نتایح جستجو

  1. nazanin jamshidi

    برای تو برای هرآنچه که تکانم می دهد تـــــا تــامل خـــویش بـــــــرای خاطراتمان چیزهایی که تو،...

    برای تو برای هرآنچه که تکانم می دهد تـــــا تــامل خـــویش بـــــــرای خاطراتمان چیزهایی که تو، توهم می خوانیشان دلــم کــه تنـــگ می شــود پای لحظه های خالی از تو بــساط اشک پهن می کــنم گوش خیالم را به گذشته می چسبانم صدایت را از امواج پراکندهی زمان جمع می کنم پژواک صدایت بر دیوار ذهن می کوبد...
  2. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    نگارم! در این لحظات سرد و تاریک...فراق تو...آتش به جانم زده.... اما همین آنش...مرا گرم نمی کند...گویی با من سر جنگ دارد!!! تورا در فصلی سرد...در هوایی ابری و دلگیر... در میان همهمه پر اندوه و وهم بر انگیر سکوت به جدایی سپردم... حال پشیمانم! دلم به اندازه تمام ستارگان آسمان...به...
  3. nazanin jamshidi

    معماری با مصالحی از جنس دل

    چقدر دلم بی تاب است آنقدر که عطرنفسهایت بر تار و پود وجودم می نشیند... و مرا در حسرت آغوشت می گذارد... نگار زیبای من... اي کاش مي شد با اشک هایم تمام گلها را آپاشی کتم... تا تو رنگین کمان مهر را در آسمان چشمانم نظاره کنی... اي کاش مي شد فقط يک بار فریاد بزنم... سالهاست که...
  4. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    چقدر دلم بی تاب است آنقدر که عطرنفسهایت بر تار و پود وجودم می نشیند... و مرا در حسرت آغوشت می گذارد... نگار زیبای من... اي کاش مي شد با اشک هایم تمام گلها را آپاشی کتم... تا تو رنگین کمان مهر را در آسمان چشمانم نظاره کنی... اي کاش مي شد فقط يک بار فریاد بزنم... سالهاست که...
  5. nazanin jamshidi

    معماری با مصالحی از جنس دل

    نگارم چشمان پر از اشکم رابه زمین دوخته ام... لبهاي پراز گلایه ام را به دندان گرفته ام... سینه پر از دردم را به فراموشی سپرده ام... دستان بی پناهم رادر هم قفل کرده ام... وپاهایم را به اسارت زمین در آورده ام... نا مبادا کاري کنند،حرفی بزنند، تو مجبور به ماندن شوي... می خواهم با این...
  6. nazanin jamshidi

    معماری با مصالحی از جنس دل

    نگارم! عمری است خلوت نشین خاطرات تو شده ام.. و در کوچه پس کوچه های خیال, به دنبال سایه ی تو می گردم... غافل از اینکه تو خود, نور شده ای و من تنها تر از همیشه اشک را در دیده گانم... آه را در قفس سینه ام... حبس کرده ام و به تو می اندیشم... نازنین فاطمه جمشیدی
  7. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    نگارم! عمری است خلوت نشین خاطرات تو شده ام.. و در کوچه پس کوچه های خیال, به دنبال سایه ی تو می گردم... غافل از اینکه تو خود, نور شده ای و من تنها تر از همیشه اشک را در دیده گانم... آه را در قفس سینه ام... حبس کرده ام و به تو می اندیشم... نازنین فاطمه جمشیدی
  8. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    نگارم! در این محفل خاص و رویایی... تورا به سرزمین قلبم فرا می خوانم... آنجا که عشق, تنها کلام زندگی است... و شمیم احساس, زینت بخش لحظات ناب هم آغوشی... نازنین فاطمه جمشیدی
  9. nazanin jamshidi

    معماری با مصالحی از جنس دل

    مرتب می گویی من....! تکرار می کنی تو......! لحن صدایت فریادی دلخراش است روحم زخم بر می دارد... دیگر من و تویی وجود ندارد!!! مرا را در آغوش بکش آنقدر آرام و عاشقم که باور می کنی ... جزی از وجود تو ام!:gol: نازنین فاطمه جمشیدی
  10. nazanin jamshidi

