
Go around
یعنی حول چیزی گشتن ، دور یه چیزی گشتن

Planets go around the sun .
سیاره ها دور خورشید میچرخن.

I asked them to go around the house to see ، where are they ?
من ازشون خواستم برن دور خونه رو بچرخن که ببین اون ها کجا هستند؟
اما امروز یه معنی دیگه رو قراره با هم یاد بگیریم

Enough to go around : enough for each person
یعنی کافی بودن ، به همه رسیدن

is there enough ice cream to go around?
آیا بستنی کافی هست به همه برسه؟

there aren’t enough books to go around .
کتاب های کافی وجود نداره که به همه برسه.
یه اصطلاحی هم داریم :

What goes around, comes around.
از هر دست بگیری از همون دست پس میگیری.