نتایح جستجو

  1. رییس جمهورقلبها

    من يک آتئيست هستم

    خدای هر کسی باور اون شخصه
  2. رییس جمهورقلبها

    من يک آتئيست هستم

    ، خدای من لبريز احساسات است و با ديدن دو انسان عاشق برچسب بی عفتی به عشقشان نميزند، و از پيوند دو انسان عاشق پيشه لذت ميبرد. دستور كشتار انسانها به بهانه مخالفت با عقايدش و يا حيوانات به بهانه نجس بودن را نميدهد در آئين من زنها ناموس مردها نيستند آنگاه که کمیت عقل می لنگند، نیایش بلند ترین...
  3. رییس جمهورقلبها

    .......

    .......
  4. رییس جمهورقلبها

    تجربیات زندگی من + شما

    ی اشتباهو دوبار تکرار نکنید
  5. رییس جمهورقلبها

    سلام ....

    سلام ....
  6. رییس جمهورقلبها

    مشاعرۀ سنّتی

    آن چنان غرق تو بودم که خودم یادم رفت خیره در چشم تو آنقدر که غم یادم رفت نذر چشمان تو هر شب به حرم می رفتم محو چشمان تو بودم که حرم یادم رفت
  7. رییس جمهورقلبها

    هذیان ها ی ادبی ، جستاری برای خود بودن در فالب ادبیات

    تنهایی خیلی بهتر از رابطه ای ک ادم توش احساس امنیت نکنه
  8. رییس جمهورقلبها

    مشاعرۀ سنّتی

    تو می دانی چه دردی می کشیدم از تبَر بودن؟؟ {تَنت از چوب..اما بابتِ سَر، در به در بودن} گناهش چیست تُنگی، عاشقِ ماهی شود اما... تمامِ عمر،ماهی از وجودش بی خبر بودن؟؟
  9. رییس جمهورقلبها

    هذیان ها ی ادبی ، جستاری برای خود بودن در فالب ادبیات

    77 77 خنجر از پشت می خورم هستم، خنجر از پشت میزنی، باشی؟ شعر یعنی نبردِ رو در رو، شعرِ من را نخوانده می پاشی؟ سقفِ ارضایِ گوسفند این است، علفِ خوب آسمان آبی یک نفر مُرد ، گله می خندد، مرگِ قوها به تخمِ مرغابی دشمنِ تازه ام همان فنچی است، که سرِ سفره ام نمک میخورد ... یک جهان روبرویم...
  10. رییس جمهورقلبها

    هذیان ها ی ادبی ، جستاری برای خود بودن در فالب ادبیات

    رادیو گفت: عاشقت شده اند حاکمان تمام کشورها نامه ها کرده اند ردّ و بدل سُفَرا در میان رهبرها دیپلماسی دچار عشق شده، کاری از عقل بر نمی آید پشتِ میزِ مذاکرات، همه دست بردند سمت خنجرها ارتش شرق و غرب صف بستند تا تو را مالِ خاکِ خود بکنند شهرها، جبهه های جنگ شده؛ خانه ها، خاکریز سنگرها عکس تو...
  11. رییس جمهورقلبها

    فکر میکنید چرا خلق شده اید؟ (گفتگوی کاملا آزاد)

    پارسال رفتم این کتابو از کتابخونه یکی از شهرستانهای مجاور بگیرم .کتابدار گفت ی سالی هست ک این کتابو ممنونعش کردندو جمع کردیم .!!! این شهرستان تو مایه های محل سکونت خودته
  12. رییس جمهورقلبها

    مشاعرۀ سنّتی

    موى تو براى فُـقَــها، مسأله ساز است ده فصلِ رساله در باب تو،شایان است بايد "بِكِشم" دست به آن؟! يا كه از آن؟! چون اندام تو گنجينه اى از گوهرِ "ناز" است القصّه، تو مجموعه اى از قوس و هلالى طورى كه فقط راهِ دو ابروت، تراز است خلوت بشود جاده ى چالوس از اين پس تا منحنىِ خنده ى تو چشم نواز است
  13. رییس جمهورقلبها

    هذیان ها ی ادبی ، جستاری برای خود بودن در فالب ادبیات

    دل بی بته مبادا که صدایش بزنی بروی خار شوی سر به هوایش بزنی دست و پا می زنی ای دل که بسویش بدوی تا مگرمن شدن از ما و شمایش بزنی دل بی بته نرو در پی آزار نباش رام شو پرسه نزن گوش بده هار نباش پشت پا خورده ی عشقی که چنین خون شده ای او تو را پس زده یکسر پی تکرار نباش دل بی بته نگو وقت قماری دگر...
  14. رییس جمهورقلبها

    مشاعرۀ سنّتی

    تلفیقی از زخم کویر و آبشارم جنگی میان پنجه و قلب سه تارم تاریکی این کوچه ها سهم کمی نیست وقتی که چشم روشنت را دوست دارم
  15. رییس جمهورقلبها

    هذیان ها ی ادبی ، جستاری برای خود بودن در فالب ادبیات

    با جاده ها به خاطر من ائتلاف کن برگرد و در حریم دلم اعتکاف کن بردار چادر عربی را غزل بپوش شعری بخوان و دور سکوتم طواف کن گاهی میان قافیه های شبانه ات دست مرا بگیر و مرا اعتراف کن بی روسری هوای دلم را قدم بزن شب را کنار وسوسه هایم خلاف کن دستم به شعرهای سیاسی نمی رود چشمان سبز فتنه ایت را غلاف کن...
  16. رییس جمهورقلبها

    هذیان ها ی ادبی ، جستاری برای خود بودن در فالب ادبیات

    تا كه خلوت ميكنم با خود؛ صدايم ميكنند! بعد ؛ از دنياي خود كم كم جدايم مي كنند! . «گوشه گيري» انتخابي شخصي و خودخواسته ست پس چه اصراري به ترك انزوايم مي كنند! . مثل آتشهاي تفريحم كه بعد از سوختن - اغلبِ مردم به حال خود رهايم مي كنند! . «اي بميري! لعنتي! كُشتي مرا با شعرهات» مردم اين شهر اينگونه...
  17. رییس جمهورقلبها

    هذیان ها ی ادبی ، جستاری برای خود بودن در فالب ادبیات

    اما تو بگو دوستی ما به چه قیمت؟ امروز به این قیمت، فردا به چه قیمت؟ ای خیره به دلتنگی محبوس در این تُنگ این حسرت دریاست تماشا به چه قیمت؟ یک عمر جدایی به هوای نفسی وصل گیرم که جوان گشت زلیخا، به چه قیمت؟ از مضحکۀ دشمن تا سرزنش دوست تاوان تو را می دهم اما به چه قیمت؟ مقصود اگر از...
  18. رییس جمهورقلبها

    هذیان ها ی ادبی ، جستاری برای خود بودن در فالب ادبیات

    مثل روزنامه ها ، اول همه را سر کار می گذارند بعد آگهی استخدام می زنند بچه های وظیفه ، یا شاعر شده اند یا خواننده! خدا را شکر در خانۀ ما ، کسی بیکار نیست یکی فرم پر می کند ، یکی احکام می خواند یکی به سرعت پیر می شود و آن یکی مدام نق می زند: مرده شور ریختت را ببردچرا از...
  19. رییس جمهورقلبها

    هذیان ها ی ادبی ، جستاری برای خود بودن در فالب ادبیات

    درختی پا به سن هم بازیِ دخترکی نوپا.
بالا