اشعار و نوشته هاي عاشقانه

* * *m * *

عضو جدید
عزيزم تو گاو مني. ناراحت نشو الآن توضيح ميدم




گ: گلمي
ا: ارزومي
و: وجودمي.
حالا ديدي گاو مني
 

...scream...

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنگام پاييز
زير يک درخت ... مردم
برگهايش مرا پوشاند
و هزاران قلب يک درخت
گورستان ... قلب من شد
 

...scream...

عضو جدید
کاربر ممتاز
دو فنجــانـ قهــوهـ تلخــ ...
دو بلیــط مرگــ ...
کافــهـ منــ ...
.
.
تــو کهـ نبـاشیــ
همهـ شـانــ از جنسـ نـابــ تنهــاییــ انـد!
و چهـ رنجیــ دارد
در کـافهــ منــ
-هر چقــدر همـ بــزرگــ-
گــاهیــ ،
جاییــ برایــ منــ ِ بیــ تـو نیسـتــــ ...!
 

...scream...

عضو جدید
کاربر ممتاز
چشم‌هات
روودِ عسل‌َند
سر می‌روند از قالبِ " غزل "
تو را فقط
باید " آزاد " نوشت!

( رضا کاظمی )
 

...scream...

عضو جدید
کاربر ممتاز
با هم که قدم می‌زنیم
حسودی‌اَش می‌شود آفتاب
نه که هیچ‌گاه
قدم نزده است با ماه!

( رضا کاظمی )
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من مرگ نور را
باور نمي كنم
و مرگ عشقهاي قديمي را
مرگ گل هميشه بهاري كه مي شكفت
در قلبهاي ملتهب ما
مانند ذره ذره مشتاق
پرواز را به جانب خورشيد
آغاز كرده بودم
با اين پرشكسته
تا آشيان نور
پرواز كرده بودم
من با چه شور و شوق
تصوير جاودانه آن عشق پاك را
در خويش داشتم
اينك منم نشسته به ويرانسراي غم
اينك منم گسسته ز خورشيد و نور و عشق
در قلب من نشسته زمستان در پا
من را نشانده اند
من را به قعر دره بي نام و بي نشان
با سر كشانده اند
بر دست و پاي من
زنجير و كند نيست
اما درون سينه من
زخمي ست در نهان
شعري ؟
نه
آتشي ست
اين ناسروده در دلم
اين موج اضطراب
ما مانده ام ز پا
ولي آن دورها هنوز
نوري ست شعله اي ست
خورشيد روشني ست
كه مي خواندم مدام
اينجا درون سينه من زخم كهنه اي ست
كه مي كاهد مدام
با رشك نوبهار بگوييد
زين قعر دره مانده خبر دارد
يا روز و روزگاري
بر عاشق شكسته گذر دارد ؟
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امشب همه چیز رو به راه است
همه چیز آرام.....آرام ... باورت می شود ؟

دیگر یاد گرفته ام شبها بخوابم " با یاد تو "
تو نگرانم نشو !
همه چیز را یاد گرفته ام !
راه رفتن در این دنیا را هم بدون تو یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم !
یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم !
تو نگرانم نشو !!
همه چيز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !
یاد گرفته ام ....نفس بکشم بدون تو......و به یاد تو !
یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...
و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !
تو نگرانم نشو !
همه چيز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که بی تو بخندم.....
یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...و بدون شانه هایت....!
یاد گرفته ام ...که دیگر عاشق نشوم به غیر تو !


یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم ....
و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !
اما هنوز یک چیز هست ...که یاد نگر فته ام ...
که چگونه.....!

برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم ...
و نمی خواهم که هيچ وقت یاد بگیرم ....
تو نگرانم نشو !!
"فراموش کردنت" را هيچ وقت یاد نخواهم گرفت ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سراپا اگر زرد و پژمرده ايم
ولي دل به پاييز نسپرده ايم
چو گلدان خالي، لب پنجره
پر از خاطرات ترك خورده ايم
اگر داغ دل بود، ما ديده ايم
اگر خون دل بود، ما خورده ايم
اگر دل دليل است، آورده ايم
اگر داغ شرط است، ما برده ايم
اگر دشنه دشمنان، گردنيم!
اگر خنجر دوستان، گرده ايم؟!
گواهي بخواهيد، اينك گواه:
همين زخمهايي كه نشمرده ايم!
دلي سربلند و سري سر به زير
از اين دست، عمري به سر برده ایم!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نشود فاش كسي آنچه ميان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش كن با لب خاموش سخن مي گويم
پاسخم گو به نگاهي كه زبان من و توست
روزگاري شد و كس مرد ره عشق نديد
حاليا چشم جهاني نگران من و توست
گر چه در خلوت راز دل ما كس نرسيد
همه جا زمزمه ي عشق نهان من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش ، ارنه
اي بسا باغ و بهاران كه خزان من و توست
اين همه قصه ي فردوس و تمناي بهشت
گفت و گويي و خيالي ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به ديباچه ي عقل
هر كجا نامه ي عشق است نشان من و توست
سايه ز آتشكده ي ماست فروغ مه و مهر
وه ازين آتش روشن كه به جان من و توست ..
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من زندگی را دوست دارم ،
ولی از زندگی دوباره می ترسم ...
دين را دوست دارم ،
ولی از کشيشها می ترسم ...
قانون را دوست دارم ،
ولی از پاسبانها می ترسم...
عشق را دوست دارم ،
ولی از زنها می ترسم...
کودکان را دوست دارم،
ولی از آيئنه می ترسم ...
سلام را دوست دارم،
ولی از زبانم می ترسم ...
من می ترسم ،
پس هستم ...!
اينچنين ميگذرد روز و روزگار من ...
من روز را دوست دارم ،
ولی از روزگار می ترسم ...!!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقــــت خــــریدن لباس های پایـــــــیزی دقــــــــت کنید:

