نتایح جستجو

  1. باران بهاری

    غزل و قصیده

    گزیدم از میان مرگ ها،این گونه مردن را تورا چون جان فشردن در بر آن گه جان سپردن را خوشا از عشق مردن در کنارت،ای که طعم تو حلاوت می دهد حتی شرنگ تلخ ِ مردن را چه جای شِکوه زاندوه تو؟وقتی دوست تر دارم من از هر شادی دیگر،غم عشق تو خوردن را تو آن تصویر جاویدی که حتی مرگ جادویی نداند نقشت از لوح...
  2. باران بهاری

    سلام!مرسی ارغوان جون..:gol::gol:ممنون از لطفت نازنین :gol::heart: خواهش می کنم..خودم همین یک کم...

    سلام!مرسی ارغوان جون..:gol::gol:ممنون از لطفت نازنین :gol::heart: خواهش می کنم..خودم همین یک کم پیش فهمیدم.. به تاپیک کله پاچه هم سر زدم،تا چشم منو دور دیدن هر کاری خواستن کردن..:mad: آره موافقم..باید یه همچین انجمنی تشکیل بدیم.;) نگران نباش من و تمام بچه های مخالف کله پاچه هواتو داریم ارغوان...
  3. باران بهاری

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    چگونه باز کنم بال در هوای وصال؟ که ریخت مرغ دلم پر در آشیان فراق... :gol: "حافظ"
  4. باران بهاری

    مشاعرۀ سنّتی

    در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست مست از می و میخواران از نرگس مستش مست در نعل سمند او شکل مه نو پیدا وز قد بلند او بالای صنوبر پست :gol: "حافظ"
  5. باران بهاری

    شب

    شب چو بوسیدم لب گلگون او گشت لرزان قامت موزون او زیر گیسو کرد پنهان روی خویش ماه را پوشید با گیسوی خویش گفتمش:ای روی تو صبح امید! در دل شب،بوسه ی ما را که دید؟ قصه پردازی در این صحرا نبود چشم غمّازی به سوی ما نبود! غنچه ی خاموش او چون گل شکفت در من از حیرت نگاهی کرد و گفت: باخبر از...
  6. باران بهاری

    غزل و قصیده

    ز سرگذشت چمن دل به درد می آید ییند پنجره را،باد سرد می آید دریغ باغ گل سرخ ِ من که در غم او همه زمین و زمان زار و زرد می اید نمی رود ز دل من صفای صورت عشق وگر بر آینه باران گرد می آید به شاهراه ِطلب نیست بیم گمراهی که راه با قدم رهنورد می اید تو مرد باش و میندیش از گرانی درد همیشه درد به...
  7. باران بهاری

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    من و شمع صبحگاهی سزد ار به هم بگرییم که بسوختیم و از ما بت ما فراغ دارد :gol: "حافظ"
  8. باران بهاری

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    زین گونه ام که در غم غربت شکیب نیست گر سر کنم شکایت هجران غریب نیست گمگشته ی دیار محبت کجا رود؟ نام حبیب هست و نشان حبیب نیست :gol: "ه.ا.سایه"
  9. باران بهاری

    رباعی و دو بیتی

    گفتم دل و جان در سر کارت کردم هر چیز که داشتم نثارت کردم گفتا تو که باشی که کنی یا نکنی؟! این،من بودم که بی قرارت کردم :gol: از:؟
  10. باران بهاری

    رباعی و دو بیتی

    آمد بر ِ من ،دوش نگاری سر تیز شیرین سخنی،شکر لبی،شور انگیز با روی چو آفتاب بیدارم کرد یعنی که چو آفتاب دیدی،برخیز :gol: "مولانا"
  11. باران بهاری

    مشاعرۀ سنّتی

    روح مرا به روح تو نزدیک می کند حتی اگر صدای تو از دور بگذرد :gol: "حسین منزوی"
  12. باران بهاری

    بهترين کتابي‌ که به تازگي خوانده‌ايد؟

    کتابی رو که می خوام معرفی کنم هنوز تموم نکردم اما واقعا" کتاب خوبیه.به دوستداران غزل سعدی پیشنهاد می کنم حتما" بخونند. سعدی در غزل،دکتر سعید حمیدیان،نشر قطره:gol:
  13. باران بهاری

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل کشت ما را و دم عیسی مریم با اوست :gol: "حافظ"
  14. باران بهاری

    رباعی و دو بیتی

    من آن ابرم که می خواهد ببارد دل تنگم هوای گریه دارد دل ِ تنگم،غریب این در و دشت نمی دانم کجا سر می گذارد :gol: "ه.ا.سایه"
  15. باران بهاری

    سلام!رباعی های امشب هم مثل همیشه زیبا بود..ممنون..اما در مصراع آخر رباعی دوم،فکر می کنم یه کلمه...

    سلام!رباعی های امشب هم مثل همیشه زیبا بود..ممنون..اما در مصراع آخر رباعی دوم،فکر می کنم یه کلمه رو جا انداختین:وی دل تو مجوی کام جز از لب جام. با پوزش
  16. باران بهاری

    رباعی و دو بیتی

    هر چند که گرد من برانگیخته ای باران بلا بر سر من ریخته ای چون اشک مرو ز پیش چشمم که هنوز چون ناله به دامان دل آویخته ای :gol: "ه ا.سایه"
  17. باران بهاری

    جبر و اختیار

    به نظر من علم خدا به این که ما در آینده چه کاری انجام میدیم،نقض کننده ی اختیار ما نیست.ما هر کاری که تصمیم بگیریم انجام بدیم،حتی اگه هزار بار هم این تصمیم رو عوض کنیم،باز هم خدا از آخرین قصد و تصمیم گیری _که البته به "عمل" منجر بشه_،آگاهه.حالا این رو در سطح خیلی وسیع تر در نظر می گیریم..این که...
  18. باران بهاری

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع او "خود" گذر به ما چو نسیم سحر نکرد :gol:
  19. باران بهاری

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    این قصه ی عجب شنو از بخت واژگون ما را بکشت یار به انفاس عیسوی :gol:
  20. باران بهاری

    رباعی و دو بیتی

    عشق تو بهار بود و آغازم کرد آغاز ترانه بود و آوازم کرد شوق تو دو بال روی دوشم رویاند تا اوجم برد و عین پروازم کرد :gol: "حسین منزوی"
بالا