اشعار و نوشته هاي عاشقانه

...scream...

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم تنگ میشود، گاهی



برای حرفهای معمولی ...



برای حرفهای ساده ...



برای چه هوای خوبی! ...



دیشب شام چه خوردی؟



و چه قدر خسته ام از چرا؟



... از چگونه!



خسته ام از سوال های سخت



پاسخهای پیچیده



از کلمات سنگین



فکرهای عمیق



پیچ های تند



نشانه های با معنا، بی معنا !



دلم تنگ میشود



گاهی برای...



یک "دوستت دارم"ساده
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی بگذار
هیچ نگویم
بگذار فقط بنشینم روبرویت
حتی دستهایت را هم نمیخواهم
بگذارشان توی جیبت که
چشمم بهشان نیفتد
لبهایت را هم جمع و جور کن که
هوایشان به سرم نزند
اما کاری به چشمهایت نداشته باش
آنها سهم من اند
تو هم هیچ نگو
بگذار بنشینم و
از سکوتت
تا لبخندت
از نگاهت
تا اخمت
طرحی بزنم
نه با رنگ
با کلام
کلامی که با "ع" شروع میشود
"ع" عین ِ عشق
"ع" عین ِ تو....
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز


من میمانم و خیال تو
و تو که دور تر از من
دور تر از هر آنچه در خیال میپرورانم
ایستاده ای خموش
باد که میوزد آرام
بوی تو در لحظه هایم میپیچد
و لبخند بر لبان خشکیده ام برق میزند
تو بامنی
تو در منی
تا هر کجا که میخواهی برو
دور باش به خیال خود
ولی در من ته نشین نمیشوی
هرگز
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2]چهره ی خاموش خیال[/h]
*باز در چهره ی خاموش خیال*
*خنده زد چشم گنه آموزت*

*باز من ماندم و در غربت دل*
*حسرت بوسه ی هستی سوزت*

*بازمن ماندم و یک مشت هوس*
*بازمن ماندم و یک مشت امید*

*یاد آن پرتوی سوزنده ی عشق*
*كه زچشمت به دل من تابید*

*باز در خلوت من دست خیال*
*صورت شاد تورانقش نمود*

*بر لبانت هوس مستی ریخت*
*در نگاهت عطش طوفان بود*

*یادآن شب که تورادیدم و گفت*
*دل من با دلت افسانه ی عشق*

*چشم من دید در آن چشم سیاه*
*نگهی تشنه و دیوانه ی عشق*

*یادآن بوسه که هنگام وداع*
*بر لبم شعله ی حسرت افروخت*

*یاد آن خنده بیرنگ و خموش*
*که سراپای وجودم را سوخت*

*رفتی و در دل من ماند به جای*
*عشق آلوده به نومیدی ودرد*

*نگهی گمشده در پرده ی اشک*
*حسرتی یخ زده در خنده ی سرد*

*آه اگر باز به سویم آیی*
*دیگراز کف ندهم آسانت*

*ترسم این شعله ی سوزنده ی عشق*
*آخر آتش فکند بر جانت*
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2] سرود دوستی [/h]
سرود دوستی (محمدامین دهداریان)

دوست داشته باش
به مثابه اميد به باران
به نگاه درختی در پی برگهای خزانی اش
که رفتنش را باور دارد به اميد روز پر شکوه بازگشت
به نيازمندی علفهای جنگلی به شبنم پر مهر بهاری
که از نهانخانه ی افلاک پر رمز و رازش فرو افتد
به ترنم آغاز وسوسه ی لبخند
در اوج دنيای پر تلاطم احساس
که می نشاند دلم را بر سر سفره ی پر عطوفت دنيای بادبادکهای فصل پائيزي...


دوستی داشته باش
به استواری فريادهای شب خيز تندر بر سر عالم خاموش تاريکی
به لطافت شکوفه ی معطر بهاری
که دلش برای آغاز می تپد و فرياد می زند
به ژرفی سکوت پر رمز و راز دريايی در پس تلاطم معنادارش
به عطوفت تبسم پراحساس مادرانه
در شوق تقلای کودکی ام در راه قدم برداشتن
به سرسبزی سرود عاشقانه احساس
بر پيکره ی وجود در اوان تحول آفرينش...


دوستم داشته باش
به پاکی اشک شوق دیدار دوباره
به زلالی احساس با هم بودن
که شادی های رنگ بودنم را با تو قسمت می کند
به سرمستی نوای عاشقی
که حجاب ظلمت درونی را از دیده ی تنهایی ام برمی کشد
به یگانگی وجودی نازنین در فضای پر احساس الوهیت
به صلابت نگاه سبز مترنم از شادی دوباره
که شوق ماندن را در درونم زنده می کند...


