اشعار و نوشته هاي عاشقانه

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
نوازشم کن ،نترس........تنهايي واگير نداره

......•*´•.♥.•`*•.¸¸¸¸.•*´•.
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
کلافه ام!

درست شبیه لحظه ای که مادربزرگ

نمیتواند سوزن نخ کند...!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز

میدانم از خود خواهی است که تو را برای خود می خواهم
و تو هم انقدر رئوفی که خود را متعلق به همه میدانی . . .
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز

فکر اینکه تو بیای و من نباشم

خواب و از چشای عاشقم میگیره

تازه باورم شده تموم دنیا

پیش آرزوی من خیلی حقیره

یاد لحظه رسیدنت میوفتم

خنده تلخی روی لبام می شینه

حاضرم دار و ندارم رو ببخشم

تا که چشمام روی ماه تو ببینه

تو همون ستاره پوشی که هنوز

جمعه هامو گریه بارون میکنه

نگو شاید به نگاهت نرسم

حتی فکرش من و داغون میکنه
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز

به اوج دل نشاندمت به خواستگاه زندگی

زمانه گر خزان شود تویی بهار زندگی

به پاکی دلت قسم که دل ز تو نمی کنم

که تکیه گاه من تویی در این حصار زندگی
.
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز

می خواهم فاصله ها را بشکنم تا به تو برسم ، ولی افسوس فاصله ها درست برعکس دلها
شکستنی نیستند !!!
 

mehryas

عضو جدید
کاربر ممتاز
قلبی كه از بودن آن با خبر است و قلبی كه از حظورش بی خبر.
قلبی كه از آن با خبر است همان قلبی ست كه در سینه می تپد
همان كه گاهی می شكند
گاهی می گیرد و گاهی می سوزد

آدمی دو قلب دارد !
قلبی كه از بودن آن با خبر است و قلبی كه از حظورش بی خبر.
قلبی كه از آن با خبر است همان قلبی ست كه در سینه می تپد
همان كه گاهی می شكند
گاهی می گیرد و گاهی می سوزد
گاهی سنگ می شود و سخت و سیاه
و گاهی هم از دست می رود...
با این دل است كه عاشق می شویم
با این دل است كه دعا می كنیم
با همین دل است كه نفرین می كنیم
و گاهی وقت ها هم كینه می ورزیم...

اما قلب دیگری هم هست.قلبی كه از بودنش بی خبریم.
این قلب اما در سینه جا نمی شود
و به جای اینكه بتپد.....می وزد و می بارد و می گردد و می تابد
این قلب نه می شكند نه میسوزد و نه می گیرد
سیاه و سنگ هم نمی شود
از دست هم نمی رود

زلال است و جاری
مثل رود و نسیم
و آنقدر سبك است كه هیچ وقت هیچ جا نمی ماند
بالا می رود و بالا می رود و بین زمین و ملكوت می رقصد
این همان قلب است كه وقتی تو نفرین می كنی او دعا می كند
وقتی تو بد می گویی و بیزاری او عشق می ورزد
وقتی تو می رنجی او می بخشد...
این قلب كار خودش را می كند
نه به احساست كاری دارد نه به تعلقت
نه به آنچه می گویی نه به آنچه می خواهی

و آدمها به خاطر همین دوست داشتنی اند
به خاطر قلب دیگرشان
به خاطر قلبی كه از بودنش بی خبرند
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمی دانم کجای این دنیای مثلا" بزرگ
روزهایت را می شماری
اما هرجا هستی
بودنت را سپاس
امیدهایت راسپاس
نورت را ، آفتابت را ، نگاهت را سپـــاس ... !

