You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
اشعار و نوشته هاي عاشقانه
متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
اشکهای من از غصه نیست،
فقط..... چشمهای من خجالتیست.....
چشمانم به وقت دیدنت ” عرق ” میکند!
اما… تو این را باور نکن… غصه از اشکهای من میبارد…!
کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چشمهات
خورشید را هم زخم میزنند
من که جای خود!
رضا کاظمی
کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ا من صنما دل یک دله کن
گر سر ننهم آنگه گله کن
مجنون شدهام از بهر خدا
زان زار تو مرا یک سلسله کن
آخر تو شبی رحمی نکنی
بر رنگ و رخ همچون زر من
تو سرو و گل و من سایه تو
من کشته تو تو حیدر من
تازه شد از او باغ و بر من
شاخ گل من نیلوفر من
رحمی نکند چشم خوش تو
بر نوحه و این چشم تر من
روي خوش تو دين و دل من
بوي خوش تو پيغمبر من
باده نخورم ور زآن که خورم
بوسه دهد او بر ساغر من
آن کس که منم پابسته او میگردد او گرد سر من
| |