از سر دلتنگی....

spow

اخراجی موقت
من با اینکه ازتون میترسم:cry:
شمام مگه سیگاری بودین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه کم با این رفقاتون حرف بزنین ،شاید اونام هدایت شدن...............

از من میترسی!!
جل الخالق!:surprised:

الان شنیدم بالای ان مرد
حاجی !! میتونستی چشات رو ببندی و به هیچ چیزی توجه نکنی میدیدی که رسیدی خونه و دنیا همون چیزیه که اونا میگن.. عالی و دویست
وگرنه بخوایم دقت کنیم سنگ تو کوه هم مستحق گریه است.. از اینکه به تاراج میره.. درخت رو باید بغل کنیم که خشک میشه.. رودخونمون هوامون و زمین و لحظه مون که حروم میشه..
ولی خوشم اومد از اتوبوسا که ردیف اولشون همیشه اوله.. دستچین راننده است..
ممنون از نوشته ات.. برا من شاید اونطور که خودت در رجوع به خودت بفهمی بیشتر دلچسب بود.از پرده پوسیده این دنیای پولیتیک واز سری که به تن بیگانه شد و بریده گشت

عموغلی عموغلی
دشدون کهنه دردلریمی
مقسی موسیو عموغلی:gol::gol:

:w17:ممنون متن قشنگ و تامل برانگیزی بود

ممنون :D
 

FarnazT

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام مامانم
خووبی ؟
سرم شلوغ نشده
خیلی وقته دست به قلم نبردم ...

مدت‌هاست قلم به دست نگرفتم، تنها انگشتانم برای محاسبات به روی ماشین حساب می‌روند، چشم‌هایم شاید با دارو ویرایش شوند، شاید بعد‌ها جسمی به آنها اضاف کنم، کتاب‌هایم اینجا و آنجا افتاده‌اند، کیفم کنج اتاق، برنامه‌های کلاسم و روزهای خالی‌ای که نمی‌ماند و برای کلاس فردا ذخیره سازی می‌شود
کمتر نوشتم تا کنون، زندگیم رنگ پیدا کند می‌نویسم، اکنون خاکستریست، رنگ همین سکوتم، سکوتی که هنوز جوابش را نشنیدم
دارم خودم را خط خطی می‌کنم، اینجا و آنجا پرسه می‌زنم شاید نشانه‌ای پیدا کنم، آدرس‌ها را روزی چندین بار وارد می‌کنم شاید خبری خوب بشنوم، گوشی‌ام هنوز نام زیبایش را به خود ندیده، گوشم، مدت‌هاست در منتظر شنیدن صداییست و تنها چیزی که اکنون باقی می‌ماند سکوت شبانه‌ی من است !
سرد است، هوا را نمی‌گویم، بدنم را می‌گویم، مثل قهوه سرد، هنوز تلخ نیستم، امید دارم، مثل قهوه تلخ نشوم، امید دارم این بدن سرد، روزی گرم شود

تنها همین: انگار سالهاست که خوابیده ام ... نمی دانم اینجا کجای دنیاست ... فقط بیدارم نکن ! می خواهم آنقدر بخوابم تا دنیا تمام شود ... آنقدر که خدا بیدارم کند ... تا از او بپرسم ... چرا ؟!...
جوجو خیلی قشنگ بود و تاثیر گذار. نذار این احساسهای زیبا با قلمی زیبا تو وجودت حبس بمونه. نگارش اونها میتونه اون احساسهای زیبا رو هم به ما منتقل کنه.


ممنونم از همه دوستان هنرمند.
 

mohammad 87 سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
پدر من مگه توچن تا داداش داری؟
هر دفه یه عموی جدید پیدا میشه ............حداقل به من یه آمار بده که اینجوری سه نکنم
در ضمن این از اون عمو خشناس.........میترسم بهش بگم عمو:cry:
کلا یک عمو داری اونم سجاده!!
خیلی پسر خوبیه ازش نترس !!
 
  • Like
واکنش ها: spow

kia112

عضو جدید
مثلا این تاپیک ازسردلتنگیه پس کو آنهمه دلتنگی وتنهایی پس کجاس؟؟؟
 

Eng.probe

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام :gol:
اوه ... چی دل ÷ر دردی ... چی قلم شیوایی ...
واقعا شما رو باید به جای استاد ادبیات ما میذاشتن تو دانشگاه برا تدریس ;)
خیلی جالب بود مرسی ...
حالا شرح حال خودتون بود دیگه نه ؟
اگه آره که باید بگم دلم به حال شما خیلی سوخت که این همه سنگ صبور شدین و اینکه این همه نگاه تو اتوبوس رو تحمل کردین و اینکه بابت محکم فشار دادن دست اون دختره این قدر خجالت کشیدین:cry:
 