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
جهنـــــمی بپــــا میـــکند



دلــــــم


وقـــــتی


شـــــــعری بیــــــاید و


تــــو


میــــــان آن نبــــاشــــی...............!
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گيسوان تو پريشانتر از انديشه ي من

گيسوان تو شب بي پايان
جنگل عطرآلود

شكن گيسوي تو
موج درياي خيال
كاش با زورق انديشه شبي
از شط گيسوي مواج تو من
بوسه زن بر سر هر موج گذر مي كردم
كاش بر اين شط مواج سياه
همه ي عمر سفر مي كردم
 

شهرآفتابی

عضو جدید
تا حالا دقت کردی وقتی تو ماشین باسرعت میری
به خط های سفید رو جاده.
هر چی سرعتش بیشتر باشه ماشین
این خط ها بیشتر وبیشتر به همین تزدیک میشن
خط های که وقتی آهسته میری فاصله ای میان آنهاست
وقتی میرم به گذشته از اول بودنمون تا به اینجا رو باسرعت نگاه میکنم
میبینم که انگار از همون اول ،بودنمون کنار هم نوشته شده تو یه
برگه سفید که خواندنش را فقط ما میتوانیم بخوانیم
اما آهسته که نگاه کنی اینگونه نیست انگار فاصله هاست
بین ما!!!..
به کدام باور کنم؟؟؟



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آخرین نگاه مرا قاب کن...
پشت دیوار نگاهت..بگذار تا که تنهاییت از دیدن من جا بخورد...
و بداند که دل من با توست..
در همین یک قدمی...!



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بـاران آمــد ! ...

بـاران " تنـــد " آمــد ...

اَمــا او نیـــآمد ...


حتـے " آرامـ " !




برای دیدن عکس در اندازه اصلی اینجا کلیک کنید . اندازه اصلی 720x720 پیکسل میباشد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چقدر سخته که عشقت رو به روت باشه

چقدر سخته که عشقت رو به روت باشه نتونی هم صداش باشی
چقدر سخته که یک دنیا بها باشی نتونی که رها باشی
چقدر سخته
چقدر سخته که بارونی شی هر شب نتونی اسمون باشی
چقدر سخته که زندونی بمونی بی در و دیوار نتونی هم زبون باشی
چقدر سخته
چه بد بخته قناری که بخونه اما رویاش حس بیرونه
چه بد بخته گلی که مونده تو گلدون غمش یک قطره بارونه
چه بد بخته قناری که بخونه اما رویاش حس بیرونه
چقدر سخته چشمات رنگ غم باشه ولی ظاهر پراز خنده
چقدر سخته که عشقت اسمون باشه ولی اسون بگند چنده
چقر سخته کلامت ساده پر پر شه نتونی ناجیش باشی
چقدر سخته که رفتن راه اخر شه نتونی راهیش باشی
چقدر سخته که تو خونت عین مهمون شی بپوسی خسته ویرون شی
چقدر سخته دلت پر باشه ساکت شی ولی تو سینه داغون شی
چقدر سخته که یک دنیا صدا باشی ولی از صحنه ی خوندن جدا باشی
چقدر سخته که نزدیک خدا باشی ولی غرق ادا باشی

چه بدبخته قناری….
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر کلمه دوستت دارم قيام عليهبندهاي ميان من و توست اگر کلمه دوستت دارم راضي کننده و تسکين دهنده قلبهاست اگر کلمه دوستت دارم پايان همه جدايي هاست اگر کلمه دوستت دارمنشانگر عشق راستين من به توست اگر کلمه دوستت دارم کليد زندان من و توستپس با تمام وجود فرياد ميزنم دوستت دارم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هي فلاني مي داني ؟ مي گويند رسم زندگي چنين است...

مي آيند.... مي مانند.... عادت مي دهند.... ومي روند.

وتو در خود مي ماني و تو تنها مي ماني

راستي نگفتي رسم تونيز چنين است؟.... مثل همه فلاني ها....؟
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
دیگر هیچ چیز

نمی شود

آن چیزی که باید بشود...

تو رفته ای

و هرآنچه بود و نبود ...با تو رفت.