دوستت دارم
به فراخهای افقهای پیموده در زیر پاهای آزرده ام
در مسیر گامهای ناپیموده ی وصال
به دل نشینی آوای طنین انداز عشق بر آینه رکودم
به سبک بالی خیالی معطر در آسمان عواطف بی کرانم
به شکوه فرجام شیرین فرزانگی در تضاد خواستهای کودکی
که پاکی اش حسرت توبه را در جانم زنده می کند
به سادگی یک کلام:
دوستت دارم...!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هنوز همیشه هرگز

هزار سال به سوی تو آمدم
افسوس
هنوز دوری دور از من ای امید محال
هنوز دوری آه از همیشه دورتری
همیشه اما در من کسی نوید دهد
که می رسم به تو
شاید هزارسال دگر
صدای قلب ترا
پشت آن حصار بلند
همیشه می شنوم
همیشه سوی تو می ایم
همیشه در راهم
همیشه می خواهم
همیشه با توام ای جان
همیشه با من باش
همیشه اما
هرگز مباش چشم به راه
همیشه پای بسی آرزو رسیده به سنگ
همیشه خون کسی ریخته است بر درگاه
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قربانی

امشب بر آستان جلال تو
آشفته ام ز وسوسه الهام
جانم از این تلاش به تنگ آمد
ای شعر ، ای الهه خون آشام
دیریست کان سروده خدایی را
در گوش من به مهر نمی خوانی
دانم که باز تشنه خون هستی
اما ، بس است این همه قربانی
خوش غافلی که از سر خود خواهی
با بندهات به قهر چها کردی
چون مهر خویش در دلش افکندی
او را ز هر چه داشت جدا کردی
دردا که تا به روی تو خندیدم
در رنج من نشستی و کوشیدی
اشکم چو رنگ خون شقایق شد
آن را به جام کردی و نوشیدی
چون نام خود بپای تو افکندم
افکندیم به دامن دام ننگ
آه ، ای الهه کیست که می کوبد
آینه امید مرا بر سنگ ؟
در عطر بوسه های گناه آلود
رویای آتشین ترا دیدم
همراه با نوای غمی شیرین
در معبد سکوت تو رقصیدم
اما، دریغ و درد که جز حسرت
هرگز نبوده باده به جام من
افسوس ، ای امید خزان دیده
کو تاج پر شکوفه نام من ؟
از من جز این دو دیده اشک آلود
آخر بگو...چه مانده که بستانی ؟
ای شعر ، ای الهه خون آشام
دیگر بس است ، اینهمه قربانی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می دونی گاهی وقتا اشک قشنگ تر از لبخنده

چون همیشه واسه همه لبخند می زنی



ولی فقط برای کسی اشک می ریزی که!


نمی خوای از دستش بدی!!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو آسمون آرزوت هزار تا بادبادک بود
تنگ بلوری دلت درست مثل دل من
کلی لبش پریده بود همش پره ترک بود
وقتی که عاشقم شدی چیزی ازم نخواستی
توقعت فقط یه کم نوازش و کمک بود
چه روزا که با هم دیگه مسابقه می ذاشتیم
که رو گل کدوممون قایق شاپرک بود ؟
تقویم که از روزا گذشت دلم یه جوری لرزید
راستش دلم خونه ی تردید و هراس و شک بود
دیگه نه از تو خبری بود ،‌ نه از آرزوهات
قحطی مژده و روزای خوش و قاصدک بود
یادم میاد روزی رو که هوا گرفته بود و
اشکای سرخ آسمون آروم و نم نمک بود
تو در جواب پرسشم فقط همینو گفتی
عاشقیمون یه بازی شاید ،‌ یه الک دولک بود
نه باورم نمی شه که تو اینو گفته باشی
کسی که تا دیروز برام تو کل دنیا تک بود
قصه ی با تو بودن و می شه فقط یه جور گفت
....کسی که رو زخمای قلب من مثل نمک بود
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ایستاده ام

تنها

پشت میله های خاطرات دیروز

این جا

انگشت هایم را می شمارم

یک

دو

سه

و دست های تو در هم فرو رفته اند

تو

غزل را مشت مشت به حراج گذاشتی

که مهربانی ات را ثابت کنی

ولی...

ولی نفهمیدی که من

آن سوی خیابان

انتظارت را می کشم...


مرا خط نزن ..
.
.
.
.
من بی نقطه ، بی حرف ، بی صدا ، بی هیچ ..

هیچ هیچ !

.
بگذار هیچ بمانم ..