  • Like
واکنش ها: spow

spow

اخراجی موقت
سلام :gol:
اوه ... چی دل ÷ر دردی ... چی قلم شیوایی ...
واقعا شما رو باید به جای استاد ادبیات ما میذاشتن تو دانشگاه برا تدریس ;)
خیلی جالب بود مرسی ...
حالا شرح حال خودتون بود دیگه نه ؟
اگه آره که باید بگم دلم به حال شما خیلی سوخت که این همه سنگ صبور شدین و اینکه این همه نگاه تو اتوبوس رو تحمل کردین و اینکه بابت محکم فشار دادن دست اون دختره این قدر خجالت کشیدین:cry:

اره همش مال دیروز همین زمان بود
هنوز بیست وچهارساعتش پرنشده
راستی!
خجالت نکشیدم...:D
این عادت بدیه که من دارم ودست خودم نیست دستم سنگینه
ممنون عزیز:gol::gol:
 

*sepid*

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی قشنگ بود اسپاو جان..... عالی نوشتی ....
دست گلت درد نکنه ....
ولی یکم با این دوستات حرف بزن ...شاید اونام ترک کردن ها ....؟؟ قبلا هم که بت گفته بودم منظورم کیا هستن .....
به اون اسحاق جونت هم بگو حرص منو در نیاره لطفا ..میام حالشو میگیرم ا.... ( به خاطر اون تغییرات- منظورشو فهمیدم با کی بود)
 

eshagh_kh

عضو جدید
در اینکه متن اسپو مثل همیشه ترکوند شکی نیست
و
من هم موافقم
ولی کو گوش شنوا
بعد اگه من درست بشم شما مب خواین به کی به تو پین , به کی هر چی دلتون خواست بگین
من هی چی نمی گم خداییش اگه من هم مثل شما خوب باشم این باشگاه مزه میده بهتون همیشه وجود یک بد ضروریه ...

خیلی قشنگ بود اسپاو جان..... عالی نوشتی ....
دست گلت درد نکنه ....
ولی یکم با این دوستات حرف بزن ...شاید اونام ترک کردن ها ....؟؟ قبلا هم که بت گفته بودم منظورم کیا هستن .....
به اون اسحاق جونت هم بگو حرص منو در نیاره لطفا ..میام حالشو میگیرم ا.... ( به خاطر اون تغییرات- منظورشو فهمیدم با کی بود)
 

spow

اخراجی موقت
در اینکه متن اسپو مثل همیشه ترکوند شکی نیست
و
من هم موافقم
ولی کو گوش شنوا
بعد اگه من درست بشم شما مب خواین به کی به تو پین , به کی هر چی دلتون خواست بگین
من هی چی نمی گم خداییش اگه من هم مثل شما خوب باشم این باشگاه مزه میده بهتون همیشه وجود یک بد ضروریه ...

چاکریم عزیز
قابل شمارو نداشت
همش ازسر دلتنگی بود ولی حاجی
درسته غیر ممکن وجود نداره ولی تا خودت نخوای چیزی امکان نداره اتفاق بیفته
اصلا هم خودت رو اذیت نکن دادا:D
 

Eng.probe

عضو جدید
کاربر ممتاز
اره همش مال دیروز همین زمان بود
هنوز بیست وچهارساعتش پرنشده
راستی!
خجالت نکشیدم...:D
این عادت بدیه که من دارم ودست خودم نیست دستم سنگینه
ممنون عزیز:gol::gol:
سلام :gol:
من نميدونم پس چرا اون موقعي كه دست اون خانمه رو فشار دادي و گفتي خداحافظ آب شدي رفتي توزمين ؟:surprised::eek:
خوب ولش ... ولي بايد وقتي با يك خانم دست ميدي خيلي مواظب استخونهاش باشي كه نشكنه :biggrin::biggrin:
حالا يهني ناراحتت كردم ؟
 

spow

اخراجی موقت
سلام :gol:
من نميدونم پس چرا اون موقعي كه دست اون خانمه رو فشار دادي و گفتي خداحافظ آب شدي رفتي توزمين ؟:surprised::eek:
خوب ولش ... ولي بايد وقتي با يك خانم دست ميدي خيلي مواظب استخونهاش باشي كه نشكنه :biggrin::biggrin:
حالا يهني ناراحتت كردم ؟

