میکنن یا منفی؟خودمون در مواجهه با مسائل، همیشه نیمه پر لیوانو میبینیم یا خالیو؟از سلامتی،رفاه نسبی و نعمت های زندگیمون راضی هستیم و شاکر خداوندیم یا همواره به نداشته هامون فکر میکنیمو پر توقع و دلسرد به ادامه زندگی؟

هر وقت بی انگیزه شدیم،شاید بهتر باشه به این فکر کنیم که ممکنه خودمون و داشته هامونو گم کردیم یا نمیبینیم یا نمیخوایم ببینیم.یکم واقع بینانه ابعاد تاثیر گذار وجودمونو شناسایی کنیم...اگر نمیتونیم،میتونیم از نزدیکان صمیمیمون که خودشون افراد موفق و تاثیرگذاری هستن، کمک بخوایم و ازشون بپرسیم که چه نقاط قوتی در ما میبینن.
 

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
در مورد صحبت های دوستان فقط یه نکته رو بگم.
وقتی ما بر اساس توانایی ها و تاثیرگذاری های متناسب با وجودمون زندگی نکنیم،صرفا به دنبال جلب توجه برای دیگران،چشم و هم چشمی و .... همه چیز به هم میریزه.نه دخترانمون احساس آرامش می کنن و نه پسرانمون.همه این دلخوری ها،بر میگرده به این تناسب نداشتن ها.چون انگیزه ای که بر اساس صرفا دیده شدن از نگاه دیگران در نظر گرفته بشه، هر لحظه ممکنه با تغییر نگاه دیگران از بین بره.این بازی جدال برای پذیرفته شدن از نگاه دیگران،اکثرا منجر به باخت میشه،چون پایدار نیست.ثابت نیست.دائمی نیست.واسه همین منجر به سرخوردگی میشه.

حداقل سعی کنیم در نگاه خدا دیده بشیم که همیشه پایداره،همیشه مطلقه،همیشه هست و هیچوقت تغییر پذیر نخواهد بود.اون موقعست که حتی اگر شکست هم بخوریم،چون خدا فقط نتیجه عملمونو نمیبینه،واسه همون انگیزه و نیتمون،احساس رضایت و شادمانی میکنیم.
 

EECi

مدیر بازنشسته
از نظرات دوستای خوبم بسیار استفاده کردم :gol:

ولی انگیزه برای زندگی ،
داشتن انگیزه برای زندگی نیاز به هدف در زندگی داره

هدف گذاری قابل دسترس هم ، نیاز به دید روشن از آینده داره

دید روشن از آینده هم به دو موضوع بستگی داره

اولی درک و قدرت استدلال فکری فرد و مهارت و تخصص در کار و زندگی
دوم هم شرایطی که جامعه از نظر ثبات و رفاه باید فراهم کنه

مشکل کمبود انگیزه همین ضعیف بودن دید به آینده هست

و اما
انگیزه های من برای زندگی :
یک ، من به تجارت علاقه دارم و بزودی سعی می کنم به این وادی وارد بشم
دو ، به کارهای تولیدی و صنعتی علاقه مندم . از قبل تا حدودی کار کردم و بزودی اولین شغل کارفرماییم رو اغاز می کنم . شخصا میخوام بتونم برای ادم های دیگه زمینه شغل و درامد حلال رو فراهم کنم
سوم ، یکی از انگیزه های من در زندگی انسان بهتر شدن هست . یعنی سعی می کنم ایرادات خودم رو بشناسم و رفع کنم
چهارم ، داشتن یه خانواده خوب
پنجم ، سفر و دیدن جاهای جدید
ششم ، ورزش و سالم زندگی کردن
هفتم ، مطالعه و یاد گرفتن ( یاد گرفتن برام هیچ وقت خسته کننده نیست )
هشتم ، داشتن یه باغ سرسبز
نهم ، محبت کردن به دیگران و دادن امید به اونها یکی از انگیزه های زنده بودن منه !
و....
ممنونم :gol:
 