    معماری با مصالحی از جنس دل

    این روزها خودم هم به سختی نازنین را می شناسم... دختر بهار... لیلی یار... شده مسافر غریب انتظار... همدم اشک و آه... یه دلخسته تنها بدون تکیه گاه... تلخ... سرد ...بی احساس... یه گل رز ﭘﮊمرده و حساس... آینه که جای خود دارد... نازنین فاطمه جمشیدی
  11. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    نگارم آسمان گونه زمین را می بوسد... نسیم صورتم را می نوازد..زلف هایم را می رقصاند... و لرزشی مطبوع را به کالبد بی جانم هدیه می دهد و به منی که در آستانه انتظارم جانی تازه می بخشد... من عاشق تر از پیش عطر نفسهاي ابرها را می بلعم... با هر قدم در میان اندیشه هاي ابریشمی ام شمیم حضور...
  12. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    براستی که عشق بزرگترین موهبت خداست... که نصیب هر کسی یشود.. او را به اوج می رساند و خوشبخت می کند... اما یادمان باشد... که عشق ورزیدن کام گرفتن ... یا مسائلی از این دست نیست ما باید با اعجاز عشق پر پرواز همدیگر باشیم و به کمال برسیم چرا که عاشق خوشبختی طرف مقابل را می خواهد... حتی...
  13. nazanin jamshidi

    معماری با مصالحی از جنس دل

    به تو که می اندیشم باران از چشمان تو سرچشمه می گیرد... دریا از سخاوت دستان تو تعبیر می شود... بهار از لبخند تو به گلهایش آرامش می بخشد... آسمان عطر نفسهاي تو را در کالبد بیجان ابرهایش می دمد... و اندیشه هاي ابریشمی ام به فراسوي عشق دل می سپارد... تو را مرد خود خطاب می کند و به هستی...
  14. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    به تو که می اندیشم باران از چشمان تو سرچشمه می گیرد... دریا از سخاوت دستان تو تعبیر می شود... بهار از لبخند تو به گلهایش آرامش می بخشد... آسمان عطر نفسهاي تو را در کالبد بیجان ابرهایش می دمد... و اندیشه هاي ابریشمی ام به فراسوي عشق دل می سپارد... تو را مرد خود خطاب می کند و به هستی...
  15. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    نگارم چشمان پر از اشکم رابه زمین دوخته ام... لبهاي پراز گلایه ام را به دندان گرفته ام... سینه پر از دردم را به فراموشی سپرده ام... دستان بی پناهم رادر هم قفل کرده ام... وپاهایم را به اسارت زمین در آورده ام... نا مبادا کاري کنند،حرفی بزنند،تا تو مجبور به ماندن شوي... می خواهم با این...
  16. nazanin jamshidi

    معماری با مصالحی از جنس دل

    نگارم چشمان پر از اشکم رابه زمین دوخته ام... لبهاي پراز گلایه ام را به دندان گرفته ام... سینه پر از دردم را به فراموشی سپرده ام... دستان بی پناهم رادر هم قفل کرده ام... وپاهایم را به اسارت زمین در آورده ام... نا مبادا کاري کنند،حرفی بزنند،تا تو مجبور به ماندن شوي... می خواهم با این...
  17. nazanin jamshidi

    معماری با مصالحی از جنس دل

    من پاک و بی آلایشم و کتیبه قلبم محدود به چند حرف ساده است تا باآن‌ها بتوانم راوی این حقیقت محض باشم . . . . . . " بی تو می میرم" همین! نازنین فاطمه جمشیدی
  18. nazanin jamshidi

    معماری با مصالحی از جنس دل

    نگارم! دلم تنگ است... به وسعت هفت دریا و بی نهایتی آسمان باران های بی‌اجازه‌... پاهايم را روي ردپاي تو مي گذارم... چشمان نمناکم را به باران می سپارم... نقطه چین پاهایت ناگهانی تر از سایه قامت زیبایت محو می شوند... و من ناباورانه تورا کم می آورم... غریب است اما...دلم نبودنت را...
بالا