يكشنبه:
وقتي بعضي از قسمتهاي نهج البلاغه مانند اين قسمت رو مطالعه ميكنم، با خودم ميگم، كاش حقوق بشر مانندي از اين سخنان گهربار درست ميشد و قانون اساسي و مدني تمام ملتها ميشد و بر اساس آن برخود ميشد ،اونوقت مطمئنا اثراتش رو به طور محسوس مشاهده ميكرديم و ميديديم كه ديگه نه از جنگ و نزاعي خبري مي بود و نه از اين همه عصبانيت ها و ظلم و ستم و حقوقي مدون ميشد در برابر حقوق بشر توخالي كنوني!
نكته اولي كه حضرت در اول اين قسمت ميفرمايند خيلي جالبه، اونم اينه كه خودمونو هميشه بذاريم در منظر قضاوت، نه اينكه همه چي رو براي منفعت و صلاح خودمون بخوايم و بقيه رو بذاريم در درجه بعدي! بعد هم در هفت دستور به جزئيات اين نكته ميپردازند و اين خودش يه معيار مدونه!چي ميشد اگه همه آنچه را كه براي خودمان نميخواستيم براي ديگران هم نمي خواستيم؟!!
در تعليمات اسلام نيز اولين بار پيامبر اكرم(ص) به صورت زيبايى اين اصل را بيان فرموده است; در حديثى وارد شده است كه پيامبر اكرم(ص) سوار بر مركب بود و به سوى يكى از غزوات مى رفت، مرد عربى آمد و ركاب مركب پيامبر(ص) را گرفت و عرض كرد:( يا رَسُولَ اللهِ عَلَّمْنى عَمَلاً أدْخُلُ بِهِ الْجَنَّةَ; عملى به من بياموز كه با آن وارد بهشت شوم) پبامبر فرمود: «مَا أَحْبَبْتَ أَنْ يَأْتِيَهُ النَّاسُ إِلَيْكَ فَأْتِهِ إِلَيْهِمْ وَمَا كَرِهْتَ أَنْ يَأْتِيَهُ النَّاسُ إِلَيْكَ فَلاَ تَأْتِهِ إِلَيْهِمْ خَلِّ سَبِيلَ الرَّاحِلَةِ; آنچه را دوست دارى مردم درباره تو انجام دهند درباره آنان انجام ده و آنچه را دوست ندارى نسبت به تو انجام دهند نسبت به آنان انجام نده (مطلب همين است كه گفتم) مركب را رها كن.( كافى، ج 2، ص 146، باب الانصاف و العدل، ح 10)
در ادامه، حضرت 4 صفت ارزنده رو بيان ميكنند كه ابتداي آنها عجب و خودپسندي است:
اولين صفت عجب و خودپسندي است كه به گفته مرحوم مغنيه در شرح نهج البلاغه، عُجب و خودپسندى همانند شراب است; هر دو، انسان را مست مى كند و انسان مست همچون ديوانگان است كه بايد از او فرار كرد.
در قرآن مجيد و روايات اسلامى، در نكوهش عُجب و خودپسندى نكته هاى فراوانى آمده است از جمله در آيه 8 سوره فاطر مى خوانيم: أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَيَهْدِى مَنْ يَشاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَرات إِنَّ اللهَ عَليمٌ بِما يَصْنَعُونَ; آيا كسى كه زشتى عملش (بر اثر عُجب و خودپسندى و هواى نفس) براى او آراسته شده و آن را زيبا مى بيند (همانند كسى است كه واقع را مى يابد)؟! خداوند هر كس را بخواهد (و سزاوار باشد) گمراه مى سازد و هركس را بخواهد (و شايسته ببيند) هدايت مى كند پس جانت به سبب تأسف بر آنان از دست نرود; خداوند به آنچه انجام مى دهند داناست.
