نتایح جستجو

  1. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    مرا تا عشق تعلیم سخن کرد حدیثم نکته‌ی هر محفلی بود
  2. *زهره*

    ?What is this

    it is mountain what is this?
  3. *زهره*

    توی یه سایت عکست رو آپلود می‌کنی بعد رو اون قسمت بالای تایپ پیام یه آیکون هست که عکس کوه و...

    توی یه سایت عکست رو آپلود می‌کنی بعد رو اون قسمت بالای تایپ پیام یه آیکون هست که عکس کوه و خورشید کشیده لینک عکس آپلود شده رو اونجا کپی می‌کنی و می‌ذاری تو قسمت پیام عکست کاملا لود بشه بعد پیام رو ارسال می‌کنی
  4. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    دوست بازآمد و دشمن به مصیبت بنشست باد نوروز علی‌رغم خزان بازآمد
  5. *زهره*

    شعر انگلیسی

    O, for my sake do you with Fortune chide by William Shakespeare O, for my sake do you with Fortune chide by William Shakespeare O, for my sake do you with Fortune chide O, for my sake do you with Fortune chide, The guilty goddess of my harmful deeds, That did not better for my life provide...
  6. *زهره*

    شعر انگلیسی

    I Rose Up at the Dawn of Day by William Blake I Rose Up at the Dawn of Day by William Blake I Rose Up at the Dawn of Day I rose up at the dawn of day--...
  7. *زهره*

    شعر انگلیسی

    An Acre Of Grass An Acre Of Grass An Acre Of Grass...
  8. *زهره*

    شعر انگلیسی

    A Pilgrim's Way by Rudyard Kipling A Pilgrim's Way by Rudyard Kipling A Pilgrim's Way I do not look for holy saints to guide me on my way, Or male and female devilkins to lead my feet astray. If these are added, I rejoice---if not, I shall not mind, So long as I have leave and choice to meet...
  9. *زهره*

    شعر انگلیسی

    Hope is the thing with feathers Hope is the thing with feathers Hope is the thing with feathers "Hope" is the thing with feathers— That perches in the soul— And sings the tune without the words— And never stops—at all— And sweetest—in the Gale—is heard— And sore must be the storm— That...
  10. *زهره*

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    جان کایزل : باور کردن دروغیکه انسان صد بار شنیده آسان تر از حقیقتی است انسان حتی یکدفعه هم آن را نشنیده است .
  11. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    او چنان داند که ما در عشق او کمتر زنیم یا دو چنگ از جور او در دامن دیگر زنیم هر زمان ما را دلی کی باشد و جانی دگر تا به عشق بی‌وفایی دیگر آتش در زنیم تا کی از نادیدنش ما دیده‌ها پر خون کنیم تا کی از هجران او ما دستها بر سر زنیم گاه آن آمد که بر ما باد سلوت برجهد گاه آن آمد...
  12. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    تا نقش خیال دوست با ماست ما را همه عمر خود تماشاست آنجا که جمال دلبر آمد والله که میان خانه صحراست
  13. *زهره*

    فراق یار

    یک روز دلت به مهر ما نگراید دیوت همه جز راه بلا ننماید تا لاجرم اکنون که چنینت باید می‌گوید من همی نگویم شاید
  14. *زهره*

    شعر نو

    شب خامش است و خفته در انبان تنگ روي شهر پليد كودن دون ، شهر روسپي ناشسته دست و رو برف غبار بر همه نقش و نگار او بر ياد و يادگارش ، آن اسب ، آن سوار بر بام و بر درختش ، و آن راه و رهسپار شب خاموش است و مردم شهر غبار پوش پيموده راه تا قلل دور دست خواب در آرزوي سايه ي تري و قطره اي رؤياي دير...
  15. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    لبهات می ست و می بود اصل طرب چندان ترشی درو نگویی چه سبب تو از نمک آنچنان ترش داری لب گر می ز نمک ترش شود نیست عجب
  16. *زهره*

    غزل و قصیده

    ما عاشق همت بلندیم دل در خود و در جهان چه بندیم آن به که یکی قلندری وار می‌گیریم ار چه دانشمندیم از بهر پسر به سر بیاییم وز بهر جگر جگر برندیم ار هیچ شکار حاجت آید خود را به دو دست ما کمندیم با یک دو سه جام به که خود را زنار چهار کرد بندیم خود را به دو باده...
  17. *زهره*

    كوي دوست

    تا كند سرشار شهدي خوش هزاران بيشه ي كندوي يادش را مي‌مكيد از هر گلي نوشي بي خيال از آشيان سبز، يا گلخانه‌ي رنگين كان ره آورد بهاران است، وين پاييز را آيين مي‌پريد از باغ آغوشي به آغوشي آه، بينم پر طلا زنبور مست كوچكم اينك پيش اين گلبوته ي زيباي داوودي كندويش را در فراموشي تكانده ست ، آه مي...
  18. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    همان رنگ و همان روي همان برگ و همان بار همان خنده ي خاموش در او خفته بسي راز همان شرم و همان ناز همان برگ سپيد به مثل ژاله ي ژاله به مثل اشك نگونسار همان جلوه و رخسار نه پژمرده شود هيچ نه افسرده ، كه افسردگي روي خورد آب ز پژمردگي دل ولي در پس اين چهره دلي نيست گرش برگ و بري هست ز آب و...
  19. *زهره*

    ?What is this

    it is a curtain what is this?
  20. *زهره*

    همان رنگ و همان روي همان برگ و همان بار همان خنده ي خاموش در او خفته بسي راز همان شرم و همان...

    همان رنگ و همان روي همان برگ و همان بار همان خنده ي خاموش در او خفته بسي راز همان شرم و همان ناز همان برگ سپيد به مثل ژاله ي ژاله به مثل اشك نگونسار همان جلوه و رخسار نه پژمرده شود هيچ نه افسرده ، كه افسردگي روي خورد آب ز پژمردگي دل ولي در پس اين چهره دلي نيست گرش برگ و بري هست ز آب و...
بالا