اشعار و نوشته هاي عاشقانه

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
عــزیز دلم ...

چه تفاوتی می کنــد آنســوی دنیــا باشیم


یا فقط ...
...
چند کوچــه آن طرف تــر ؟!

پــای عشق که در میان باشد ،

دلتنگــی دمــــار ِ آدم را در مــی آورد !!!

 

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
و تو هیچ گاه نخواهی فهمید.

که شب ها،

آن زمان که به خواب می روی

من،

همچنان گوشی تلفن را نگه می دارم

و به هیچ صدایی که نمی آید...

فکر می کنم!

و تو هیچ گاه نخواهی فهمید

 

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
نــوار مغــزی ام ،

ثابت می کند که دیــوانه نیستم !


و تست های روانشناسی زیادی که داده ام !
...
...

پـــس ایـــن دیـــوااااااانه واااااار دوست داشتنت ؟!!؟!!؟
 

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعضی ها برای استراحت کردن و تجدید قوا می خوابند .

بعضی ها بــرای فکــر نکردن و


آرامش داشتن .
...
ولی وای به حال کسی که می خواهد برای لحظه ای

از دست فکــر و خیال هایش خلاص شود اما ...

خوابش نمی بــرد !!!
 

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
شعــر هــای عاشقانه ام را



که فقط برای تو می نوشتم ...



برای ایـن و آن می فرستـادی !

...

دنیــا را عاشق کرده ای و خود ،



از هـفــت دولــت آزادی !!!
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من ،

مهری که از تو در قلبم دارم

و صدای تو از آنسوی تلفن !

کفش هایت را بپوش و به دیدارم بیا

فکر قلب تنهایم را بکن !!!
 

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
پشت همین چراغ قرمز

اعتراف کردم که دوستت دارم!

تا هرجا مجبور شدی کمی مکث
کنی ،

،
یاد عشقمان
بیافتی

چه می دانستم
قرار است بعد از من

. . .تمام چراغ های زندگی ات سبز شوند




 

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
تــابستــان که می شود ،

دلـــم شـــور می زند !


نکند طعم گیـــلاس هــای بــازار ...
...
مــن را از خــاطرت ببـــرد !!!
 

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
دهان که به سخن باز کردی

بوی رفتن را احساس کردم !

و من چه کودکانه فکر می کردم
...
با آدامس نعنایی...

می شود سرنوشت را تغییر داد !!!
 

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
عزیز دلم

تو تا آنجـا که می توانی

سنگدلی را بیــامــوز و من نیــــز

پیـکر تراشــی را !!!ـ
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عزیز دلم تو با همه فرق داری !

ما در مقابل آفتاب خشک شده ایم اما ...

من یقین دارم که خداوند

خود در گل ِ تو دمیده است !!!
 

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
نظم عمومي وجودت را بر هم زدم!

بند چشمانت را هزار بار از اشک تر کردم!


زنداني*هاي ديگرت را فراري دادم!

عاشق آشوب گر تو اينجاست!

مرا به انفرادي قلبت بينداز
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
روزی آمد که دل بستم به تو،از سادگی خویش دل بستم به قلب بی وفای تو
روزها میگذشت و بیشتر عاشقت میشدم، یک لحظه صدایت را نمیشنیدم غرق در گریه میشدم
روزی تو را نمیدیدیم از این رو به آن رو میشدم!
گفتی آنچه که میخواهم باش ، از آنچه که میخواستی بهتر شدم
گفتی تنها برای من باش ، از همه گذشتم و تنها مال تو شدم
روزی آمد که من مال تو بودم و تو عاشق کسی دیگر
اینک تنها اشک است که از چشمان من میریزد
تنها شده ام ، باز هم مثل گذشته همدم غمها شده ام
راهی ندارم برای بازگشت ، به یاد دارم شبی دلم تنها به دنبال ذره ای محبت میگشت
نمیپرسم که چرا مرا تنها گذاشتی ، نمیپرسم که چرا قلبم را زیر پا گذاشتی
میدانستم تو نیز مثل همه …
نمیبخشم تو را …
دیگر مهم نیست بودنت ، احساس گناه میکنم در لحظه های بوسیدنت
نمیبخشم تو را ، این تو بودی که روزی گفتی با دنیا نیز عوض نمیکنم تو را
دنیا که سهل است ، تو حتی نفروختی به کسی دیگر مرا
مثل یک جنس کهنه ، دور انداختی مرا!
نمیدانستم برایت کهنه شده ام ، هنوز مدتی نگذشته که برایت تکراری شده ام
مهم نیست ، برای همیشه تو را از یاد میبرم ،قلبم هم نخواهد، خاطرت را خاک میکنم
تو نبودی لایق من ، تو نبودی عاشق من ، میمانم با همان تنهایی و غم
تو را نمیبخشم ، و اینک روزی آمده که به خاطر تو حتی نمیریزد یک قطره اشکم!
 