لباس هایی با جیـــب های بزرگ به اندازه ی دو دســـت !

شایــــد هــــمین پاییـــــــز عاشــــــــق شــــــــدید...!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بازی روزگار را ببین

تو چشم میزاری و من قایم میشم،

تو یکی دیگه رو پیدامی کنی

و من برای همیشه گم می شم
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی می روی
تمام چیزهای عادی
یادگاری می شوند !
حساس می شوند
ترک بر می دارند
بر مبل نمی شود نشست
که تو آنجا نشسته بودی
هوا را نمی شود نفس کشید
که عطر تو آنجا بوده است

...

وقتی نیستی
همه چیز
تو را یادآوری می کند
تو را و نبودنت را
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باور کن آن " میم " مالکیتی که به آخر اسمم اضافه می کردی

بزرگترین و زیباترین عاشقانه ای بود که شنیده ام ... !
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنها

جاذبه ی نگاه تو بود

که مرا به شعر می انداخت


بی تو ...

حرفی نیست !


زین پس بیشترین حرفم این است :

س

ک

و

ت

.
.
.

همین !
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی به غرب
گاهی به شرق

من آسمانم را
کجای این سرزمین پهناور
باید بجویم آخر ؟

پشت پیشخوان همین فلات
روزگاری تنها نشسته بودی
اما وقتی که بی صدا و
بی نگاه
از جغرافیای ذهنم
می گذری
دلم می خواهد
جغرافیای جهان را به هم بریزم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد




[FONT=verdana,arial,helvetica,sans-serif]دلمون هر جا که هست[/FONT]

یادش بخیر...


[FONT=verdana,arial,helvetica,sans-serif]قبلا تو سینه ما بود ... [/FONT]​
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

دیگــر نـمی نــویسـمت ...
هــرکـس بــه چشــم هــایــم نگــــــاه کنــدتـــو را خــواهــد خــوانـد....

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دیگــر نـمی نــویسـمت ...
هــرکـس بــه چشــم هــایــم نگــــــاه کنــدتـــو را خــواهــد خــوانـد....


کی می خواد مثل تو باشه ،مثل تو که بی نظیری
مثه تو که با نگاهت ، منو از خودم می گیری
کی می خواد مثل تو باشه ،مثل تو که تکیه گاهی
تو به داد من رسیدی،توی تردید و سیاهی
همه چی از تو شروع شد،همه چی با تو تمومه
چرا دنیارو نبینم ، وقتی چشمات روبرومه
عشق تو پناه آخر ، واسه قلب نیمه جونه
کی می خواد مثل تو باشه ، کی مثه تو مهربونه
وقتی که چشای خیسم، دیگه جایی رو نمی دید
جزتوهیچ کس تو دنیا، حال وروزمو نفهمید
همه چی از تو شروع شد،همه چی با تو تمومه
چرا دنیارو نبینم ، وقتی چشمات روبرومه
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
افسانه عشق جاودانه خواهد ماند

تا دورترین نیلوفر آبی

كه حریم تقدیسش، ناموس قاموس دلدادگی است

به راستی عشق را بی نگهبان سرشتند

كه پیكرش هرگز سزاوار صلیب چنگ و دندان نخواهد بود

و تدفین شیدایی اش تنها برازنده دل باشد

و هر آنچه جز این باشد؛ عشق
نیست

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز




درست همین نزدیکی ها
شعر ساده ات را خواندم :
غرق می شوم
غرق تماشای گل اندامی که
هر صبح نور
بر شولای تنش نازکی می افشاند و
هر شب باد
در حریر خوابش مستی می رویاند !
به رشک همه پریان
تا بدانند :
" یار پیش از حدوث
به چه کار بوده است !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ديگر کسي نمانده بود