اما ،

مرا خط نزن !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بگذار زمين روي زمين بند نباشد
حافظ پي اعطاي سمرقند نباشد

بگذار كه ابليس در اين معركه يكبار
مطرود ز درگاه خداوند نباشد

بگذار گناه هوس آدم و حوا
بر گردن آن سيب كه چيدند نباشد

مجنون به بيابان زد و... ليلا ولي اي كاش
اين قصه همان قصه كه گفتند نباشد

اي كاش عذاب نرسيدن به نگاهت
آن وعده ي ناديده كه دادند نباشد

يك بار تو در قصه ي پر پيچ و خم ما
آن كس كه مسافر شد و دل كند نباشد


آشوب همان حس غريبي ست كه دارم
وقتي كه به لب هاي تو لبخند نباشد

در تك تك رگ هاي تنم عشق تو جاريست
در تك تك رگ هاي تو هر چند نباشد

من مي روم و هيچ مهم نيست كه يك عمر...
زنجير نگاه تو كه پابند نباشد...

وقتي كه قرار است كنار تو نباشم
بگذار زمين روي زمين بند نباشد...
 

عطار

عضو جدید
کاربر ممتاز
نقاش، عکس یارمو بکش
یارم زیباست تو هم زیبا بکش
وقتی رسیدی به نازش
قلمو بذار زمین
نازشو خودم می کشم

 

عطار

عضو جدید
کاربر ممتاز
در انتظار تو کاسه ی صبر که هیچ، صبر کاسه هم لبریز شد

دوستت دارم . . . !
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تمام “امن یجیب” های دلم را
گره زده ام به کلماتت
و روانه ی آسمان کرده ام
خاتون ِ خوب ِ خواب و خاطره!
من مطمئنم
خدا تو را برای دلم نگه میدارد
 

shidokht777

عضو جدید
کاربر ممتاز
اين حال من بي توست
بغض غزلي بي لب
افتاده ترين خورشيد
زير سم اسب شب
اين حال من بي توست
دلداده تر از فرهاد
شوريده تر از مجنون
حسرت به دلي در باد
پيدا شو که مي ترسم
از بستر بي قصه
پيدا شو نفس برده
مي ترسه ازت غصه
بي وقفه ترين عاشق
موندم که تو پيداشي
بي تو همه چي تلخه
بايد که تو هم باشی


 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]شـوق پـرکـشیـدن است در سرم قـبول کـن[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]دلشکـسته‌ام اگـر نـمی‌پـرم قــبول کـن[/FONT][FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]ایـن کـه دور دور بـاشم از تـو و نبـینـمت[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]جـا نـمی‌شود بـه حجـم بـاورم، قـبـول کـن[/FONT][FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]گـاه، پـر زدن در آسمان شعـرهـات را[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]از من، از مـنی کـه یـک کبـوتـرم قبـول کـن[/FONT][FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]در اتـاق رازهـای تـو سرک نـمی‌کـشم[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]بیــش از آ‌نـچه خـواستی نـمی‌پـرم،‌ قـبول کن[/FONT][FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]قـدر یـک قـفس که خلوتـت به هم نـمی‌خورد[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]گــاه نامه می‌بـرم می‌آورم،‌ قــبـول کــن[/FONT][FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]گفته‌ای که عشق ما جداست،‌ شعرمان جدا[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]بـی‌تـو من نه عاشقم، نه شاعـرم،‌ قبول کن[/FONT]آب
وقتـــــی آب این قدرگــــذشته ازســــرم
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]مـن نمی‌تـوانـم از تـو بـگذرم،‌ قـبول کن[/FONT]​
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
از که پنهان کنم اين راز دل خسته خويش ؟
از نسيمی که پيام آور توست ؟
از بهاری که مرا رسوا ساخت ؟
از خدائی که خودش می داند ؟
عشق وحشی تر از آن است که پنهان ماند
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
یک عشق عروج است

ورسیدن به کمال

یک عشق غوغای درون است

وتمنای وصال

یک عشق سکوت است

وسخن چشم

یک عشق خیال است

وخیال.........
 

شهرآفتابی

عضو جدید
یادته بچگیا وقتی مشغول بازی بودیم اگه می خوردیم زمین
ودستمون زخمی میشد یه نگاهی به زخم وخراش کف دستمون
می کردیم بعدش گریه مون میگرفت اما این گریه زیاد طول نمی کشید
زودی یادمون میرفت....
اما الانا که بزرگ شدیم این طوری نیست از وقتی جای دستات توی
دستام خالیه وقتی کف دستم رونگاه می کنم یه دردی رو احساس می کنم
مثل همون درد افتادن روی زمین اما دیگه اشک هام رو کسی نمی تونه
متوقف کنه ......
زخمی که جای خالی دستات تو کف دستم گذاشته خیلی عمیقه
عمیق تاجای که عمقش ازکف دست چپم رسیده به قلبم....
تصویر چشات وقتی دستات تو دستم بود همیشه ته اشکامه!!!.....
 