 

mehryas

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه فایده اگـــر ...

زیباتــــرین

شعرهای عالم را

بسرایم

و تــــو

با حجب و حیایی مردانه

فقط بگــــویی :

خیلی قشنگند...

وقتیکه

چشم های تـــو

قشنگتر از

شعرهای من هستند

و من

هیـــــچ وقت نتوانسته ام

چشم در چشم تـــو

بدوزم

و بگــــویم :

خیــــلی قشنگنــــد...
 

mehryas

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیشب که نمیدانستم به کدام یک از درد هایم بگریم ...................کلی خــــــــــنـــــــــــدیـــــــــدم.
 

mehryas

عضو جدید
کاربر ممتاز
کل دنیا را هم که داشته باشی . . .

باز هم دلت میخواهد ،

بعضی وقتها.. فقط بعضی وقتها

اصلا" برای ِ یک لحظه هم که شده ،

همه ی دنیای ِ یک "نفــر" باشی . . .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ندگانی برگ بودن در مسیر باد نیست...

امتحان ریشه هاست...

ریشه اش هرگز اسیر باد نیست...

زندگانی پیچک است...

انتهایش می رسد پیش خدا...

باید آن را سبز کرد.باید آن را آب داد...

با آب پاش لحظه ها...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
گر کسی مرا خواست
بگویید رفته باران ها را تماشا کند .
و اگر اصرار کرد ،
بگویید برای دیدن ِ طوفان ها
رفته است !
و اگر باز هم سماجت کرد ،
بگویید
رفته است تا دیگر بازنگردد ...
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
انکه رفت

به حرمت انچه با خود برد حق بازگشت ندارد

رفتنت که مردانه نبود

لااقل مرد باش

و

برنگرد...........
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2]
[/h] کاش

غم و غصه هم قیمتی داشت

مجانی است لعنتی

همه میخورند...!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه میداند کسی شاید در آن شب
که چشمانش به تاریکی درخشید
نگاهش انتظار دیگری داشت
که یکدم در نگاهم ماند و لغزید
چه میداند کسی شاید در آن روز
که دزدانه به چشمم چشم میدوخت
بر لبانش حرف دیگری داشت
نگاهش از نگاهم داشت میسوخت….
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دنیا برای آدم های غمگین به کوچکی یک قطره اشک است
و برای آدم های شاد به بزرگی یک لبخند.
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
در آغوشت
ورد می‌خوانم زیر لب
و خدا را صدا می‌زنم.
آنقدر صدا می‌زنم که بگویی:
جان دلم!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخرین بوسه من را بپذیر
که من از عشق تو لبریزم و مست
روزگار عاقبت ما را دید
عهد ما را ز خجالت نشکست

من که لیلای تو بودم دیروز
شدم امروز بسی مجنون تر
تن من غرق دو صد وسوسه است
تا مرا باز بگیری در بر

روز اول که صدایت کردم
تو به لبخند به من رو کردی
گفتم اینک تو صدایم کن و بعد
تو صدایم "بچه آهو" کردی

آخرین بوسه من را بپذیر
من پر از خاطره هستم ای مرد
تو که از عشق و وفا می گفتی
پس چرا این همه خاموشی و سرد؟!

آخرین بوسه من را بپذیر
بچه آهوی تو امشب زخمی ست
جای گلبوسه شیرین اما
در دو چشم سیهش خون جاریست

بچه آهوی تو امشب تنهاست
نه ملوس است و نه خندان دیگر
سفرت شعله عشقش را کشت
از دلش مانده به جا خاکستر

من که لیلای تو بودم دیروز
شدم امروز بسی مجنون تر
تن من غرق دو صد وسوسه است
تا مرا باز بگیری در بر

جسم بی جان تو را خیس نمود
اشکهای بچه آهوی ملوس
با تمنا به جسد می گوید
آخرین بار مرا باز ببوس
 

Similar threads

بالا