نتایح جستجو

  1. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    تن ابریشمی ام مثل برگ گل لطیف است... طاغت تنهایی ندارد... مهر آغوش تورا می خواهد... مرا در آغوش بکش... تا از شبنم بوسه هایت بر گلبرگ های وجودم آرامش بگیرم... تشنه ام... تشنه ی شمیم نفس های بارانی تو... تشنه ی ترنم دلاویز آوای عاشقانه تو... بگذار طنین روح نواز لبخندت مرا شوری دوباره...
  2. nazanin jamshidi

    جمله های زیبا

    آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ، می خواهم بدانم،...
  3. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    حسرت:gol: تو یارمنی, اما من در حسرت نگاه تو تونگار منی, اما من در حسرت پناه تو تو عشق منی, اما من در حسرت صدای تو تو مال منی اما من در حسرت بی ریای تو تو ستاره منی, اما من در حسرت غرور تو:gol::gol::gol: تو تکیه گاه منی, اما من در حسرت وجود مغرور تو تو کنار منی...
  4. nazanin jamshidi

    معماری با مصالحی از جنس دل

    ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ؟ ﯾﮏ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺑﻨﻮﯾﺴﯽ ﺗـﻌﻄﯿــﻞ ﺍﺳﺖ ! ﻭ ﺑﭽﺴﺒﺎﻧﯽ ﭘﺸﺖ ﺷﯿﺸﻪ ﯼ ﺍﻓـﮑﺎﺭﺕ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﺑﺪﻫﯽ ﺩﺭﺍﺯ ﺑﮑﺸﯽ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﺳﺮﺕ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﻮﯼ ﻭ ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﺳــﻮﺕ ﺑﺰﻧﯽ ﺩﺭ ﺩﻟـﺖ ﺑﺨﻨــﺪﯼ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻓـﮑﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﭘﺸﺖ ﺷﯿﺸﻪ ﯼ ﺫﻫﻨﺖ ﺻﻒ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﮕﻮﯾـﯽ ...
  5. nazanin jamshidi

    معماری با مصالحی از جنس دل

    تگارم! تو را می شناسم تو سالهاست که شاهزاده قصر رویاهای منی! تو سالهاست که مونس شب های تنهایی منی تو سالهاست آرزوی دیرین منی و حال به دیدارم آمدی زمانی که حتی تصورش را هم نمی کردم میخواستم از عشق فاصله بگیرم میخواستم تنهایی را مونس لحظه هایم معرفی کنم میخواستم در کلبه بی کسی هایم مسکن...
  6. nazanin jamshidi

    معماری با مصالحی از جنس دل

    یک بار دیگر حکم کن ، اما نه بی دل با دلت ، حکمِ دل : هر که دل دارد بیندازد وسط ،تا ما دلهایمان را رو کنیم . دل که رویِ دل بیفتد ، عشق حاکم می شود . پس به حکمِ عشق ، بازی میکنیم. این دلِ من ! ❤ رو بکن حالا دلت را ! دل نداری ؟! بُر بزن اندیشه ات را . حکم ِ لازم : دل سپردن ، دل گرفتن...
  7. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    یک بار دیگر حکم کن ، اما نه بی دل با دلت ، حکمِ دل : هر که دل دارد بیندازد وسط ،تا ما دلهایمان را رو کنیم . دل که رویِ دل بیفتد ، عشق حاکم می شود . پس به حکمِ عشق ، بازی میکنیم. این دلِ من ! ❤ رو بکن حالا دلت را ! دل نداری ؟! بُر بزن اندیشه ات را . حکم ِ لازم : دل سپردن ، دل گرفتن...
  8. nazanin jamshidi

    یک بار دیگر حکم کن ، اما نه بی دل با دلت ، حکمِ دل : هر که دل دارد بیندازد وسط ، تا ما...