کجا اب شدم بابا؟؟!!!
دهههه!!
بیخیال ابجی

بزار سرمون به کارمون گرم باشه
چاکریم:gol:
 

eshagh_kh

عضو جدید
ممنون که درکم می کنی
ولی من می خوام نمیزارن , سپید رو ببین همش دست بزن داره
من چی کار کنم ...
چاکریم عزیز
قابل شمارو نداشت
همش ازسر دلتنگی بود ولی حاجی
درسته غیر ممکن وجود نداره ولی تا خودت نخوای چیزی امکان نداره اتفاق بیفته
اصلا هم خودت رو اذیت نکن دادا:D
 

pink83

عضو جدید
بابا نویسنده ...آدم که دلش پر میشه خوب مینویسه ...حرف دل همه رو مینویسه ...بعد حرفاش به دل میشینه ....
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای خدا ...چی بگم .......
 

yuhana

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب دیگه اگه همه نظرشونو گفتن یه ذره اسپمینگ کنیم:whistle:
:D
 

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب دیگه اگه همه نظرشونو گفتن یه ذره اسپمینگ کنیم:whistle:
:D
من نگفتم
خب داش سجاد خيلي متن جالب بود! مشكلات جامعه از همه ي زوايا بيان كردي ، درسته هر روز باهاشون درگيرم ولي بازم خوندنشون خالي از لطف نيست!
اميدوارم بازم به اين نوشتنت ادامه بدي تا استعداد هاي نهفته ت شكوف بشه:w02:
 

salahshur

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان عزيز:gol::gol:
صبح علي الطلوع افتاب نزده زنگ زدن که دهه بده بياد اون برق خوشگله رو:D
ماهم که گردن از مو نازکتر يه چشم درست ودرمون وفرتي در خدمت مردم

بعد شال وکلاه کرديم که برگرديم ولايت وکاراي اداري که مونده رو انجامش بديم اما اي دل غافل جاده هارو برف گرفته اين هوارمگه ماشين سرويس راه ميره
راننده هم مثل همه ما شاکي از زمين وزمان

تاير جفتيش شده اينقدر -برا تعويض روغن فلان قدر دادم - بچم مريض شده واله وبله
ماهم مطابق معمول عادت به شنيدن وتکان سري از سر تاسف که باري اي برادر همين هست که بود!
ميرسم به ميدان خروجي شهر سرما تا مغز استخوان نفوذ ميکنه راه 45دقيقه اي رو 1.5 ساعته اومده واز حالا مطمئنم که به کارام نميرسم واينم ميره پيش هزاران کاري که بايد ميکردم وفرستادمش تاريکخانه اشباح تا در فراموشي من بلولند
ميرم به همون اژانس مسافرتي بين راهي (دل خوشي از اتوبوسهاي اين مسير ندارم ولي...) با بيشتر راننده ها بعد دوسال رفت وامد مداوم رفيق شدم بيشترشون منو ميشناسن . سلام واحوالپرسي وبعدش سخن جمع ادامه پيدا ميکنه
-:اقا يعني چي اين کارامن اين برج 1200 تا بنزين سوزوندم مگه ميشه سهميه مارو بکنن 750 تاوپشت سرش اعتراض وناله وفحش و....بماند!!! دراين گير ودار ميبينم تنها مسافر اژانسي که هميشه شلوغ بود انگار منم از يکي از بچه ها که بيشتر باهاش رفيقم ميپرسم وميگه امروز کلا مسافر کم بوده
اي دل غافل ...شانس مارو ببين
سيگاري تعارف ميکنه ومن نگاهي سراسر هوس بهش ميندازم ولي لطف ودلگرمي دوستان ...همکاران...خانواده ...وحتي دوستاني که يکبار هم مرا نديده اند رو بخاطر ميارم واز خيرش ميگذرم!!
نبايد اينقدرهم بيمعرفت بود
تشکري ميکنم وميگم چندروزيه که گذاشتمش کنار
ميخنده!
ميگه تعطيل کردي داداش
ميخندم !

ميگم سعي ميکنم ترکش کنم
ياد حرف يکي از عزيزترينها ميافتم
:حاجي بعد اين همه مدت ميبينم که هيچي رو از دست ندادم ودرواقع درست ترين حرف رو همين عزيز ميزنه