در سخنان امير مؤمنان على(ع) تعبيرات عجيبى درباره عُجب و خودپسندى ديده مى شود; در يك جا مى فرمايد: العُجْبُ آفَةُ الشَرَف; خودپسندى آفت شرف انسان است (1) و در جاى ديگر مى فرمايد: آفَةُ اللُّبِّ العُجْبُ; آفت عقل، عُجب است.(2) و باز مى فرمايد: العُجْبُ يُفْسِدُ العَقْلَ; عُجب عقل انسان را فاسد مى كند (3) و در جاى ديگر: ثَمَرَةُ العُجْبِ البَغْضَاءُ; نتيجه خودپسندى آن است كه مردم دشمن انسان مى شوند.(4) و بالاخره مى فرمايد: العُجْبُ رَأْسُ الحِمَاقَةِ; خودپسندى سرآغاز حماقت است.(5)
1-غررالحكم، ص 309، ح 7103 .
2- همان مدرك، ص 65، ح 848 .
3- همان مدرك، ح 846 .
4- همان مدرك، ص 309، ح 7106 .
5- همان مدرك، ح 7096 .
آن گاه امام(ع)در ادامه سخن به دومين توصيه خود پرداخته مى فرمايد: «پس براى تأمين زندگى نهايت تلاش و كوششت را داشته باش(;فَاسْعَ فِي كَدْحِكَ.)
اين چيزى است كه در بسيارى از روايات اسلامى بر آن تأكيد شده تا آنجا كه در حديث معروف نبوى مى خوانيم: مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى كَلَّهُ عَلَى النَّاسِ; كسى كه سربار مردم باشد ملعون و رانده شده دربار خداست(كافى، ج 5، ص 72، ح 7)
آن گاه امام(ع) به بيان توصيه سوم پرداخته مى فرمايد: «(از آنچه به دست مى آورى در راه خدا انفاق كن و) انباردار ديگران مباش»; وَلاَ تَكُنْ خَازِناً لِغَيْرِكَ.
اشاره به اينكه آنها كه از افزوده هاى اموال خويش انفاق نمى كنند و سعى در اندوختن آن دارند، بيچارگانى هستند كه تلاش خود را صرف در نگهدارى اموال براى وارثان مى كنند و در قيامت، حسابش بر آنها و در دنيا لذتش براى ديگران است; همان وارثانى كه گاه كمترين اعتنايى به مورِث خود ندارند و عمل خيرى براى او انجام نمى دهند، بلكه گاه از او نكوهش مى كنند كه آنچه برايشان به ارث گذاشته كافى نيست. حتى اگر وارثان افراد نيكى باشند و از آن در طريق طاعت خدا استفاده كنند باز هم مايه حسرت آنهاست، چرا كه زحمتش را آنها كشيدند و ثوابش را ديگران بردند، همان گونه كه در روايات اسلامى به آن اشاره شده است.
سرانجام در چهارمين توصيه مى فرمايد: «هرگاه (به لطف الهى) به راه راست هدايت يافتى (شكر پروردگار را فراموش مكن و) در برابر پروردگار خود كاملا خاضع و خاشع باش»; وَإِذَا أَنْتَ هُدِيتَ لِقَصْدِكَ فَكُنْ أَخْشَعَ مَا تَكُونُ لِرَبِّكَ.
اشاره به اينكه همه نعمت هاى الهى در خور شكر است و چه نعمتى از اين بزرگ تر كه انسان، راه هدايت را به لطف پروردگار پيدا كند بااينكه گروه هاى زيادى در بيراهه ها سرگردان مى شوند و شكر هر نعمتى متناسب با همان نعمت است.
شكر هدايت، خضوع در پيشگاه پروردگار و اطاعت اوامر و نواهى اوست.
به عقيده بنده زيباترين بخش مطالعه اين روز اين چهار توصيه و حكمت امروزه:" با مردم آنچنان معاشرت كنيد كه اگر بميريد بر مرك شما اشك ريزندو اگر زنده بمانيد به شما عشق ورزند."
به نظر مياد كه براي رسيدن به هدف حكمت اين روز ، بايد همون 4 صفت رو در دستور كار خودمون قرار بديم!
