اشعار و نوشته هاي عاشقانه

mosleh.bargh

عضو جدید
از من اي هستي من دور مشو كه مرا بي تو تمنايي نيست
به خدا غير تو اي راحت جان، در دلم بهر كسي جايي نيست
 

mosleh.bargh

عضو جدید
:heart::heart::heart::heart::heart::heart::heart::heart::heart::heart::heart:از من اي هستي من دور مشو كه مرا بي تو تمنايي نيست
به خدا غير تو اي راحت جان، در دلم بهر كسي جايي نيست

:heart::heart::heart::heart::heart::heart::heart::heart::heart::heart::heart:
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز


گر چه دوري ز برم ، هم سفر جان مني
قطره­ي اشكي و بر ديده­ي گريان مني
در دل شب منم و ياد تو و گوهر اشك
همراه اشكي و هم بر سر مژگان مني
اين مپندار كه نقش تو رود از نظرم
خاطرت جمع كه در خواب پريشان مني

گر چه دوري ز برم ، هم سفر جان مني
قطره­ي اشكي و بر ديده­ي گريان مني
در دل شب منم و ياد تو و گوهر اشك
همراه اشكي و هم بر سر مژگان مني
اين مپندار كه نقش تو رود از نظرم
خاطرت جمع كه در خواب پريشان مني
خدایا مرا سراپا برحمت خود در پوشان
 

mosleh.bargh

عضو جدید
انواع بوس:
1.بوس صورت : دوست داشتن
2. بوس پيشاني : آرامش
3.بازو‌ : شوخي كردن
4.لب : عاشق بودن
5. گردن : نياز داشتن
تو كدومشو به من ميدي ؟!
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو
آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست
وان دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست
وان باز و باز و تندی دربانم آرزوست.
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما بی غمان مست دل از دست داده‌ايم
همراز عشق و همنفس جام باده‌ايم
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سوختی جانم چه می‌سازی مرا
بر سر افتادم چه می‌تازی مرا

در رهت افتاده‌ام بر بوی آنک
بوک بر گیری و بنوازی مرا

لیک می‌ترسم که هرگز تا ابد
بر نخیزم گر بیندازی مرا

بندهٔ بیچاره گر می‌بایدت
آمدم تا چاره‌ای سازی مرا

چون شدم پروانهٔ شمع رخت
همچو شمعی چند بگدازی مرا

گرچه با جان نیست بازی درپذیر
همچو پروانه به جانبازی مرا

تو تمامی من نمی‌خواهم وجود
وین نمی‌باید به انبازی مرا

سر چو شمعم بازبر یکبارگی
تا کی از ننگ سرافرازی مرا

دوش وصلت نیم شب در خواب خوش
کرد هم خلوت به دمسازی مرا

تا که بر هم زد وصالت غمزه‌ای
کرد صبح آغاز غمازی مرا

چو ز تو آواز می‌ندهد فرید
تا دهی قرب هم آوازی مرا
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
هر کس که بدید چشم او گفت
کو محتسبی که مست گیرد
در بحر فتاده‌ام چو ماهی
تا یار مرا به شست گیرد

 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چون مرا مجروح کردی گر کنی مرهم رواست
چون بمردم ز اشتیاقت مرده را ماتم رواست

من کیم یک شبنم از دریای بی‌پایان تو
گر رسد بویی از آن دریا به یک شبنم رواست
 

Dandalion

عضو جدید
نگاه کن که غم درون دیده ام
چگونه قطره قطره آب می شود
چگونه سایهء سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب می شود
نگاه کن
تمام هستیم خراب می شود
شراره ای مرا به کام می کشد
مرا به اوج می برد
مرا به دام می کشد
نگاه کن
تمام آسمان من
پر از شهاب می شود

تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
نشانده ای مرا کنون به زورقی
ز عاجها، ز ابرها، بلورها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها

به راه پرستاره می کشانی ام
فراتر از ستاره می نشانی ام
نگاه کن
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل
ستاره چین برکه های شب شدم

چه دور بود پیش از این زمین ما
به این کبود غرفه های آسمان
کنون به گوش من دوباره می رسد
صدای تو
صدای بال برفی فرشتگان
نگاه کن که من کجا رسیده ام
به کهکشان، به بیکران، به جاودان

کنون که آمدیم تا به اوجها
مرا بشوی با شراب موجها
مرا بپیچ در حریر بوسه ات
مرا بخواه در شبان دیرپا
مرا دگر رها مکن
مرا از این ستاره ها جدا مکن

نگاه کن که موم شب براه ما
چگونه قطره قطره آب می شود
صراحی دیدگان من
به لای لای گرم تو
لبالب از شراب خواب می شود
نگاه کن
تو میدمی و آفتاب می شود


