اشعار و نوشته هاي عاشقانه

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]بازی، تکراریست[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]می خواهند چشمان تو[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]مرا خراب کنند[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] و محکم تر بسازند.[/FONT]
 

nikan_eh

عضو جدید
کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه
خودت می دونی عادت نیست فقط دوست داشتن محضه
کنارم هستی و بازم بهونه هامو میگیرم
میگم وای چقدر سرده میام دستاتو میگیرم
یه وقت تنها نری جایی که از تنهایی میمیرم
از این جا تا دم در هم بری دلشوره میگیرم
فقط تو فکر این عشقم تو فکر بودن با هم
محاله پیش من باشی برم سرگرم کاری شم
می دونم یه وقتایی دلت میگیره از کارم
روزاییکه حواسم نیست بگم خیلی دوستت دادم
تو هم مثل منی انگار از این دلتنگی ها داری
تو هم از بس منو می خوای یه جورایی خود ازاری
کنارم هستی و انگار همین نزدیکیاس دریا
مگه موهاتو وا کردی که موجش اومده اینجا
قشنگه رد پای عشق بیا بی چتر زیر برف
اگه حال منو داری می فهمی یعنی چی این حرف
میدونم که یه وقتایی دلت میگیره از کارم
روزایی که حواسم نیست بگم خیلی دوستت دارم
تو هم مثل منی انگار از این دلتنگی ها داری
تو هم از بس منو می خوای یه جورایی خود ازاری
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من خود دلم از مهر تو لرزيد، و گرنـــه

تيرم به خطا مي رود اما به هدر نـــه!

دلخون شده ي وصلم و لب هاي تو سرخ است

سرخ است ولي سرخ تر از خون جگر نــــه!

با هر كه توانسته كنار آمده دنيا

با اهل هنر؟ آري، با اهل نظر نـــه!

بد خلقم و بد عهد، زبانبازم و مغرور

پشت سر من حرف زياد است، مگر نـــه?!

يك بار به من قرعه ي عاشق شدن افتاد

يك بار دگر، بار دگر، بار دگر… نــــه



فاضل نظری
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شب‌ها، پرنده‌هایش می‌روند
روزها، ستاره‌هایش
ببین،
آسمان هم که باشی
باز تنهایی!


رضا کاظمی
 

mehryas

عضو جدید
کاربر ممتاز
سراغم راازکلاغ بام خانه ات نگیرزیرا حقیقت بودنم رابه تکه پنیری میفروشد
 
  • Like
واکنش ها: noom

mehryas

عضو جدید
کاربر ممتاز
شیمی نخوندم ولی می دونم اگه عشق نباشه مولکول های هیدروژن و اکسیژن نمی تونن اینقد محکم همدیگه رو فشار بدن که اشک جفتشون در بیاد !
 
  • Like
واکنش ها: noom

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در گلوی من ابر کوچکی ست
می شود مرا بغل کنی؟
قول می دهم
گریه...
کم کنم



مژگان عباسلو

مهربانم !

نگاهت را بارها دیدم بی آنکه چشمانم بی نور شده باشند ،

دستانم همچنان پر توان در دست توست ،

گامهایت بسویم از شماره خارج شده و من هنوز پایی دارم پویا و در حرکت ...

عاشقانه هایت تا لابیرنت های گوشم رسوخ کرده و من شنواتر از همیشه ام !

پایه های تخت پادشاهیت را بر بیکرانه دلم استوار کرده ای و من هنوز دلم را تقدیمت نکرده ام !!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

نـمـی دونـم مـنـاسـب تـریـن حـرف ، مـنـاسـب تـریـن حرکت کی باید بـاشه
ولی مـیـدونـم ، جـلـوی اتـفـاق رو نباید گرفـت گـاهـی

هـم بـهـتره اتـفـاق رو جـلو بـینـدازی
مـثـلـاً وقت رفـتـنـت کـه می شـه یـکـبـاره بـرگـردی بگی دلـم نـمـیخـواد بــرم

وقت رفـتـنـش کـه مـی شـه دسـتـش رو بـگـیـری بگی دلـم نـمـیـخـواد بــری وقـتـی یکی بـهـت میگه پـیـشم بـمـون درنـگ نـکـن ... پـیـشـش بـمـون

وقتی دلت می خـواد پـیـشـش بـمونی ..غـرور نـداشـتـه بـاش . بـگـو ... دوسـتـت دارم ... دلـم مـی خـواد پـیـشـت بـمـونـم

بـگذار اتـفـاقِ دوسـت داشـتـن هـر چـه زودتـر بـیـفـته ...

شـاید نـسـلِ مـآ وقـتِ زیـادی بـرای عـشـق ورزیـدن نـداشـتـه بـاشـه

نیکی فیروز کوهی
 

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعــد از تــــ‗__‗ــــ ـــو آدم ها
تنها خـــ‗__‗ـــــراش های کوچکـــــے بودند بــر پوستـــــم
که هیچ کـــــــدامشان به پای تـــــ ــــــو نــــ‗__‗ــــــرسیــدند
به قلبــــ‗__‗ــــــم نـــــــرسیدند .
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق ،

پروانه ای بود
که پشتِ دریچه ی چشم هات ،
می پرید.
*
تقصیر تو نیست اگر

ندیدی اَش !