وقتي بعضي از قسمتهاي نهج البلاغه مانند اين قسمت رو مطالعه ميكنم، با خودم ميگم، كاش حقوق بشر مانندي از اين سخنان گهربار درست ميشد و قانون اساسي و مدني تمام ملتها ميشد و بر اساس آن برخود ميشد ،اونوقت مطمئنا اثراتش رو به طور محسوس مشاهده ميكرديم و ميديديم كه ديگه نه از جنگ و نزاعي خبري مي بود و نه از اين همه عصبانيت ها و ظلم و ستم و حقوقي مدون ميشد در برابر حقوق بشر توخالي كنوني!
نكته اولي كه حضرت در اول اين قسمت ميفرمايند خيلي جالبه، اونم اينه كه خودمونو هميشه بذاريم در منظر قضاوت، نه اينكه همه چي رو براي منفعت و صلاح خودمون بخوايم و بقيه رو بذاريم در درجه بعدي! بعد هم در هفت دستور به جزئيات اين نكته ميپردازند و اين خودش يه معيار مدونه!چي ميشد اگه همه آنچه را كه براي خودمان نميخواستيم براي ديگران هم نمي خواستيم؟!!
در تعليمات اسلام نيز اولين بار پيامبر اكرم(ص) به صورت زيبايى اين اصل را بيان فرموده است; در حديثى وارد شده است كه پيامبر اكرم(ص) سوار بر مركب بود و به سوى يكى از غزوات مى رفت، مرد عربى آمد و ركاب مركب پيامبر(ص) را گرفت و عرض كرد:( يا رَسُولَ اللهِ عَلَّمْنى عَمَلاً أدْخُلُ بِهِ الْجَنَّةَ; عملى به من بياموز كه با آن وارد بهشت شوم) پبامبر فرمود: «مَا أَحْبَبْتَ أَنْ يَأْتِيَهُ النَّاسُ إِلَيْكَ فَأْتِهِ إِلَيْهِمْ وَمَا كَرِهْتَ أَنْ يَأْتِيَهُ النَّاسُ إِلَيْكَ فَلاَ تَأْتِهِ إِلَيْهِمْ خَلِّ سَبِيلَ الرَّاحِلَةِ; آنچه را دوست دارى مردم درباره تو انجام دهند درباره آنان انجام ده و آنچه را دوست ندارى نسبت به تو انجام دهند نسبت به آنان انجام نده (مطلب همين است كه گفتم) مركب را رها كن.( كافى، ج 2، ص 146، باب الانصاف و العدل، ح 10)
در ادامه، حضرت 4 صفت ارزنده رو بيان ميكنند كه ابتداي آنها عجب و خودپسندي است:
اولين صفت عجب و خودپسندي است كه به گفته مرحوم مغنيه در شرح نهج البلاغه، عُجب و خودپسندى همانند شراب است; هر دو، انسان را مست مى كند و انسان مست همچون ديوانگان است كه بايد از او فرار كرد.
در قرآن مجيد و روايات اسلامى، در نكوهش عُجب و خودپسندى نكته هاى فراوانى آمده است از جمله در آيه 8 سوره فاطر مى خوانيم: أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَيَهْدِى مَنْ يَشاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَرات إِنَّ اللهَ عَليمٌ بِما يَصْنَعُونَ; آيا كسى كه زشتى عملش (بر اثر عُجب و خودپسندى و هواى نفس) براى او آراسته شده و آن را زيبا مى بيند (همانند كسى است كه واقع را مى يابد)؟! خداوند هر كس را بخواهد (و سزاوار باشد) گمراه مى سازد و هركس را بخواهد (و شايسته ببيند) هدايت مى كند پس جانت به سبب تأسف بر آنان از دست نرود; خداوند به آنچه انجام مى دهند داناست.