اخرين چاره يا حساب کردن دربستيه يا اتوبوسهاي درپيت اين مسير
عنکبوتايي که تو جيبم لونه کردن از درد شيکمشون مينالن وبالاجبار راهي اتوبوس ميشيم
يه بنز مدل 1978 با يه راننده قديمي تر از خودش
کرايه هاشونو 30% افزايش دادن
کاري که تو سه سال اخير کلا 25% بوده
مگه ميشه به کسي هم شاکي شد اقا تخم مرغ شده 2100 تومن
بقال محله رييس جمهور هم ديگه ياد گرفته 100 تومن بالاتر ميده حالا اين وسط پرتقال فروش کي بوده الله واعلم
تو اتوبوس هم که خلوت خلوت سه چهارتا پيرمرد وپيرزن ويه سرباز ويه دانشجوي از دنيا بيخبر که صداي خروپفش همه جا رو برداشته ويه خانم جوان رديف اول
رديف سوم ولو ميشم ولو تو درياي افکارناتمامم
يخورده که طي طريق ميکنيم همون خانم جوون رديف اولي با لهجه اي که نشون ميده مال ايران نيست سوالي در مورد اينترنت وايرلس واينکه با لب تاپش نميتونه متصل بشه از همون سربازه که رديف اول نشسته ميپرسه
سرباز هم درحال سبک سنگين کردن لغات تازه اي هست که الان شنيده
بهش سلامي ميکنم وميگم تو ايران فعلا دسترسي ازاد نيست ....جواب سلاممو ميده وبا چشمايي که گرد شده دليل ميخواد
چي بگم؟!!!
سر صحبتمون گرم ميشه واز هر دري سخني
ميگه داره وکيل ميشه...اهل باکو هستش وبرا يه برناکه کاري وديدار با دوستان سابقش اومده وحالا هم داره همينجوري برا دلش ميگرده تا دوسه روز ديگه برگرده
ميگه ما کمتر از ايرانيها داريم ولي از اوني که داريم خوب وبه بهترين شکل استفاده ميکنيم
تلخندي ميزنم وميگم جوابم هيچ هست
از مکاري سياست ميگه ومشکلاتي که با علي اف ها داشتند مردمش
هم از خوبيش ميگه هم بجاش انتقاد ميکنه ومن ميمونم ودنيايي از تشويق وحمايت!!!از دولتم!!!!
به جنگشون با ارمنستان گريز ميزنه وسياست دوگانه ايران ومن ميگم همينه
سياست يعني همين
ارمنستان
کشوري که به درازاي تاريخ به ايران نارو زده واکنون مصلحتي دوست هست پس اذربايجان دوست امريکا ميشه
همه به دنبال منفعت خودشونن
شالي رو به رسم حجاب ما ايراني جماعت به سرش بسته تا جاي روسري رو بگيره واونم هي سر ميخوره
ناشي بودنش تو حفظ اون کاملا خنده داره ومنم دريغ نميکنم اين خنده رو
تيپ کاملا ساده اي داره واخلاقي گرم ودوستانه
درمورد حجاب وپوشش ميگهواينکه اونا هم مسلمونن ولي هيچ اجباري براشون نيست ومن هيچي نميگم چون اصلا ديدي ندارم که دفاعي هم بکنم کاش ماهم مثل اکثر کشورهاي مسلمون يا دوسال اول انقلاب مردم رو مختار ميزاشتيم براي انتخاب
کاش....
چندتا فايل ازش ميگيرم که مطمئنم پيدا کردنشون تو نت کاريست در حد شق القمر ومتعجبانه به تشکر مسلسل وار من ميخندد
از اون مسافرتها بود که سيرزمان درش گم ميشه
من بايد زودتر پياده بشم اخه از اين يکي اتوبان بايد برم خونه وازش خداحافظي ميکنم
کارتشو ميده ومشتاقانه دعوتم ميکنه براي ديدن کشور زيباشون
دستش رو دراز ميکنه تا رسميت ببخشه خداحافظيمونو ومن زير نگاههاي سنگين ومتعصبانه پيران اتوبوس وبالاخص شاگرد شوفر که ازاول تا اخرراه چپ چپ نگاهم ميکرد دستش را ميفشارم
فارغ از هرنگاهي وفقط با حس انسان بودن

که کاش هميشه کارهايمان رنگ وبوي انسانيت داشت
تغيير چهره اش نشان ميدهد مثل اغلب دوستانم از فشاردادن دستش ناراحت است(اي خدا پدر اين کارگري رو بسوزونه) ومن بلافاصله دستش را با يک عذرخواهي مختصر رها ميکنم واز اتوبوس پياده ميشوم
ولي
دنيايي از سوال جلو چشمانم رژه ميرود
چرا؟؟؟
موفق باشيد

تکراری بود:surprised:

ستاد کور کردن استعدادهای بچه های مردم شاخه زد حال زن:D
 

a_m68 سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی قشنگ بود بابایی:crying2:

تو از اولم باید نویسنده می شدی

به امید روزی که ......
 

elva

عضو جدید
زیبا بود و البته دلگیر.....

واقعا چرا؟؟؟؟؟

هیچکس جوابی براش نداره.....:(
 
بالا