[FONT="]حالا که[/FONT] [FONT="]فهم ِجمعه های در تو بایگانی شده[/FONT] [FONT="]به توجیهِ جنونِ من نمی رسد،[/FONT] [FONT="]یک میدان ِ مین[/FONT] [FONT="]در زیر پای شعرم تجویز می کنم تا[/FONT] [FONT="]زبان غلاف کرده باشم از[/FONT] [FONT="]ستایشِ عشقی که هر غروبِ جمعه[/FONT] [FONT="]یک تارِ مو از سر شاه بیتش کم می شود..[/FONT] [FONT="]آخرش، قبلاً اتفاق افتاده..[/FONT] [FONT="]تو عذرِ شاعر را خواهی خواست تا[/FONT] [FONT="]کسب و کار عشق، از سکه بی افتد...[/FONT] [FONT="]اولش را هم از یاد ببر[/FONT] [FONT="]شعری که به التماس آلوده شود،[/FONT] [FONT="]غـــــرورِ شاعری را لکه دار می کند...[/FONT]
عشقت باید تو بغلت باشه محکم تو سینه خودت فشارش بدی تا نفسش بند بیاد جیغ بکشه دور خودت بچرخی و بچرخونیش این قدر بچرخی ... این قدر بچرخونی ... بچرخی ... بچرخونی ... بچرخی ... بچرخونی ... تا سر هر دوتانو گیج بره پهن شید رو زمین بعد چشماتونو ببندید دنیا دور سرتون بچرخه ... بچرخه ... بچرخه ... بعد خوشحال باشی که چقدر زورت زیاده که تونستی دنیا به این بزرگی رو بچرخونین دو نفری♥...
[FONT="]برای برخی دوستت دارم ها دیر میرسیم خیلی دیر...[/FONT] [FONT="]انقدر که من به عشق بی اندازه ام پشت کنم و تو پشیمان از سردی هایت شوی و [/FONT] [FONT="]انقدر که من دلم تنگ شوم اما حاضر به بازگشت به ان همه تحمل نباشم...![/FONT] [FONT="]عبور گاهی اجباری میشود،انقدر که قلبم یخ بزند و دیگر نلرزد و به اجبار ترک [/FONT] [FONT="]کنم ارامش زندگی ام را،گاهی انقدر عبور اجباری میشود که دلتنگ شوم اما جز مسیر [/FONT] [FONT="]رو به رویم هیچ نبینم و فقط بخواهم به خواسته هایم برسم..[/FONT] [FONT="]حواستان باشد ادمها همیشه عاشق نمیمانند،برای نگاه داشتنشان الان تلاش [/FONT] [FONT="]کنید،الان عشقتان را ثابت کنید،درست همین حالا غرور را ترک کنید....[/FONT] [FONT="]ادم هرچقدر هم عاشق باشد سردی سردش میکند....نگذارید عبور کنند از عشقشان،از [/FONT] [FONT="]خاطراتشان...نگذارید بروند و اواره ای همچون من شوند....![/FONT] [FONT="] [/FONT]
[h=1]_گفت : بعدِ اینکه جنگ تموم بشه
لنین گراد رو ترک می کنم و
میرم خونه ی ییلاقی پدربزرگم توو هامبورگ.
_گفتم : جنگ که هنوز تموم نشده؟
_گفت : بالاخره که تموم میشه!
_گفتم : اگه تموم بشه واقعا میری؟
_گفت : آره. تو میخوای چیکار کنی؟
_گفتم : هیچی. من همینجا میمونم و
تا آخر عمر با خودم میگم
که ای کاش، هیچوقت جنگ تموم نمی شد...[/h]
[FONT="]اين روزها دلم آغوش ممنوعه ای[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]ميخواهد[/FONT][FONT="][/FONT] [FONT="] [/FONT][FONT="]که شرعی بودنش را فقط من ميدانم و خدايم...[/FONT]
هميشه مردي را دوست داشتم كه زن بودن را بفهمد ... تا بتوانم در كنارش با خيال راحت دختر بمانم و بدون ترس پا به زنانگيم بگذارم هميشه مردي را دوست داشتم كه قوي تر از مشغله هايش باشد ... آنقدر قوي كه چيزي جز جسمم را دوست بدارد ! مردي كه گريه كند بخندد مردي كه مرد باشد ! مرد بماند . كسي كه روحش را در دستانم بگذارد و با امنيت تمام " آقا " صدايش بزنم كه عشق نه براي من تكراري شود ، نه براي او. هميشه دوست داشتم عاشق مردي شوم كه من را بفهمد . خطوط روحم را بشناسد ، خط قرمز هايم را رد نكند و به تمام آنچه هستم و مي خواهم باشم احترام بگذارد. كسي كه بتوانم بدون لحظه ايي ترديد تمام وجودم را به لبخندش ببخشم. مردي كه وفا را بلد باشد مسئوليت قلبي را كه عاشق مي كند ، حرفي را كه مي زند بر عهده بگيرد ! شايد براي همين ، سال هاي سال است كه تنهايي عاشقي مي كنم ... تنهايي قدم مي زنم چون هميشه دوست داشتم عاشق يك مرد بشوم. ساينا_سلماني
[FONT="]این بار زنده می خواهمت[/FONT] [FONT="]نه در رویا نه در مجاز[/FONT] [FONT="]این که خسته بیایی [/FONT] [FONT="]بنشینی در برابرم در این کافه پیر[/FONT] [FONT="]نه لبخند بزنی آن گونه که در رویاست [/FONT] [FONT="]ونه نگاه عاشقانه بدوزی در نگاهم[/FONT] [FONT="]صندلی ات را عوض کنی[/FONT] [FONT="]در کنارم بنشینی[/FONT] [FONT="]سر خسته ات را روی شانه ام بگذاری [/FONT] [FONT="]وبه جای دوستت دارم بگویی[/FONT] [FONT="]" گم کرده ام تو را، کجایی؟"[/FONT] [FONT="]کلوناریس_شاعر یونانی[/FONT]
[FONT="]راز شيرينى اش را نمى دانم![/FONT] [FONT="]اشتباه را مى گويم..[/FONT] [FONT="]خيلى وقت ها خيلى از اشتباه ها و ممنوعيت ها آنقدر شيرين و لذت بخش اند كه [/FONT] [FONT="]حاضرى بارها و بارها مرتكب شوى..[/FONT] [FONT="]مثل همان قهوه تلخى كه به طعمش فكر مى كنى جرعه اى مى نوشى، بخورى يا نخورى...[/FONT] [FONT="]به خودت مى آيى مى بينى تمام شده است ..[/FONT] [FONT="]اما بازهم دلت قهوه مى خواهد حتى تلخِ تلخ...![/FONT] [FONT="]مثل همان كيك شكلاتى كه الان دلت مى خواهد اما فردا ممكن است ديگر دلت همان [/FONT] [FONT="]خوش مزه ترين كيك دنيا را نخواهد ... مثل امشب من![/FONT] [FONT="]دلم تلخ ترين قهوه ى دنيا را مى خواهد با همان كيك شكلاتى ...[/FONT] [FONT="]من "امشب "دلم اشتباه مى خواهد ...[/FONT] [FONT="]نمى آيى كمى قهوه بنوشيم ؟![/FONT]