در سخنان امير مؤمنان على(ع) تعبيرات عجيبى درباره عُجب و خودپسندى ديده مى شود; در يك جا مى فرمايد: العُجْبُ آفَةُ الشَرَف; خودپسندى آفت شرف انسان است (1) و در جاى ديگر مى فرمايد: آفَةُ اللُّبِّ العُجْبُ; آفت عقل، عُجب است.(2) و باز مى فرمايد: العُجْبُ يُفْسِدُ العَقْلَ; عُجب عقل انسان را فاسد مى كند (3) و در جاى ديگر: ثَمَرَةُ العُجْبِ البَغْضَاءُ; نتيجه خودپسندى آن است كه مردم دشمن انسان مى شوند.(4) و بالاخره مى فرمايد: العُجْبُ رَأْسُ الحِمَاقَةِ; خودپسندى سرآغاز حماقت است.(5)
1-غررالحكم، ص 309، ح 7103 .
2- همان مدرك، ص 65، ح 848 .
3- همان مدرك، ح 846 .
4- همان مدرك، ص 309، ح 7106 .
5- همان مدرك، ح 7096 .
آن گاه امام(ع)در ادامه سخن به دومين توصيه خود پرداخته مى فرمايد: «پس براى تأمين زندگى نهايت تلاش و كوششت را داشته باش(;فَاسْعَ فِي كَدْحِكَ.)
اين چيزى است كه در بسيارى از روايات اسلامى بر آن تأكيد شده تا آنجا كه در حديث معروف نبوى مى خوانيم: مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى كَلَّهُ عَلَى النَّاسِ; كسى كه سربار مردم باشد ملعون و رانده شده دربار خداست(كافى، ج 5، ص 72، ح 7)
آن گاه امام(ع) به بيان توصيه سوم پرداخته مى فرمايد: «(از آنچه به دست مى آورى در راه خدا انفاق كن و) انباردار ديگران مباش»; وَلاَ تَكُنْ خَازِناً لِغَيْرِكَ.
اشاره به اينكه آنها كه از افزوده هاى اموال خويش انفاق نمى كنند و سعى در اندوختن آن دارند، بيچارگانى هستند كه تلاش خود را صرف در نگهدارى اموال براى وارثان مى كنند و در قيامت، حسابش بر آنها و در دنيا لذتش براى ديگران است; همان وارثانى كه گاه كمترين اعتنايى به مورِث خود ندارند و عمل خيرى براى او انجام نمى دهند، بلكه گاه از او نكوهش مى كنند كه آنچه برايشان به ارث گذاشته كافى نيست. حتى اگر وارثان افراد نيكى باشند و از آن در طريق طاعت خدا استفاده كنند باز هم مايه حسرت آنهاست، چرا كه زحمتش را آنها كشيدند و ثوابش را ديگران بردند، همان گونه كه در روايات اسلامى به آن اشاره شده است.
سرانجام در چهارمين توصيه مى فرمايد: «هرگاه (به لطف الهى) به راه راست هدايت يافتى (شكر پروردگار را فراموش مكن و) در برابر پروردگار خود كاملا خاضع و خاشع باش»; وَإِذَا أَنْتَ هُدِيتَ لِقَصْدِكَ فَكُنْ أَخْشَعَ مَا تَكُونُ لِرَبِّكَ.
اشاره به اينكه همه نعمت هاى الهى در خور شكر است و چه نعمتى از اين بزرگ تر كه انسان، راه هدايت را به لطف پروردگار پيدا كند بااينكه گروه هاى زيادى در بيراهه ها سرگردان مى شوند و شكر هر نعمتى متناسب با همان نعمت است.
شكر هدايت، خضوع در پيشگاه پروردگار و اطاعت اوامر و نواهى اوست.
به عقيده بنده زيباترين بخش مطالعه اين روز اين چهار توصيه و حكمت امروزه:" با مردم آنچنان معاشرت كنيد كه اگر بميريد بر مرك شما اشك ريزندو اگر زنده بمانيد به شما عشق ورزند."
به نظر مياد كه براي رسيدن به هدف حكمت اين روز ، بايد همون 4 صفت رو در دستور كار خودمون قرار بديم!