sahar-architect

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خیلی شرایط دست خود انسان نیست ممکنه یه روزی چشمتون رو که از خواب باز میکنید متوجه یه تغییر نا خوشایند در زندگی بشین. تغییری که با برنامه های شما برای زندگیتون یه دنیا تفاوت داره و قدرت عملتون رو دز اون حوزه از شما میگیره. اون لحظه تا یه مدتی حق دارین گنگ و بی هدف باشین بعد از یک مدت ناچار میشین (یا بنا به خواست خودتون یا بخاطر اطرافیانتون یا هر چیز دیگری) با پذیرفتن واقعیت اهداف کوتاه مدت و میان مدت وبلند مدت تعیین کنید. هرکسی با توجه به معیارها وشرایط پیش امده سعی میکنه تصمیم بهتری بگیره برای انسان بهتری بودن. این انسان بهتر شدن در دید کسی میتونه موفقیت تحصیلی باشه در نظر فرد دیگه ارتقای جایگاه شغلیش باشه و هدف دیگری افزایش رفاه مادی و خیلی چیزهای دیگه باشه
جند وقت پیش به توصیه یکی از دوستان فیلم lucy رو دیدم که یک دیالوگ خاصی داشت که: از ایتدای زمان، وقتی که تک سلولی ها ایجاد شدند و تکثیر شدند به 2 و 4 تا همین الان هدف خلقت "انتقال چیزی که یاد گرفته شده " هست. بنظر من جمله خوبی بود یعنی اگر ما دانشمون رو، انرژی، مهارت و ... رو به دیگران انتقال بدیم و قبل از مرگ فرصت کنیم چیز مثبتی به دنیا یا حداقل به ادمهاش اضافه کنیم به هدفمون نزدیک شدیم اما رسیدن به این هدف انگیزه میخواد. و انگیزه من همین هست که ثابت کنم من از شرایطی که توش قرار گرفتم قوی ترم ... حدود 2سال هست که این اعتقاد رو سعی کردم هر لحظه به خودم ثابت کنم و بارها در محک زدن خودم موفق یودم. نمیدونم تا کی توان این رو خواهم داشت اما سعی کرده م با همه محدودیت هام دنیای بهتری برای خودم و اطرافیانم بسازم و ادامه انرژیم رو هم برای همین امر میذارم . در کنارش هم تلاش خودم رو برای موفقیت تحصیلی و شغلی و ... در شرایط اسف بار کشور انجام میدم.
بین همه اینها به طور فطری 99درصد انسانها برای ارتقای خصوصیات غیرجسمانی ارزشی و انسانی تلاش میکنن که اصلا بحثی نداریم براش.
اینجا بیشتر تحصیلاتمون در شاخه مهندسی هست پس باید ایمان داشته باشیم : یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت ...
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همه انشاء ها ک تا اینجا گفته شده , نمره ش بیسته. هر چند که هیچ کس ورقه انشاء ش رو با خودش یدک نمیکشه.
زندگی رو باید زندگی کرد. شرط وشروط نمیخواد هر کسی به اندازه علایقش از عمرش مایه بذاره بنظرم موفقه. انشاء گفتن دردی رو دوا نمیکنه.
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدااایی
وجداانی
راستکی
هیچی!!!!!!
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
کسی سوال میکند ب خاطر چ زنده ای
و من برای زندگی تو را بهانه میکنم
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
ناراحتی نداره که!!!!

زندگی یعنی ادامه ...ادامه بده..ادامه...همین که ادامه بدی داری زندگی میکنی...و همین ادامه دادن و جنگیدنه خودش انگیزست.

