مرو به خواب که خوابت ز چشم برباید
گرت مشاهده ی خویش در خیال آید
مجال صبر همین بود و منتهای شکیب
دگر مپای که عمر این همه نمی پاید
چه ارمغانی از آن به که دوستان بینی؟
تو خود بیا که دگر هیچ در نمی باید
اگر چه صاحب حسنند در جهان بسیار
چو آفتاب بر آید، ستاره ننماید
ز نقش ِ روی تو مشّاطه دست...