تا بر کناره گيسويش
چون خاطرات باد بياويزم
شب را به هم زنم به تماشايي

در پای پلکان عشق
حوا برون شد از حیات
آدم نشست
در پای پلکان عقل

دیگر کسی نمانده بود
گهواره بر درخت
بی تاب بسته بود
دیگر کسی نمانده بود ...
 

ro0zhin

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه زندگی فقط ۳روزه : اومدن – بودن – رفتن . من خودم نخواستم بیام ولی خودم می خوام که باشم اونم فقط به خاطره تو وقتی هم که دیگه نباشی منم میرممبادا گفته باشی دوستت می دارم دلت را می بویم مبادا شعله‌ای در آن نهان باشدگفتی که دنیا را پر از غم دوست داری پس مطمئن هستم مرا هم دوست داری گفتی نمیخواهی ببارم عشق اما شعر غریبی را که گفتم دوست داریباز در کلبه ی عشق عکس تو مرا ابری کرد.عکس تو خنده به لب داشت ولی اشک چشم مرا جاری کرددبیر فارسی بودم نامت را اولین غزل از صفحه کتابها می نهادم اگر دبیر جبر بودم عشق مجهول تو را بر قلب معلوم خودم بخش میکردم تا معادله محبت پدید آید اگر دبیر هندسه بودم ثابت می کردم که شعاع نگاهت چگونه از مرکز قلبم گذشتمن بی‌تو یک بوسه ی فراموش شده ام؛ یک شعر پر از غلط؛ یک پرنده ی بی‌آسمان؛ یک نسیم سرگردان؛ یک رویای نا تمامآتشی که عشق روشن می کند بسیار بیشتر از سردی و خاموشی‌ای است که تنفر به بار می آوردو من هرگز نمی توانم کسی را که به او لبخند نزده‌ام از ته دل دوست داشته باشم
نمی خوام از آسمون چیزی برات بیارم
عکستو رو قله ی هیمالیا بذارم
نمی خوام از پشت ابر ماهو واست بچینم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عاشق تر از اين بودم اگر لحظه ي پرواز
در دست نجيب تو كليد قفسم بود
عاشق تراز اين بودم اگر عطر نفسهات
در لحظه ي بي همنفسي ، همنفسم بود
عاشق تر از اين بودم اگر فاصله ها را
اين آينه ي شب زده تكرار نمي كرد
عاشق تر از اين بودم اگر هق هق ما را
اين سايه ي سرمازده انكار نمي كرد
با تو بهترين بودم ، همسايه ي خورشيدي
تو نقش تبسم را ، از آينه دزديدي
عاشق تر از اين بودم اگر در شب وحشت
مثل تپش زنجره ناياب نبودي
عاشق تر از اين بودم اگر وقت عبورم
آنسوي سكوت پنجره خواب نبودي
عاشق تر از اين بودي اگر ثانيه ها را
اندوه فراموشي من تار نمي كرد
عاشق تر از اين بودي اگر اين دل ساده
اسرار مرا پيش تو اقرار نمي كرد
با تو بهترين بودم ، همسايه ي خورشيدي
تو نقش تبسم را ، از.........
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را نگاه می کنم
خورشید چند برابر می شود و روز را روشن می کند!
بیدار شو
با قلب و سر رنگین خود
بد شگونی شب را بگیر
تو را نگاه می کنم و همه چیز عریان می شود
زورق ها در آب های کم عمقند...
خلاصه کنم:دریا بی عشق سرد است!
جهان این گونه آغاز می شود:
موج ها گهواره ی آسمان را می جنبانند
(تو در میان ملافه ها جا به جا می شوی
وخواب را فرا می خوانی)
بیدار شو تا از پی ات روان شوم
تنم بی تاب تعقیب توست!
می خواهم عمرم را با عشق تو سر کنم
از دروازه ی سپیده تا دریچه ی شب
می خواهم با بیداریِ تو رویا ببینم!

" پلالوار"
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اخر زنگ دنیا کی میخورد

خدا می داند،ولی........................
آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد دیگر نه
می شود تقلب کرد ونه می شود سرکسی
را کلاه گذاشت.
آن روز تازه می فهمیم دنیا با همه بزرگی اش
از جلسه امتحان هم کوچکتر بود.

آنروز تازه می فهمیم که زندگی عجب سوال
سختی بود ،سوالی که بیش از یک بار
نمی توان به آن پاسخ داد.

خدا کند آنروز که آخرین زنگ دنیا می خورد،
روی تخته سیاه قیامت اسم ما را جزء خوبها
بنویسند.

خدا کند حواسمان بوده باشد وزنگهای تفریح
آنقدر در حیاط نمانده باشیم که حیات
یادمان رفته باشد.

خدا کند که دفتر زندگیمان را جلد کرده باشیم
وبدانیم دنیا چرک نویسی بیش نیست.
 

Similar threads

بالا