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
امشب كه بگذرد.......

..........

نميدانم ميشود چند روز !!!

ولي نميگذرد
 

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
برايت دعا ميكنم.
هر بار كه پرنده اي مي بينم،

هر بار كه مردم بي تفاوت از كنارم مي گذرند و
هر بار كه نفس مي كشم، برايت دعا مي كنم،
تا به آنچه مي خواهي برسي.

 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
نمی دانم بهترین دوستم کیست؟
گل پروانه راستی نامش چیست؟
یاس یا میخک
سبزه یا سنبل نمی دانم کیست؟
هی در و ان در
در جستجوی اوگشته ام خسته
من طاقتم نیست
توفکرم در خیالم در راهروی قلبم
همه جا را به دنبال تو می گردم
نمی انم کیست ان ؟اما
هرچه هست وهر که هست
نامش در زنگیم جاری است
 

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر که می دانستی که چقدر

دوستت دارم


هیچ گاه برای آمدنت باران را بهانه نمی کردی

رنگین کمان من
.
.
.
!
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگران نباش عشق من
یارانه ام را به حسابم ریخته اند
ومن دیگر آنقدر ثروتمند شده ام
که می توانم تورا تا هر کجا که بخواهی برسانم.
راستی ...

هنوز هم اهل پیاده روی هستی ؟!!
 

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
باور کن
"عین" و "شین" و قاف"
جدا از هم که باشند
!هیچ خاصیتی ندارند
.اما در کنار هم، معجزه می آفرینند
!!!درست مثل من و تو
 
  • Like
واکنش ها: noom

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
اشك هايم را روي نامه ي عاشقانه

با قطره چكان جعل مي كردم !

خاطرم آمد :

شايد دلتنگ خنده هايم باشي

ببخش اگر اين روزها ....

عشق با گريستتن اثبات مي شود !!!
 

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
خورشید سعادت را​


بر آسمان خانه شما می بینم.​


صبور باش...​


تیره ترین ابر ها هم ،​


چند روزی بیشتر​


دوام نمی آورند!!!​
 
  • Like
واکنش ها: noom

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند سال پيش، وقتي كه تركم مي كردي

گفتي كه از ياد ببرم هر آنچه بينمان بود،


من نيز اسمت را بر در و ديوار نوشته ام

تا خاطرم باشد كه بايد...

فراموشت كنم!!!ـ

"بايد فراموشت كنم

 
  • Like
واکنش ها: noom

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز

آتشی روشن کرده ام ،

و عهد بسته ام تا خاموش شدنش،

برایت دعا بخوانم .

تمام کارهایت رو به راه خواهند شد

چرا که من...

هیزمی دیگر در شومینه انداخته ام!!!



 
  • Like
واکنش ها: noom

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این سیگار که نمی کشم

بماند برای بعد ...

می خواهم قهوه ای درست کنم

که فال ِ آن

تو باشی ...


