نتایح جستجو

  1. eksir

    مشاعرۀ سنّتی

    من که شب‌ها ره تقوا زده‌ام با دف و چنگ این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد
  2. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای فرشته‌ات به دو دست دعا نگه دارد گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان نگاه دار سر رشته تا نگه دارد
  3. eksir

    مشاعرۀ سنّتی

    دلم رمیده شد و غافلم من درویش که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
  4. eksir

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد نهال دشمنی بر کن که رنج بیشمار آرد
  5. eksir

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    آدمي بايد كه بيحالت نباشد هيچگاه گر لبِ خندان نباشد، چشم گريان هم خوش‌ست
  6. eksir

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت من آزادی نمی خواهم که با یوسف به زندانم
  7. eksir

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    جهانِ فانی و باقی فدای شاهد و ساقی که سلطانیّ عالم را طفيل عشق می بينم
  8. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    جانا مرا چه سوزی چون بال و پر ندارم خون دلم چه ریزی چون دل دگر ندارم در زاری و نزاری چون زیر چنگ زارم زاری مرا تمام است چون زور و زر ندارم گر پرده‌های عالم در پیش چشم داری گر چشم دارم آخر، چشم از تو بر ندارم در پیش بارگاهت از دور بازماندم کز بیم دورباشت روی گذر ندارم
  9. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    دیر آمدی ای نگار سرمست زودت ندهیم دامن از دست بر آتش عشقت آب تدبیر چندان که زدیم باز ننشست بیچاره کسی که از تو بگریخت آسوده تنی که با تو پیوست
  10. eksir

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    به زيبائي بيانديش ، نه براي انگيزش ، که در جهت تعالي . زيبائي به هر جا آرامش مي آورد ، چه دست ساز انسان چه طبيعي.
  11. eksir

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    تقدير، ثمره بخت و اقبال نيست بلکه حاصل انتخاب ماست ما هر روز خودمان سرنوشت خويش را با افکاری که در سر داريم، می‌سازيم همانگونه که خردمندی می‌گويد: مردم خطاهای زندگی خود را جمع می‌کنند، از آن هيولايی می‌آفرينند و نامش را سرنوشت می‌گذارندو فردا نوبت تعيين سرنوشت ماست؟
  12. eksir

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    آرامشی می خواهم پر از ایمان ... یک دل سیر راز و نیاز ... اشک هایی از جنس استغفار ... دست هایی لرزان از ندامت ... خداوندا ... رو سیاهم ! که جز به درگاه تو راهی ندارم ... می پذیری مرا ؟!...
  13. eksir

    مشاعرۀ سنّتی

    تو بر کنار فراتی، ندانی اين معنی به راه باديه دانند، قدر آب زلال
  14. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    حالت جمعی تو پريشان کنی وای به حال دل شيدای من
  15. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    سخن دراز کشيديم و همچنان باقيست که ذکر دوست نيارد، به هيچگونه ملال
  16. eksir

    غزل و قصیده

    جماعتی که نظر را حرام می‌گويند نظر، حرام بکردند و خون خلق حلال غزال اگر به کمند اوفتد، عجب نبود عجب فتادن مرد است در کمند غزال تو بر کنار فراتی، ندانی اين معنی به راه باديه دانند، قدر آب زلال اگر مراد نصيحت کنندگان ما اينست که ترک دوست بگوييم، تصوريست محال
  17. eksir

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    خدايا! به‌راستی در آفرينش تو زشتی وجود ندارد پس مرا متبرک گردان تا تحت تاثير اشکال ظاهری قرار نگيرم. شکل ظاهر را تو بخشيده‌ای پس عيبجويی از ظاهر، عيبجويی از توست.
  18. eksir

    غزل و قصیده

    برسان باده که غم روی نمود ای ساقی اين شبيخون بلا باز چه بود ای ساقی حاليا عکس دل ماست در آيينه جام تا چه رنگ آورد اين چرخ کبود ای ساقی ديدی آن يار که بستيم صد اميد در او چون به خون دل ما دست گشود ای ساقی
  19. eksir

    رباعی و دو بیتی

    اين کوزه چو من عاشق زاري بوده است در بـند سر زلف نـگاري بوده سـت اين دستـه کـه بر گردن او مي بيني دستي ست که برگردن ياري بوده ست
  20. eksir

    رباعی و دو بیتی

    در هر دشتي که لاله‌زاري بوده‌ست از سرخي خون شهرياري بوده‌سـت هر شاخ بنفـشـه کز زمين ميرويد خالي است که بر رخ نگاري بوده‌ست
بالا