فروغ فرخزاد
 

Dandalion

عضو جدید
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که اب می شود دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخندی که مهو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم
تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم
برای پشت کردن به ارزوهای مهال
به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به خاطردود لاله های وحشی
به خاطر گونه ی زرین افتاب گردان
برای بفشیه بنفشه ها دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم
تو برای لبخند تلخ لحظه ها
پرواز شیرین خا طره ها دوست می دارم
تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم
اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های اسمان دوست می دارم
تو را به اندازه خودت ، اندازه ان قلب پاکت دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام ...دوست می دارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام ...دوست می دارم
برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه
تو را به خاطر دوست داشتن...دوست می دارم
تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم...دوست می دارم
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما

ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم
ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما

چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان
کاید به جلوه سرو صنوبرخرام ما

ای باد اگر به گلشن احباب بگذری
زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما

گو نام ما ز یاد به عمدا چه می‌بری
خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما

مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپرده‌اند به مستی زمام ما

ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما

حافظ ز دیده دانه اشکی همی‌فشان
باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما

دریای اخضر فلک و کشتی هلال
هستند غرق نعمت حاجی قوام ما
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
تمام رمز و رازهای عشق
جز همین سه حرف
جز همین سه حرف ساده ی میان تهی
چیز دیگری سرم نمی شود
من سرم نمی شود

ولی ...


راستی
دلم
که می شود !

 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خیال روی تو در هر طریق همره ماست
نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست

به رغم مدعیانی که منع عشق کنند
جمال چهره تو حجت موجه ماست

ببین که سیب زنخدان تو چه می‌گوید
هزار یوسف مصری فتاده در چه ماست

اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماست

به حاجب در خلوت سرای خاص بگو
فلان ز گوشه نشینان خاک درگه ماست

به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است
همیشه در نظر خاطر مرفه ماست

اگر به سالی حافظ دری زند بگشای
که سال‌هاست که مشتاق روی چون مه ماست
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خیلی سخته و قشنگه آشنایی زیر بارون
اگه چتر نداشته باشی توی دستا هردوتاشون

خیلی سخته تا همیشه پای وعده ها نشستن
چقدر قشنگه اما واسه ی کسی شکستن

خیلی سخته واسه ی اون بشکنه یه روز غرورت
اون نخواد ولی بمونه همیشه سنگ صبورت

خیلی سخته بودن تو واسه ی اون بشه عادت
دیگه بوسیدن دستات واسه اون نشه عبادت

خیلی سخته چشمای تو واسه ی اون کسی خیسه
که پیام داده یه عمر واسه تو نمی نویسه

خیلی سخته که دل تو نکنه قصد تلافی
تا که بین دو پرستو نباشه هیچ اختلافی

خیلی سخته اونکه دیروز تو واسش یه رویا بودی
از یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی

خیلی سخته بری یک شب واسه چیدن ستاره
ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شد دوباره
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
درد عشقی کشيده‌ام که مپرس
زهر هجری چشيده‌ام که مپرس

گشته‌ام در جهان و آخر کار
دلبری برگزيده‌ام که مپرس
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا مقصد عشاق رهی دور و دراز است
یک منزل از آن بادیه‌ی عشق مجاز است
در عشق اگر بادیه‌ای چند کنی طی
بینی که در این ره چه نشیب و چه فراز است
سد بلعجبی هست همه لازمه عشق
از جمله یکی قصه‌ی محمود و ایاز است
عشق است که سر در قدم ناز نهاده
حسن است که می‌گردد و جویای نیاز است
این زاغ عجب چیست که کبک دریش را
رنگینی منقار ز خون دل باز است
این مهره‌ی مومی که دل ماست چه تابد
با برق جنون کاتش یاقوت گداز است
وحشی تو برون مانده‌ای از سعی کم خویش
ورنه در مقصود به روی همه باز است
 

kayhan

عضو جدید
اشاره کن که بشکفم حتی درین یخ بستگی
درین ترانه سوزی و درین غزل شکستگی

طلوع کن ، طلوع کن درین ستاره مردگی
که از تو تازه می شود این خلوت سرخوردگی
 

kayhan

عضو جدید
روح بزرگوار من ، دلگیرم از حجاب تو

شکل کدوم حقیقته ، چهره بی نقاب تو

وقتی تن حقیرمو ، به مسلخ تو می برم

مغلوب قلب من نشو ، ستیزه کن با پیکرم

اسم منو از من بگیر ، تشنه ی معنی منم

سنگینه بار تن برام ، ببین چه خسته می شکنم

به انتظار فصل تو ، تمام فصلها گذشت

چه یأس بی نهایتی ، ندیم من بود

فصل بد خاکستری ، تسلیم و بی صدا گذشت

چه قلب بی سخاوتی ، حریم من بود

دژخیم بی رحم تنم ، به فکر تاراج منه

روح بزرگوار من ، لحظه ی معراج منه

فکر نجات من نباش ، مرگ منو ترانه کن

هر شعرمو به پیکرم ، رشته تازیانه کن
 

kayhan

عضو جدید
ترانه ساز مرگ من

ترانه ساز مرگ من

تو، ای نفس من
ترانه ساز قفس من
بنشین که دمی بیاسایی
بنشین که حجاب برداریم
بنشین که ترانه سازیت ، ترانه ساز مرگ است
ترانه های آخرت به رهگذر داده ای
بیار ازین ترانه ات کمی به یار تشنه ات