رضا کاظمی
 

elnz

عضو جدید
[SUB]میدانی دیشب در عمق تنهایی هایم
در سکوت پایان ناپذیر اتاقم...
دلم برای خودم سوخت و خاکستر شد؟؟!!
برای دلی که هیچ ظلمی نکرد و
هیچ جفایی نکرد و هیچکس را نیازرد
اما خود ظلم و جفا دید و شکست
و خرد شد!!
برای دلی که می دانست نباید دل ببندد
اما بست،اخه چرااااااا...؟؟؟؟

[/SUB]
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
جهنـــــمی بپــــا میـــکند
دلــــــم
وقـــــتی
شـــــــعری بیــــــاید و
تــــو
میــــــان آن نبــــاشــــی...............!
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قطار می‌رود
او می‌رود
تو می‌روی !
تمام ایستگاه می‌رود !
و من چقدر ساده‌ام
که سال‌های سال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده‌ام !
و هم‌چنان
به نرده‌های ایستگاه رفته
تکیه داده‌ام !


قیصر امین‌پور
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سرد است!

یا تو گم شده ای لابه لای آدم های عجول و بخار کلمات...

یا من هنوز آدم نشده ام!

به هر حال...به دلیلی عجیب...

صندلی رو به رویم خالیست!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حــــالی که پریشان است ,

احـــتیاج بـه آرامـــش دارد نــــه ســرزنش ...

کــــاش می فهــــمیدند !
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در این روزگار
کمتر کسی پیدا میشود که برای بودنت خدا رو شکر کند
و یا برای برگشتنت دعا ...
اما من هر شب از ستاره های اسمان میخواهم پیش خداوند وساطتت بکنند تا معجزه شود و تو برای همیشه در کنار من بمونی.
 
آخرین ویرایش:

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تـو بـ ـہَ آفـتـادن مـن بــ ــر روے زمـیـن خــندیـدے

....و مـن تـمــآمـ ـ حـوآسـمــ ـ بـه چـشـمـآن مـردم بـــ ـود

،تـآمـبـآدآعـاشـقــ ـ خـنـدهـ هایـتــ ـ شـونـد ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در این روزگار
کمتر کسی پیدا میشود که برای بودنت خدا رو شکر کند
و یا برای برگشتنت دعا ...
اما من هر شب از ستاره های اسمان میخواهم پیش خداوند وساطتت بکنند تا معجزه شود و تو برای همیشه در کنار من بمونی.
دلم مي خواد يه جوري زندگي کنم که آدما بهش مي گن عجيب ...

فقط به تو سلام کنم ، فقط با تو حرف بزنم ، فقط واسه تو دعا کنم ، دستم فقط تو دست تو باشه ، فقط مال

تو باشم و تو هم فقط مال من باشي ، از سهراب نيم اجازه اي مي گيرم و برات مي نويسم :

تا تو هستي زندگي بايد کرد ...
 

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز
من نه عاشق بودم
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من خودم بودم و یک حس غریب
که به صد عشق و هوس می ارزید
من خودم بودم دستی که صداقت میکاشت
گر چه در حسرت گندم پوسید
من خودم بودم هر پنجره ای
که به سرسبزترین نقطه بودن وا بود
و خدا میداند بی کسی از ته دلبستگی ام پیدا بود
من نه عاشق بودم
و نه دلداده به گیسوی بلند
و نه آلوده به افکار پلید
من به دنبال نگاهی بودم
که مرا از پس دیوانگی ام میفهمید
آرزویم این بود
دور اما چه قشنگ
که روم تا در دروازه نور
تا شوم چیره به شفافی صبح
به خودم می گفتم
تا دم پنجره ها راهی نیست
من نمی دانستم
که چه جرمی دارد
دستهایی که تهی ست
و چرا بوی تعفن دارد
گل پیری که به گلخانه نرست
روزگاریست غریب
تازگی میگویند
که چه عیبی دارد
که سگی چاق رود لای برنج
من چه خوشبین بودم
همه اش رویا بود
و خدا می داند
سادگی از ته دلبستگی ام پیدا بود
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جــــایی بایـــد باشـــد

غیـــر از اینـــ کنـــج تنهـــایــی!

تــا آدمـــ گاهــی آنجــا جـــانــ بدهـــد!

مثــلا "آغـــــوشـــ تـــــــو"

جـــانــ میدهـــــد برایـــــ جــــان دادنــــ.......
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز



تقصیر من بود
که سراغ سایه را از خورشید می گرفتم
و سراغ تــ ــو را
از وسعت دور دریاها
سراغ قدم هایت را از راه هایی می گرفتم
که هرگز تــ ــو را
حتی به خواب عبور هم ندیده بودند
تقصیر من بود
که نامت را با عطر ستاره
بر بالش شب می نوشتم
تا آسمان خواب هایم
بوی تــ ــو را داشته باشند
تقصیر من بود
که برای آمدنت فال می گرفتم
نباید گره خیال را و خاطره را
از حقیقت تلخ روزمرگی ها باز می کردم
که رویای آفتابی تــ ـــو
برای یک عمر عاشق ماندنم
کافی بود !!!
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]سطر اول : او می آید[/FONT]

[FONT=&quot]سطر دوم : او می رود[/FONT]...

[FONT=&quot]دو سطر بیشتر نیست[/FONT]...

[FONT=&quot]بیهوده آن را هزار و یک شب میکنیم[/FONT] ...!
. "[FONT=&quot]مینو نصرت[/FONT] "
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حســــرتـــ

يعنـــــی شانه هایتــــ دوشــ به دوشمـ باشـــد . . .

امــا

نتوانم از دلتنگـــی به آنــها پنـــاه ببرم ...
 

Similar threads

بالا