    یک بار دیگر حکم کن ، اما نه بی دل با دلت ، حکمِ دل : هر که دل دارد بیندازد وسط ، تا ما دلهایمان را رو کنیم . دل که رویِ دل بیفتد ، عشق حاکم میشود . پس به حکمِ عشق ، بازی میکنیم . این دلِ من ! ❤ رو بکن حالا دلت را ! دل نداری ؟! بُر بزن اندیشه ات را . حکم ِ لازم : دل سپردن ، دل...
  9. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    نگارم! تصویر چشمان تو در انعکاس ِ آینه خیالم هوای مه آلودی است که مرا به باران می رساند... شاید به حرمت نیایش شبانه, اعجازی در راه باشد... و رنگین کمان حضورت پدیدار شود... پروردگار مهربانترین است! نازنین فاطمه جمشیدی
  10. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    با تشکر از الطاف بی پایان... من شورمندانه دربرابر همه مادران سر تعظیم فرو می آورم... و گلبرگ های دست این عزیزان را به شبنمی از بوسه مزین می کنم... خداوند را قسم می گیرم که آغوش هیچ مادری از فرزندش دریغ نشود... و تمام مادرانی که در بهشت مراقب فرزندان خود هستند قرین رحمت الهی شوند...
  11. nazanin jamshidi

    معماری با مصالحی از جنس دل

    خیلی وقته تک و تنهام توی باغی از ترانه منتظر واسه یه خوبی، یه رفیق بی بهانه توی دنیای پر از گل واسه عالمی غریبم میون اینهمه خوبی این منم که بی نصیبم روزگاری زیر بارون، روزگاری بی قرارم جز یه لحظه مهربونی دیگه خواسته ای ندارم تو کنار من بشینی، دل خستمو ببینی بیای از تو باغ قصم یه شکوفه ای...
  12. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    نگارم جای خالی عطر نفس هایت با هیچ عطری پر نمی شود... مگر... با آمدنت!!! کجایی شاهزاده من؟...کجایی همسفر من؟ دلتنگم! به جاده ها دل می سپارم.... به خیابان های پرتردد... به عابرانی که به اشکهایم گاهی به تمسخر... گاهی به ترحم... گاهی به بی تفاوتی می نگرند... و...
  13. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    مادرم... عریرنرینم... تکیه گاهم... به یاد داری تقدیمی کتاب اولم را ... می خواستم از تو بنویسم اما نمی دانستم چگونه!... هیچ کدام از کائنات را لایق تو نمی دیدم... چطور می توانستم تورا با آن همه وجاهت به تمثیل هایی تشبیه کنم که اصلا قابل قیاس باتونبودند... به یاد داری چقدر اشک ریختم و...
  14. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    دیگر هیچ موهبتی در دنیا برایم ارزشی ندارد...وقتی تو بزرگترین اعجازی! ترنم هیچ آوایی را نمی خواهم...وقتی صدای جذاب و مردانه ات...مرا به فراسوی آرامش می رساند... نگاه تو برای من...ترانه هستی را می سراید...موسیقی جانم را می نوازد...و نت های احساسم را تنظیم می کند... تو زیبانرین...منحصر به...
  15. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    نگارم این منم... بانوی شب های تار و بی ستاره! وارث باران های بی اجازه... مالک نفس های طولانی... که در جاده ذهن با خاطرات تو نلاقی دارد و عطر حضورت را در سرم می پیچد... هر شام, انگشنانم شعر می نوازد... بوی گریه هایم کاغذ را آتش می زند ... و نگاهم ناباورانه درجای خالی ات می میرد...
  16. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    خیلی وقته تک و تنهام توی باغی از ترانه منتظر واسه یه خوبی، یه رفیق بی بهانه توی دنیای پر از گل واسه عالمی غریبم میون اینهمه خوبی این منم که بی نصیبم روزگاری زیر بارون، روزگاری بی قرارم جز یه لحظه مهربونی دیگه خواسته ای ندارم تو کنار من بشینی، دل خستمو ببینی بیای از تو باغ قصم یه شکوفه ای...
  17. nazanin jamshidi

    سپاس...

    سپاس...
  18. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    "برگرد, من بی تو میمیرم" نگارم! این جمله به ظاهر ساده... پژواك تمام فریادهاي بی صدایی است که در گلویم به زنجیر کشیده شده و من قدرت بیان کردنش را ندارم!!! براستی چشمان اشکبار من...لرزش پیانو وار اندام ظریف من...قلب به خاك وخون کشیده بینواي من... هیچ کدام برایت اهمیتی ندارد؟؟؟!!! یک...
  19. nazanin jamshidi

    معماری با مصالحی از جنس دل

    اعتراف زبانم می گوید "خدانگهدار" اما دلم حاضر نیست جز تو, عشق دیگري را در میان پیکر خونین خود پنهان کند... چشمانم نمی خواهند جز تو, به چشمان دیگري مستانه نظر افکنند... دستانم نمی گذراند دستان دیگري را به تصرف اندام ظریف و شکننده ام در آروم... من نمی توانم به هرترفندي که آموخته ام...
بالا