خدايا! پر از كينه شد سينهام
چو شب رنگ درد و دريغا گرفت
دل پاكروتر ز آيينه ام
دلم ديگر آن شعله ي شاد نيست
همه خشم و خون است و درد و دريغ
سرايي درين شهرك آباد نيست
خدايا! زمين سرد و بي نور شد
بي آزرم شد، عشق ازو دور شد
كهن گور شد، مسخ شد، كور شد
مگر پشت اين پردهي آبگون
تو ننشسته اي...
شب از شبهاي پاييزي ست
از آن همدرد و با من مهربان شبهاي شك آور
ملول و سخته دل گريان و طولاني
شبي كه در گمانم من كه آيا بر شبم گريد ، چنين همدرد
و يا بر بامدادم گريد ، از من نيز پنهاني
من اين مي گويم و دنباله دارد شب
خموش و مهربان با من
به كردار پرستاري سيه پوش پيشاپيش ، دل بركنده از بيمار...
همه شب با دلم کسي مي گويد
«سخت آشفته اي زديدارش
صبحدم با ستارگان سپيد
مي رود، مي رود، نگهدارش»
من به بوي تو رفته از دنيا
بي خبر از فريب فرداها
روي مژگان نازکم مي ريخت
چشمهاي تو چون غبار طلا
تنم از حس دستهاي تو داغ
گيسويم در تنفس تو رها
مي شکفتم ز عشق و مي گفتم
«هر که...
ای دل شکایتها مکن تا نشنود دلدار من
ای دل نمیترسی مگر از یار بیزنهار من
ای دل مرو در خون من در اشک چون جیحون من
نشنیدهای شب تا سحر آن نالههای زار من
یادت نمیآید که او می کرد روزی گفت گو
می گفت بس دیگر مکن اندیشه گلزار من
اندازه خود را بدان نامی مبر زین گلستان
این بس...
فتاده تخته سنگ آنسوي تر، انگار كوهي بود
و ما اينسو نشسته، خسته انبوهي
زن و مرد و جوان و پير
همه با يكديگر پيوسته ، ليك از پاي
و با زنجير
اگر دل مي كشيدت سوي دلخواهي
به سويش مي توانستي خزيدن ، ليك تا آنجا كه رخصت بود
تا زنجير
ندانستيم
ندايي بود در روياي خوف و خستگيهامان
و يا آوايي از...
هنگام رسيده بود ، ما در اين
كمتر شكي نمي توانستيم
آمد روزي كه نيك دانستند
آفاق اين را و نيك دانستيم
هنگام رسيده بود ، مي گفتند
هنگام رسيده است ؛ اما شب
نزديك غروب زهره ، در برجي
مرغي خواند كه هوي كو كو كب
آن مرغ كه خواند اين چنين سي بار
اين جنگل خوف سوزد اندر تب
آنگاه دگر بسا دلا با...
As The Sparrow
To give life you must take life,
and as our grief falls flat and hollow
upon the billion-blooded sea
I pass upon serious inward-breaking shoals rimmed
with white-legged, white-bellied rotting creatures
lengthily dead and rioting against surrounding scenes.
Dear child, I...
I Do Not Love You Except Because I Love You by Pablo Neruda
I Do Not Love You Except Because I Love You by Pablo Neruda
I Do Not Love You Except Because I Love You
I do not love you except because I love you;
I go from...
The Bride Comes to Yellow Sky by Stephen Crane
The Bride Comes to Yellow Sky by Stephen Crane
The young man who had warned them waved his hand. "Oh, there'll be a fight fast enough if anyone wants it. Anybody can get a fight out there in the street. There's a fight just waiting."
The...
The Bride Comes to Yellow Sky by Stephen Crane
The Bride Comes to Yellow Sky by Stephen Crane
The great Pullman was whirling onward with such dignity of motion that a glance from the window seemed simply to prove that the plains of Texas were pouring eastward. Vast flats of green grass...