کیهان

 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
موج شراب و موج آب بقا يكي است
هرچند پرده هاست مخالف، نوا يكي است

خواهي به كعبه رو كن و خواهي به سومنات
از اختلاف راه چه غم، رهنما يكي است

اين ما و من نتيجـﮥ بيگانگي بود
صد دل به يكدگر چو شود آشنا، يكي است

در چشمِ پاك بين نبوَد رسمِ امتياز
در آفتاب، سايـﮥ شاه و گدا يكي است

بي ساقي و شراب، غم از دل نمي ‏رود
اين درد را طبيب يكي و دوا يكي است

از حرفِ خود به تيغ نگرديم چون قلم
هرچند دل دو نيم بود، حرف ما يكي است


صائب شكايت از ستم يار چون كند؟
هر جا كه عشق هست، جفا و وفا يكي است
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ای پیک نامه بر، خبر او به ما رسان
بویی ز کوی صدق به اهل صفا رسان

بیگانه را خبر مده از حال این سخن
زان آشنا بیار و بدین آشنا رسان

جای حدیث او دل آشفتهٔ منست
بشنو حدیثش و چو شنیدی به جا رسان

پوشیده نیست تندی و گفتار تلخ او
رو هرچه بشنوی تو مپوشان و وارسان

یا روی او ز دور درآور به چشم من
یا روی من به خاک در آن سرا رسان

زآن آفتاب رخ صفت پرتوی مگوی
یا چند ذره را ز زمین بر هوا رسان

ما را به آستانهٔ آن بت چو بار نیست
خدمت گریم، بر در اومان دعا رسان

آه و فغان اوحدی امشب، تو ای رسول
از جبرئیل بگذر و پیش خدا رسان
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
عجب ای عشق چه جفتی چه غریبی چه شگفتی
چو دهانم بگرفتی به درون رفت بیانم
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
گل در بر می در کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
 

kayhan

عضو جدید
دلم تنگ است، دلم اندازه ی حجم قفس تنگ است
سکوتم خیس و بارانیست
نمی دانم چرا پائیز در قلب من طولانیست...
----------------------------------
امضای کاربری به نام :
saeideh_77077

 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز


کاش آيينه شوم تا که به روی ام نگری:

يا که خاک ِ گذرت ، تا که به روی ام گذری.

تا به ديروز، تو بودی پری و من پر ِ تو:

حاليا قصّه ی ما قصّه ی ديو است و پری.

تو شدی باد و گذشتی به سبکْ ساری و من

لاله ام، داغ به دل، مانده به خونين جگری.

بر زبان جانِ مرا نيست به جز نامت و تو

گوش ِ دل داری ازسنگ گران تر به کری

در نگنجد به صفت ذات که مانندش نيست

کِلکِ من نيست به وصفت خجل از بی هنری.

به خدا هست خدا: و رنه چگونه ست که تو

حسن ات آن سو رود از حَدِّ جمال بشری.

خوب تر زين نتوان گفت ز حسن ات : کای دوست!

هر که خوب است به گيتی ، تو از او خوب تری.

عمر البتّه عزيز است، من اين می دانم:

همه با دوست، و ليکن، اگر آيد سپری.

جانِ ما يیّ و نيابيم تورا در بر خويش؛

عمرِ مايی و نبينيم که بر ما گذری!

سايه ی سرو ِ قَدَت گر به سرم بود، نبود

حاصل زندگی ام اين همه بی بار و بری
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز


چشمت خوشست و بر اثر خواب خوشترست
طعم دهانت از شکر ناب خوشترست

زنهار از آن تبسم شیرین که می‌کنی
کز خنده شکوفه سیراب خوشترست

شمعی به پیش روی تو گفتم که برکنم
حاجت به شمع نیست که مهتاب خوشترست

دوش آرزوی خواب خوشم بود یک زمان
امشب نظر به روی تو از خواب خوشترست

در خوابگاه عاشق سر بر کنار دوست
کیمخت خارپشت ز سنجاب خوشترست

زان سوی بحر آتش اگر خوانیم به لطف
رفتن به روی آتشم از آب خوشترست

ز آب روان و سبزه و صحرا و لاله زار
با من مگو که چشم در احباب خوشترست

زهرم مده به دست رقیبان تندخوی
از دست خود بده که ز جلاب خوشترست

سعدی دگر به گوشه وحدت نمی‌رود
خلوت خوشست و صحبت اصحاب خوشترست

هر باب از این کتاب نگارین که برکنی
همچون بهشت گویی از آن باب خوشترست
 

Similar threads

بالا