خومنم دارم ادامه میدم ولی به دلخاه نیست!
این ینی مردن تدریجی!!
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواهش میکنم...
حالا خود شما که خانوم هستید ولی قبول کنید که متاسفانه یا خوشبختانه بعضی از خانوم ها زیاد درگیر وضع فعلی نیستن و توی دنیایی که خودشون توی فکرشون ساختن دارن زندگی میکنن... فکر کنم پستهای توی همین تاپیک کاملا عرایض منو تائید کنن... اصلا نه از وضع جامعه اطلاع دارن و نه مشکلات... فقط موجی از خواسته ها رو دارن و کاری هم ندارن که چطور باید اونها برآورده بشن...!
من نمیخوام انتقاد کنم ولی این وضعیت پسرفته نه پیشرفت... این حالت باعث بدتر شدن شرایط جوان ها میشه...
متاسفانه بر خلاف جوامع پیشرفته که مخارج بر عهده هر دو نفر (آقا و خانوم) هست، اینجا فقط بر عهده آقایون هست و این شریط ضربه شدید زده به پسرای جامعه مون... نه اینکه کار کردن سخت باشه! فقط چون تمام انتظارات فقط از یک نفره و طرف مقابلش اصلا درک نمیکنه... این یک نفر هم قطعا نمیتونه زندگی رو اداره کنه (با توجه به شرایط کشور) و سرخورده میشه...بعد میگن ملت افسرده شدن! آمار ازدواج (که یکی از اصلی ترین انگیزه های جووناست) پایین اومده و ...
واقعا تاسف باره که وقتی به جوون ها نگاه میشه چیزی جز یه عده آدم افسرده و مریض (روحی) دیده نمیشه...

منظور بنده اینه که درسته شرایط کشور بده، بی کاری، فقر و ... زیاده ولی خود ما مردم هم گناهکاریم در ایجاد و دامن زدن به این شرایط بد...
خب خانوما بجز یه عده، بعضیها که به لطف باباهای عزیز اونقدر حمایت می شن که برای بزرگ شدن دچار مشکلن (البته این جدیدا داره دامنگیر آقایون هم می شه!!!) و بعضیها هم اونقدر فاقد حمایت و احساس امنیت هستن تو این جامعه که توان و امکانی برای حتی تصور روی پای خود بودن ندارن! در نتیجه نیاز به یک حامی یا منجی رویایی هست که می شه همون شاهزاده سوار براسب که حضورش هیچوقت به واقعیت نمی پیونده!!
متاسفانه مثال خیلی بدی زدین... چون کلاف سردرگمیه این بحث وظایف و حقوق توی ازدواج!!... بخش بزرگی ازون هم درواقع به گردن قانون و عرف هست. همین الان آقایی مثل خود شما که حرف از تقسیم وظایف مالی می زنه که حرف بدی هم نیست تو حوزه های دیگه چقدر می تونه حوزه ی وظایف سنتی رو نادیده بگیره؟ تو بحث مهریه! بحث جهیزیه! بحث حقوق برابر! من خودم به چشم دیدم که خانواده ای برای عروسی که مهریه کمتری داره احترام کمتری قائل می شن نسبت به عروس دیگه شون!!!!!!!!!!! عجیبه نه؟؟؟
حالا جای این بحثا نیست. خود شما هم به درستی اشاره کردین که فقر فرهنگی به مراتب بدتره از فقر مادی تو جامعه ما . من هم تا حدی موافقم. اما هردو به هم دامن می زنن. و شرایط گذر از سنت به مدرنیته هم یه جور سرگیجه درست کرده واسه ملت! همه نیمه مدرن ـ نیمه سنتی ان. یه حرفی دوستمون زینب زدن به برداشت من اینکه تکلیف آدم با خودش باید معلوم باشه. مثلا تو همین مثال خودتون اگه شما تکلیفتون با خودتون مشخص باشه باید منطقی با طرفتون هم بحث بکنید یه نتیجه ی مشترک بگیرید. خانواده ها هم به نظر من مخالفت خاصی نمی تونن بکنن وقتی دونفر مصر باشن. من یه جایی یه خانومی از زندگیش نوشته بود خوندم اینکه اولی که ازدواج کردن قرار گذاشتن که نه مهریه، نه جهیزیه، نه عروسی آنچنانی، حق و حقوق برابر ، بعد هم یه خونه مبله اجاره کرده بودن و یه عروسی ساده و تموم. حالا کم کم وسیله بخر و ایناااا.... (خیلی باحال بود کارشون :D)
اما بدبختی همینه که ما نه مدرنیم نه سنتی!!
 
بالا