پست ویژه!!!:victory:
============================================================
عشرت خانم بود که او هم با دیدن ما در آن وضع معذب شد. بنده ی خدا حتماً پیش خودش چه فکرها که نکرد!
خواست برگرده بیرون که امیر محمد گفت:
ـ نه نه عشرت خانم ببخشین، من فقط اومدم شارژرم رو بردارم. شرمنده کارم مهم بود...