 
  • Like
واکنش ها: noom

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم
خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!!
واپسین لحظه دیدار ، منو دست گریه نسپار ، توی تردید شب خدا نگهدار ،
اگه خوابم اگه بیدار ، تو ی این فرصت تکرار ، بگو عاشقی برای آخرین بار
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
امشب از آن شبهای لعنتی ست، سرگیجه امانم را بریدست.. گوشه ی پنجره را باز می کنم و سیگارم را می گیرانم... زل می زنم به خانه های همسایه.
دختر همسایه را می بینم با تاپ و شلوارک به گوشه ای از بالکن خزیده و یواشکی با موبایلش صحبت می کند. صورتم را کمی عقب تر می آورم. شروع می کنم به یازی کردن با موبایلم.. اس ام اس هایت را یکی یکی می خوانم و پاک می کنم .
***
سیگار دوم را از دل ِ اولی گَر می گیرانم، باد گرم جاری از آسمان ِ کوچه به صورتم سیلی می زند، فردا کتانی آدیداسم را می پوشم با کوله ی ست ِ خودش ،کلاه کپ و شلوار چارخانه ی سورمه ای ،تلفیقی از تیپ اسپرت و هنری ، می آیم و جلوی دانشکده تان به دیوار تکیه می کنم و می گذارم رهگذران برایم بخوانند:"اگر دیدی جوانی بر دیواری تکیه کرده...."
تو با دوستت از راه می رسی با همان تیپ همیشگی دانشجویی و ساده ات ؛مانتو مشکی،مقنعه ی مشکی ،کیف مشکی....
بی صدا دنبالتان راه می افتم و سوار همان اتوبوسی می شوم که تو درونش هستی ، روی صندلی های خالی نمی نشینم، گوشه ای می ایستم و از پشت عینک آفتابی ام زل می زنم به تو... نگاه می کنی و نگاهت رامی دزدی، خیال می کنی من از آن بیمارهایی هستم که تمام مسیر به میله های جنسیتی اتوبوس می چسبند ، ترحم و انزجارت را با برگردندن سرت نشانم می دهی...
ایستگاه خلوتی ست، تو تنها پیاده می شوی و من به دنبالت ...
***
سیگار سوم که چون ققنوس از دل آتش دیگری جان گرفته ،میان دستهایم آواره می ماند وقتی نام و عکس چشمانت باهم بر صفحه نمایش موبایلم نقش می بندند، به سرعت برق بازش می کنم؛
سلام ، پسرا همشون دیوونه اند ، توام استثناء نیستی ، مثه سایه ،دنبالتون که بیان فرار می کنید ،توام حقته ، حالا تو تنهایی بسوز..
***
سیگار چهارم ،خاموش بین انگشتام نشسته و حرفی برای گفتن نداره . تو مشتم رو باز کردی و اس ام اس اون دختره رو دیدی ، چشمات مثه چشمه پر آب شد و با بغض دویدی و رفتی ،رفتی و من مثه یک قالب یخ در جا شروع کردم به آب شدن، من ماندم و سیگار، بدون هیچ گرمایی برای سوزاندنش. تو باور نخواهی کرد ؛ از میان تمام دخترانی که دوسشان دارم ،فقط عاشق توام.
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
شب که می شود ، پرنده ی دلم هوایی می شود ، مثل همیشه. ترس از بستن چشم در جانم رسوخ می کند ، مبادا باز رویاهای هر شبانه ، گلوگیر نفس هایم شود. مبادا جاده های مه آلودِ خیال مرا ببرد تا شهرِ تو. مبادا غربت شهرت در دلم نشیند. مبادا سر درگم رویاهایت آواره کوه و کمری شوم که راه نجاتی از آن ، کس را نبوده. من امشب چشمانم را نمی بندم و به تماشای سیاهی می نشینم. مینشینم و آسمان را با نگاهم می درم ، شاید نوری از فلق یا شفق بر جانم نشاند. می دانم؛ شب که می شود تو پر می کشی و در آستانه اتاقم می نشینی و از سبکبالی ات خیره ام می سازی. گر پرنده بودی در قفس می نشاندمت تا نپری، ماهی بودی به تنگ بلور می بخشیدمت تا نخرامی. اما تو ، تو معشوقه ای هستی که همچون ابر بر آسمان دل جای داری ، تو اسیر دست نخواهی شد ، تو را بر روی مژگان می نشانم تا هر پلک زدنی لالایی بی تابی هایت شود ، اگر امشب بیایی. امشب که می آیی برایم سوغاتی بیاور که روزها همدم تنهایی ام باشد. برایم چراغ بیاور تا بر بام بنشانم که راه خانه ام را گم نکنی. برایم صدا بیاور که هر لحظه نامت را بر گستره ی زمین ببخشم. شور بیاور تا گَر بگیرم و پای و دست بیافشانم و ناز ت بفروشم. برایم کمی تپش بیاور تا قلب مرده ام را برایت دوباره ذبح کنم. برایم لبخند بیاور تا زمینیان را میهمان کنم ، سورشان دهم و از شادی لبریزشان کنم. امشب که بیایی ،سپیده را با معجونی به خواب ابدی خواهم فرستاد تا یگانه عاشقت من باشم . شب تاب را برای سر کشی به تاریکی های شهر خواهم فرستاد ، تا تنها از نور تو روشن شوم. باد را درون سبو محبوس خواهم کرد تا لمست تنها نصیب من باشد. من باده را با تو خواهم نوشید و پیمانه با تو خواهم شکست تا عقل مجال خودنمایی نداشته باشد و ما را در خوشی مان رها کند. امشب به دیدارم بیا ، معشوقِ من...
 

Similar threads

بالا