elham.art

عضو جدید
حتی در آسمان تیره و ابری هم می توان ستاره پیدا کرد
حتی از دریای خروشان وطوفانی هم می شود ماهی گرفت
اگر آب نیست وآفتاب بی رمق است می توان حتی گل ودرخت را در
حافظه کاشت و برگ و بارشان را به تماشا گذاشت
تنها باید به چشمهایمان بیاموزیم که زیباییها را جستجو کنند
به گوشهایمان یاد بدهیم که زمزمه های مهربانی را بشنوند
به قلبهایمان هشدار دهیم که جز برای محبت وعشق نتپند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را

در انحصار قطره های اشک نبینم

و تو برایم دعا کن ابر چشم هایم همیشه برای تو ببارد

دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم

و تو برایم دعا کن که هر گز بی تو نخندم

دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد

همیشه از حرارت عشق گرم باشد

و تو برایم دعا کن دستهایم را هیچگاه در دستی بجز دست تو گره ندهم

من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند

برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم

که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند

من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
واسه من با تو سر کردن مثل آرامش محضه
تموم باور قلبم تو رو میخواد هر لحظه
ببین دنیای من بی تو شده دنیای وارونه
کنارت زندگی کردن برای من یه قانونه
هنوزم زندگی با تو مثل تعبیر یک رویاست
تو اینجایی کنار من هنوزم زندگی زیباست
خیالت با منه هر روز اگه تنها نمی مونم
من و دیونه تر میخوای اگه اینقدر مجنونم
کنارم باش بی وقفه کنارم باش تا باشم
من و یه عمر گم کردی کنارم باش پیداشم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در دو چشمش گناه می خندید
بر رخش نور ماه می خندید
در گذرگاه آن لبان خموش
شعله یی بی پناه می خندید
شرمناک و پر از نیازی گنگ
با نگاهی که رنگ مستی داشت
در دو چشمش نگاه کردم و گفت
باید از عشق حاصلی برداشت
سایه یی روی سایه یی خم شد
در نهانگاه رازپرور شب
نفسی روی گونه ای لغزید
بوسه ای شعله زد میان دو لب
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آنقدر دوستت دارم
که هر چه بخواهی همان را بخواهم
اگر بروی شادم
اگر بمانی شادتر
تو را شادتر می خواهم
با من یا بی من
بی من اما
شادتر اگر باشی
کمی
- فقط کمی -
ناشادم
و این همان عشق است
عشق همین تفاوت است
همین تفاوت که به مویی بسته است
و چه بهتر که به موی تو بسته باشد
 

Relampago

عضو جدید
کاربر ممتاز
بهارکه پرستوهامی آیندمن کوچ میکنم.
مقصدمن شهرآرزوهای آبی ست.
بهارکه بیایدشکوفه هاناخواسته میشکفند
ومن باچمدانی پرازبرف به سوی خورشیدمیروم.
لحظه ی ناب دل کندن ازنداشته هایم
وخداحافظ ای داشته های من:
شالیزار
جنگل
دریا
ونیلوفر.
توراهم میبرم نیلوفر
اماآنجامرداب نیست.
آنجاآسمان هم دریایی ست.
بهارکه بیایدمن میروم ونارنجهابهاری میشوند.
میروم به جایی که هرقطره ی باران دریچه ای به دریاست.
آنجاهواآبی ست
خدا
آبی ست
وچشمهای من انعکاس دنیایی لبریزازآبی ست.
 

shidokht777

عضو جدید
کاربر ممتاز

هنوزم در پي اونم
كه ميشه عاشقش باشم
مث درياي من باشه
منم چون قايقش باشم

هنوزم در پي اونم
كه عمري مرهمم باشه
شريك خنده و شادي
رفيق ماتمم باشه

هنوزم در پي اونم
كه عشقش سادگي باشه
نگاهاي پر از مهرش
پناه خستگیم باشه

ميگن جوينده يابندس
ولي پاهاي من خستس

منم تا با همين پاها ميرم
تا حدي كه جا هست

هنوزم در پي اونم
كه اشكامو روي گونم
با اون دستاي پر مهرش
كنه پاك و بگه جونم
بگه جونم
نكن گريه منم اينجام
بزار دستاتو تو دستام
تو احساس منو ميخواي
منم اي واي تو رو ميخوام
:cry:

خدايا عشق من پاكه
درسته عشقي از خاكه
منم اون عاشق خاكي
كه از عشق تو دل چاكه

 

Similar threads

بالا