نتایح جستجو

:surprised:

انقد ک از گربت می دونم از خودت کمتر می دونم ! وال لا گربت شخصیت ارومی داره . عاشق پیشست. حدس میزنم ی بارم شکست عشقی با گربه هم ساده خورده . خیلی متعصبو گاهی غیر منطقیه مثلن بجای گوشت ؛ یونجه شهری با سس اضاف میخوره . اومممممممم دیگه چی آهان بزار یکمم از خودت بگم . هر چی فک میکنم می بینم با...

من شاعرم، اگرچه شبیه کبوترم چاه است ارتفاع بلندی که می پرم وقتی که باد می وزد این باد لعنتی صد گوشه پخش می شود اوراق دفترم در باد، درک تازه ای از شاعرانگی ست مانند شکل تازه ی اضلاع پیکرم هرگز به درک کاملی از هم نمی رسند پاهای ریشه بسته و دستان پُر پَرم در پیله ی پرندگیم خاک خورد و...

77 77 در سکوت ایستاده بی حرکت چهره در چهره یک نفر با من بسته آیا مسیر من را او ؟ یا که راه عبور او را من ؟ ناگهان چشمهای هر دوی ما خیره شد در نگاه یکدیگر دو دریچه به روی هم شد باز گرچه بستیم راه یکدیگر من در او با وضوح، تلفیقی از غم و اضطراب می بینم گاه شک می کنم که بیدارم گاهی انگار خواب می...

i know some vocab current but dont use thats when i speak some one

like u lion

wooooooooow eti 68 is here

how about i can speak lang eng nice ? i can speak but very weak

حاجی کلن تو افسایدی هر چی ام اون کاربر : تیک تاک برات توضیح بده ، بی فایدست .بنده خدا از فلسفه ، از منطق از مسایل بدیهی اجتماعی برات استدلال میکنه اثری نداره انگار برو دیدت رو عوض کن ، اون وقت دیگه نیاز ب این تاپیکا نداری .خیلی هم سادست ، یکمی ب اطرافت نگا کنی ، همه سوالای تو این تاپیکت جواب...

فلسفه های پشت بام زده، فکرهای همیشه طاعونی زجر تشخیص زندگی از هیچ، مثل تفکیک قیر از گونی پرسه ها در هویت چندم، ترس از یک هزارتوی جدید بین جمعیت جهان گم شد، فردیت های غیر قانونی تا که این مغزها ورم بکند، تا خوره روح جمع را بجود تا از این نقطه غم شروع شود، در اشارات گنگ بیرونی ↓ فلسفیدن… و...

77 77 بخور مادر ! بخور از قطره های آخرین شیرم ببخش از اینکه دیگر توی آغوشت نمی گیرم فدای دستهای کوچک و روی گِل آلودت فدایت طفل معصوم و بدون هیچ تقصیرم از این که نیستم دیگر کنار بی کسی هایت نمیدانی چه غمگینم، نمیدانی چه دلگیرم نمیدانم تـــو را دستـــی نوازش میکند یا نه نمیدانم چه...

به دنیا اومدن و از دنیا رفتن ی جبره . برای گذر از جبر باید بی تفاوت ازش گذشت....

........

ی نیم نگا بش بکن دریافت

ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﻣﺜﻞ ﺯﻧﯽ ﺍﺯ ﺷﺎﻋﺮﯼ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻣﺜﻞ ﻣﺮﺩﯼ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺩﺭ ﺍﺣﻘﺎﻕ ﺣﻖ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻣﺜﻞ ﻣﺠﻨﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﻟﯿﻠﯽ ﺩﺭ ﺩﻟﺶ ﺑﺎﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﺷﻮﺭ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﺳﺮش ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ، ﭼﻮﻥ ﺷﺎﻋﺮ ِ ﺍﺯ ﺷﻌﺮ ﺧﻨﺠﺮ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﻭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﯼ ﺩﻓﺘﺮﺵ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺩﺍﺭﺩ، ﻧﺪﺍﺭﺩ؟ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻋﻄﺮﺕ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺑﺮﺵ ﺳﻤﺘﯽ ﺍﺯ...

هیچی میدونستی حتی صفر هم جزو اعداد محاسبه میشه ؟

مگر شما جزو خیلی ها حساب نمیشین ؟

چرا ک نه ؟

اگ با چشم بصیرت ببینیم مشخص تر نیست ؟

میزان خستگی با میکروسکوپ مشخصه ؟!؟