پرنیان دستان تو...اندام ظریف مرا متبرک می کند...
نگارم!
در آغوش تو...چقدر آرامم...چقدر خوشبخت...
به دور از هرگونه هیاهو!
در امن ترین جای زندگی ام ایستاده ام...
دلتنگی را نمی شناسم...
با غم بیگانه ام...نا امنی را به خاطر نمی آورم...
تنها به تمنای تپش قلب تو...سر به سینه ات می...